موارد استفاده : تحقیق و آموزش
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 73 صفحه
شماره فایل : 197 mg
مفهوم سرمایه فکری همیشه مبهم بوده و تعاریف مختلفی برای تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرار گرفته است. بسیاری تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند دارایی¬ها، منابع یا محرك های عملکرد به جای کلمه سرمایه استفاده کنند و آنها واژه فکری را با کلماتی مانند نامشهود، بر مبنای دانش یا غیر مالی جایگزین می کنند.
بعضی از حرفه ها(حسابداری مالی و حرفه های قانونی) نیز تعاریف کاملا متفاوتی مانند دارایی¬های ثابت غیر مالی که موجودیت عینی و فیزیکی ندارند، ارائه کرده اند.تا به حال تعاریفی كه از IC ارائه گردیده ناسازگار بوده اند. در سالهای اخیر و بنابر ضرورت احساس شده، بسیاری از افراد و گروهها تلاشهای زیادی را برای ارائه تعریفی واحد از IC نموده اند (نظری ، 2007).
وجود تفاوت درتعاریف ارائه شده به سطوح تحلیل متفاوت و ماهیت كیفی IC و بعد زمانی كه محققان در نظر گرفته اند بر می گردد. برخی از نویسندگان IC را در سطح فردی در نظر گرفته و آن را منحصر به دانش و مهارتهای كاركنان دانسته اند. بعنوان مثال اولریخ سرمایه های فكری را تعهد x شایستگی دانسته است. بدین معنی، نیروی كاری كه تعهد نداشته یا تعهد كمی داشته باشد IC كمتری خلق خواهد كرد ( ابیساکارا ، 2008). در این گونه تعاریف IC شركتها برابر با مقدار سرمایه موجود در كاركنان شركت محسوب می شود .
اما در دیدگاههای دیگر این سرمایه به صورت گروهی و جمعی دیده شده و آن را چیزی بیشتر از شایستگی های انحصاری كاركنان دانسته اند. بعنوان مثال روستوگی (2002)، IC را به عنوان ظرفیت كلی شركت برای مواجه با با چالشها، بهره برداری از فرصتهای پیش رو و در نهایت جستجو برای خلق ارزش معرفی كرده است. در این دیدگاه IC نمایانگر دارایی های تنیده شده در تار و پود شركت می باشد. در همین راستا رویكرد مشابهی توسط موریتسون (2002) و همكاران ارائه شد كه در آن IC بعنوان منبع گسترده دانشی سازمان كه در مجموع بستری برای شایستگی ها ایجاد كرده و سازمان را برای عمل كردن درست در محیط آماده می سازد در نظر گرفته شد.
با كاوش بیشتر در هر دو دیدگاه(فردی و جمعی)، متوجه می شویم كه این دو به دلیل در نظر گرفتن بعدهای زمانی متفاوت نیز با یكدیگر متقاوت می شوند. گروهی از این دیدگاهها IC را عمل و یا پتانسیلی دانسته اند كه می تواند در آینده منجر به خلق ارزش بشود در حالی كه گروهی دیگر IC را نقطه ثقلی برای عملكرد حال شركت دانسته اند چرا كه معتقدند IC فی نفسه دارای ارزش در دل خود است(بعبارت دیگر لزومی ندارد كه حتما به چیزی ارزشمندتبدیل گردد) بعنوان مثال شاخیس (2004)، IC را تحت عنوان درآمد بالقوه آینده شركت دانسته كه از تركیب سرمایه انسانی و پتانسیل موجود در افراد سازمان ناشی می شود. از سوی دیگر آن دسته از محققانی كه از رویكرد منبع گرایی شركت بعنوان یكی بنیاد تئوریكی سود می جویند، این دارایی را بعنوان شكلی از سرمایه كه در زمان حال دارای ارزش می باشد تعریف كرده اند.
بعبارت دیگر آنها IC را بعنوان منبعی می دانند كه خواه در سطح فردی و خواه در سطح جمعی، می تواند یك منبع ارزشمند تقلی گردد. در این تعریف، دانش و مهارتها به عنوان منابعی ارزشمند، نایاب و بی مانند تلقی خواهند شد.
ادامه مقاله به طور کامل در فایل اصلی موجود است.