شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی

MBCT ذهن آگاهی

مفهوم ذهن آگاهی

بارزترین و رایج ترین شیوه مراقبه در CBT به طور کلی «آموزش ذهن آگاهی» نامیده می شود. پژوهشگران به صورت تجربی نشان داده اند که آموزش ذهن آگاهی، در یاری دادن بیماران جهت مقابله با هیجان های دشوار، کارآمد است.

برای دسترسی به فایل ورد WORD این مقاله ، بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 51 را دانلود کنید.

به همین دلیل درمانگرانی که در جستجوی گسترش دامنه CBT جهت بهبود تنظیم هیجان هستند، علاقه خاصی به آموزش ذهن آگاهی دارند. هدف آموزش ذهن آگاهب، عبارت است از تشویق بیماران به تجربه کردن هیجان ها با سعه صدر، در همان لحظه، و بدون واکنش پذیری شدید رفتاری.

امروز آموزش ذهن آگاهی به عنوان یکی از ویژگی های اصلی مقابله با تنظیم هیجان و تحمل عواطف، به طور فزاینده ای در رویکردهای برجسته رفتاری و شناختی مانند ACT (هیز و همکاران، 1999)؛ شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی یا همان MBCT (سگال، ویلیامز، و تیزدل، 2002) مورد استفاده قرار می گیرد(لی هی، تیرچ، ناپولیتانو، 2007؛ ترجمه منصوری راد، 1393).

ذهن آگاهی به معنی توجه کردن به زمان حال به شیوه ای خاص، هدف مند و خالی از قضاوت است (کابات زین ، 1990). ذهن آگاهی یعنی بودن در لحظه با هر آنچه اکنون هست، بدون قضاوت و بدون اظهار نظر درباره آنچه اتفاق می افتد؛ یعنی تجربه واقعیت محض بدون توضیح (سگال و همکاران، 2002). این فرآیند شامل ایجاد روش خاصی از بذل توجه به تجربیات ما است که کم و بیش با روش متداول و روزمره بذل توجه ما به زندگی خود تفاوت دارد. ذهن آگاهی، بیانگر نوعی مشاهده متمرکز، انعطاف پذیر، و لحظه به لحظه آشکار شدن جریان افکار، احساسات، و حس های جسمانی است که خود را در حیطه هوشیاری ما عرضه می کند. از دیدگاه فرد ناظر آگاه و بردبار، ما افکار را به صورت افکار، هیجان ها را به صورت هیجان، حس های جسمانی را به صورت حس های جسمانی تجربه می کنیم. در ذهن آگاهی از ما خواسته می شود تا اولاً قضاوت خود درباره این تجربیات را به حالت تعلیق در آوریم، و ثانیاً آگاهی خود را برای چندمین بار با جدیت و در عین حال به آرامی، به جریان رویدادهایی معطوف داریم که در حیطه هوشیاری ما قرار دارند (لی هی و همکاران، 2007؛ ترجمه منصوری راد، 1393). 

تکنیک های ذهن آگاهی

مواجهه اولین مطالعه ای که اثرات کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR)( کبات زین، 1982) را مورد توصیف قرار داد، کاربرد آن در درمان بیماران مبتلا به درد مزمن بود. MBSR تا حدی مبتنی بر تمرینات سنتی مراقبه است، و غالبا شامل دوره های وسیع نشستن بدون حرکت می باشد. اگر چه یک وضعیت نسبتا آرامش یافته ای ایجاد می شود، اما عدم تحرک طولانی می تواند منجر به ایجاد درد در عضلات و مفاصل شود. در دستور العمل هایی که به مراجعان در مراقبه داده می شود، تاکید می گردد که وضعیت خود را برای رهایی از درد تغییر ندهند، بلکه در عوض مستقیماً توجه دقیقی بر حس های درد داشته باشند و با نگرش های بدون قضاوت به این حس ها توجه کنند؛ همچنین شناخت ها، هیجانات و کنش هایی که غالباً با حس های درد همراه هستند را مورد توجه دقیق و پذیرش قرار دهند. اعتقاد بر این است که توانایی مشاهده بدون قضاوت، حس های درد و پریشانی همراه با درد را کاهش می دهد(امیدی و محمد خانی، 1387).

تغییر شناختی مولفین متعددی مطرح ساخته اند که تمرینات حضور ذهن می تواند باعث ایجاد تغییراتی در الگوهای فکری، یا نگرش های فرد در مورد افکارش شود. برای مثال، کبات- زین (1990و1982) توصیه می کند که مشاهده بدون قضاوت درد و افکار مرتبط با اضطراب ممکن است منجر به فهم و درک این نکته گردد که اینها «فقط افکارند» و نمایانگر حقیقت یا واقعیت نیستند، و لزوماً نباید باعث فرار یا رفتار اجتنابی شوند(امیدی و محمد خانی، 1387).

لیهان (1993) نیز خاطر نشان می سازد که مشاهده افکار و احساسات و به کار گرفتن برچسب های توصیفی برای آنها، این درک و فهم را به وجود می آورد که آنها همیشه نمایانگر صحیحی از واقعیت نیستند. برای مثال احساس ترس به این معنی نیست که خطر قریب الوقوع وجود دارد، و تفکر «من مقصرم» لزوماً واقعی نیست. کریستلر و هالت (1990، 1999)، در مطالعه ای با استفاده از تکنیک های MBSR در مورد بیماران مبتلا به پورخوری مرضی، نظریه هیترتون و بومیستر (1991) در خصوص این دسته از بیماران در نظر گرفتند، در این نظریه پرخوری به عنوان فرار از آگاهی از خود مطرح شده و آموزش حضور ذهن می تواند منجر به پذیرش بدون داوری شرایط ناخوشایندی گردد که باعث می شود این بیماران از آن فرار می کنند(ویلیامز و سگال، 2002؛ ترجمه محمد خانی و همکاران، 1385).

تیزدل (1999) و تیزدل و همکاران (1995) در بحث خود از MBCT ادعا نمودند که آموزش ذهن اگاهی باعث عدم محوریت ذهن فرد نسبت به الگوهای فکری تکراری و هم چنین کاهش نشخوار فکری می گردد. این نوع تفکر خاص بیماران افسرده است (نولن-هکسما، 1991).

یعنی مهارت ذهن آگاهی، بیمارانی را که سابقه افسردگی دارند، متوجه افکار افسردگی زای خود می سازد، و مجدداً افکار انها را به سایر جنبه های زمان حال، نظیر تنفس، راه رفتن همراه ذهن آگاهی یا صداهای محیطی، معطوف می سازد و از این طریق باعث کاهش نشخوار فکری می گردد. تیزدل این پدیده را «بینش فراشناختی» می نامد. تیزدل و همکاران (1995) هم چنین متذکر می شوند که مزیت عملی مهارت های ذهن آگاهی در ترغیب تغییرات شناختی این است که همیشه تمرینات حتی در دوره های بهبودی قابلیت انجام دارند. دوره هایی که افکار افسردگی زا ممکن است به ندرت رخ دهند کمتر می توان از تکنیک های سنتی شناخت درمانی نظیر چالش با افکار و تحریفات شناختی استفاده نمود.به عبارتی، دیدگاه مبتنی بر ذهن آگاهی در مورد کلیه افکار فرد می تواند کاربرد داشته باشد(ویلیامز و سگال، 2002؛ ترجمه محمد خانی و همکاران، 1385).

اداره- خود

مولفین متعددی اظهار داشته اند که مشاهده –خود بهبود یافته ناشی از آموزش ذهن اگاهی می تواند استفاده از مهارت های مقابله ای را ارتقا بخشد. برای مثال کبات-زین (1982) مطرح می سازد که اگاهی فزون یافته از حس ای درد و پاسخ های استرس، افراد را قادر می سازد که در انواع پاسخ های مقابله ای درگیر شوند. کریستلر و هالت (1999) ادعا می کنند که توسعه مهارت های مشاهده – خود در طی آموزش های ذهن اگاهی باعث بهبود شناخت سرنخ های سیری در پرخورها می گردد، به همین ترتیب توانایی مشاهده کشش های مربوط به پرخوری را افزایش می دهد. مارلات (1994) اثرات مشابهی را در معتادان رو به بهبود بیان می کند.

تیزدل و همکاران (1995) خاطر نشان ساختند که آموزش حضور ذهن باعث آگاهی از کلیه رویداد های هیجانی و شناختی آم گونه که رخ می دهند، می گردند، به ویژه در کسانی که ممکن است نشانه های اولیه عود افسردگی را تجربه کنند. از این رو، اموزش ذهن آگاهی می تواند بازشناسی اولیه نشانه های یک مشکل را ارتقاء بخشد و کاربرد این مهارت ها به احتمال بسیار در پیشگیری از مشکل می تواند موثر باشد(ویلیامز و سگال، 2002؛ ترجمه محمد خانی و همکاران، 1385).

2-4-2-4. آرام سازی رابطه بین مراقبه و آرام سازی قدری پیچیده است. مولفین متعدی (گلدبرگ و همکاران، 1994؛ کبان-زین و همکاران، 1998) مطرح ساخته اند که ذهن آگاهی مبتی بر کاهش استرس ممکن است در اختلالات طبی وابسته به استرس از جمله پسوریازیرفیبرومیاگلیا کاربرد داشته باشند. این مولفین خاطرنشان می سازند که مراقبه غالباً آرامش بخش است و از این راه می تواند در ادراه این اختلالات موثر باشد. ایجاد آرامش از طریق راهبردهای گوناگون مراقبه ثبت شده است (اروم – جانسون، 1984؛ به نقل از امیدی و محمد خانی، 1387).

به هر حال هدف آموزش حضور ذهن، ایجاد آرامش نیست، بلکه در عوض آموزش زیر نظر گرفتن بدون قضاوت شرایط فعلی است، شرایطی که ممکن است برانگیختگی دستگاه صبی خود مختار، افکار رقابتی، تنش عضلانی، و سایر پدیده های ناسازگار با آرامش را باعث شوند. به علاوه، شواهد نشان می دهند که اثرات آرام سازی منحصر به مراقبه نیستند، بلکه در بسیاری از راهبردهای آرام سازی وجود دارند (شایپرو، 1982). از این رو، گرچه تمرینات ذهن آگاهی ممکن است منجر به آرام سازی شوند، اما این پیامد دلیل اولیه درگیری در مهارت های ذهن آگاهی نیستند(امیدی و محمد خانی، 1387).

پذیرش رابطه بین پذیرش و تغییر، یک مفهوم محوری در بحث های رایج روان درمانی است (هایز، جاکوبسن، فولت، و داگر، 1994). هایز (1994) مطرح ساخت که پذیرش شامل «تجربه رویدادها به طور کامل و عاری از دفاع، همان گونه که هستند» می باشد و ذکر نمود که متخصصین بالینی که تجربه مدار هستند، ممکن است که بر اهمیت تغییر کلیه نشانه های ناخوشایند، تاکید بیش از حدی داشته باشند و اهمیت پذیرش را مورد توجه قرار ندهند. برای مثال، فردی که حملات هراس را تجربه می کند، ممکن است در رفتارهای ناسازگارانه متعددی برای پیشگیری از حملات آتی هراس درگیر شود، از جمله سوء مصرف دارو و الکل، اجتناب از فعالیت های مهم، و گوش به زنگی مضطربانه و افراطی نسبت به حالت های بدنی. فرد بپذیرد که حملات هراس ممکن است گاه گاهی رخ دهند، زود گذرند و خطرناک نیستند، و اگر چه ناخوشایند هستند باید تحمل شوند، و نباید از آنها اجتناب نمود یا آنها را خطرناک تلقی کرد(امیدی و محمد خانی، 1387).

درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی

درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCT) شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) نوعی رواندرمانی است که برای جلوگیری از عود افسردگی طراحی شده است، مخصوصاً در افرادی که دچار اختلال افسردگی عمده هستند. در این سبک درمانی از شیوه های رفتاردرمانی شناختی سنتی استفاده شود به علاوه راهبردهای جدیدتر روانشناختی نظیر ذهن آگاهی آگاهی و مراقبه توجه آگاهانه استفاده می‌شود. شیوه های شناختی شامل آموزش مراجع درباره افسردگی است. راهبردهای مبتنی بر توجه آگاهی متمرکز بر آگاهی از افکار و احساسات و پذیرش آن‌ها در مقابل اتصال و واکنش به آن‌هاست. مثل CBT، MBCT مبتنی بر این نظریه است که وقتی افرادی که سابقه افسردگی دارند پریشان می‌شوند، دوباره در ذهنشان فرایندهای خودکار شناختی ظاهر می‌شود که یک اپیزود افسردگی را راه می‌اندازد.

هدف MBCT بر هم زدن این فرایندهای خودکار شناختی و آموزش به مراجعان برای کمتر واکنش نشان دادن به محرک‌های وارد شده به فکر است، همچنین این هدف نیز دنبال می‌شود که مراجع پذیرش و مشاهده بدون قضاوت آن محرک‌ها را بیاموزد.این تمرین توجه آگاهی مراجعان را یاری می‌کند تا به فرایندهای شناختی به هنگام وقوع توجه کنند و واکنش خود را بیشتر به صورت تعمق دربیاورند. پژوهش‌ها اثربخشی MBCT را در افرادی که سه بار یا بیشتر افسرده شده بودند را نشان می‌دهد. در این افراد بعد از انجام مداخله نرخ عود پنجاه درصد کاهش یافت(فیضی، 1392؛ یونسی و رحیمیان بوگر، 1387).

پس زمینه نظری در سال 1991 برنارد و تیزدل یک نظریه چند سطحی از ذهن خلق کردند که نظام‌های متعامل شناختی یا ICS نام‌گذاری شد. الگوی ICS بر اساس این نظریه برنارد و تیزدل قرار دارد که ذهن دارای وجوه چندگانه ای است که مسئول دریافت و پردازش اطلاعات جدید به صورت شناختی و هیجانی هستند. نظریه برنارد و تیزدل آسیب پذیری فرد نسبت به افسردگی را همبسته با این می‌داند که فرد به چه مقدار بر فقط یکی از وجوه ذهن تکیه می‌کند و سهواً دیگر وجوه را متوقف می‌کند. دو وجه اصلی ذهن شامل وجه انجام دادن و وجه بودن است. وجه انجام دادن به نام وجه گردنده نیز شناخته می‌شود. این وجه بسیار هدف مدار است و وقتی برانگیخته می‌شود که ذهن بین چیزهایی که وجود دارد و چیزهایی که خواسته می‌شود عدم مطابقت ببیند. وجه دوم ذهن، وجه بودن است که بر به دست آوردن هدف خاصی متمرکز نیست، بلکه بر پذیرش و راه دادن به آنچه هست بدون فشار آنی بر تغییر آن تاکید دارد.

مؤلفه اصلی مدل ICS آگاهی فراشناختی است. آگاهی فراشناختی توانایی یعنی اینکه فرد بتواند به جای آنکه افکار و احساسات منفی را بخشی از خویشتن خود بداند، آن‌ها را به عنوان وقایعی تجربه کند که در حال گذر از پرده ذهن هستند. هنگامی که وضعیت‌های استرس آمیز زندگی پیش می‌اید افرادی که آگاهی فراشناختی بالایی دارند می‌توانند از افسردگی و الگوهای تفکر منفی آسان¬تر دوری کنند.آگاهی فراشناختی عموماً از طریق توانایی فرد برای نامتمرکز شدن است. نامتمرکز شدن توانایی ادراک افکار و احساسات به عنوان وقایع ناپایدار و قابل مشاهده در ذهن است(فیضی، 1392).

بر اساس مدل برنارد و تیزدل سلامت روانی با توانایی فرد برای رهایی از درگیری با یک وجه ذهن و حرکت بین وجوه مختلف ذهن مرتبط است. بنابراین افرادی در بهترین حالت هستند که می‌توانند بر اساس شرایط محیطی با انعطاف پذیری از وجهی به وجه دیگر ذهن حرکت کنند. مدل ICS بیان می‌کند که شایسته‌ترین وجه ذهن وجه بودن است چون منجر به تغییر هیجانی پایدار می‌شود. بنابراین شناخت درمانی برای جلوگیری از عود افسردگی باید این وجه از ذهن را توسعه بدهد. این نظر پردازی تیزدل را به خلق MBCT راهنمایی کرد، شیوه ای که وجه بودن را توسعه می‌دهد(فیضی، 1392).

در خلق این شیوه درمانی زیندل، سگال و ویلیامز هم نقش داشتند. نظرورزی این افراد تا حدودی مبتنی بر برنامه کاهش استرس بر اساس توجه آگاهی بود که توسط جان کابات زین تدوین شده است. نظریه های پشتیبان این رویکردها درباره مسائل روانشناختی تابعی از این ایده است که از چیزها در حال کنونی آگاه باشیم و بر گذشته و آینده متمرکز نشویم. این وضعیت به مراجع امکان می‌دهد که در مواجهه با استرسورهای کنونی و احساسات پریشان کننده به عوض اجتناب و در نتیجه طولانی‌تر شدن آن‌ها، از ذهنیت منعطف و پذیرا استفاده کند(فیضی، 1392).

تیزدیل و همکارانش (19959 نشان دادند که بیماران دچار افسردگی مکرر که در استفاده از سایر درمان ها دچار عود علائم می گردیدند، به کمک خود-آگاهی فراگیر ذهنی به عنوان راهی موثر در مواجهه با نشخوار ذهنی، آموزش داده شدند و در نتیجه این مداخله درمانی، بهبود پیدا گردند. هشیاری ذهنی فنی است که به کمک آن درمانجو تعمداً و هدفمندانه از تفکرات و اعمال خود در لحظه حاضر آگاه می شود(یونسی و رحیمیان بوگر، 1387).

برای دستیابی به این هدف، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر چهار پایه استوار است:

1. تامل در مورد بدن؛ 2. تامل در مورد احساسات؛ 3. تامل در مورد ذهن؛ 4. تامل در مورد موضوعات روانی؛

به علاوه، تیزدل و همکارانش(1995) بر این عقیده اند که هشیاری ذهن راهبردی موثر است که خطر عود علائم را در آینده و به طور کلی برگشت مجدد اختلال را کاهشس می دهد. در واقع پژوهش های اخیر نشان می دهند که MBCT می تواند برای پیشگیی از رفتار خودکشی در موارد عود کننده بیماری های شدید روانی بکار رود. همچنین پژوهش های اخیر نقش درمانی مفیدی برای MBCT در تعدادی از جالات پزشکی از جمله درد مزمن و استرس گزارش نموده اند(یونسی و رحیمیان بوگر، 1387).

MBCT اصول شناخت درمانی را با چارچوب ذهن آگاهی برای بهبود بهزیستی هیجانی و سلامت روان ادغام می سازد. براساس برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی که توسط جان کبات-زین تدوین گردید، هدف اصلی برنامه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی کمک به افراد است تا روابط خود با تفکرات، احساسات، و احساس بدنی خود را در عود افسردگی نقش دارند، اصلاح نمایند، و این کار را به طور کامل و در سطح عمیق معنا انجام دهند(یونسی و رحیمیان بوگر، 1387).

درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی جنبه هایی از برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی جان کبات-زین ا با جنبه هایی از درمان شناختی استاندارد تلفیق می سازد. همانند برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، برنامه MBCT مراقبه و تن نگری یا تن کاوی را با هم ادغام می سازد. به طور خلاصه، MBCT روشی درمان است که خصوصیات دو رویکرد زیر را با همم تلفیق می سازد:

1. شناخت درمانی که هدف آن شناسایی و اصلاح تحریف های شناختی یا تفکرات نادرست و تحریف شده است.

2. ذهن آگاهی که یکی از اعمال مراقبه ای بودایسم است که هدف آن کمک به افراد برای شناسایی تفکرات خود به صورت لحظه به لحظه و بدون قضاوت فوری در مورد تفکرات است. MBCT به بیماران آموزش می دهد تمرکز زدایی نمایند، و تشخیص دهند که چه موقع خلق آنها تخریب کننده است، به علاوه فنونی را به بیمار ارائه می نماید که به وی در کاهش دادن و رفع مجراهای اطلاعاتی تقویت ساز چرخه های نشخوار تفکر احساس و واکنش های منفی به احساسات هیجانی و بدنی کمک می نماید.

مهارت های هسته ای برنامه MBCT آموزش به بیمار در مورد چرخه عود، غنی سازی توانایی های مقابله با عود های بالقوه، و همچنین تشخیص و عدم مشغولیت در حالات ذهنی است که با الگوهای خود-تداوم دهنده تفکرات نشخواری و منفی همراه هستند(یونسی و رحیمیان بوگر، 1387).

شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن شامل پنج مکانیسم شایع می باشد:

1. توصیف کردن: توانایی بیان کردن تجارب درونی با کلمات؛

2. مشاهده کردن: فرایند ملاحظه کردن یا توجه کردن به تجارب داخلی و خارجی؛

3. عمل کردن با آگاهی: رسیدگی به فعالیت¬های فعلی در حال حاضر و غالبا با عمل کردن به شکل خودکار مقایسه می شود؛

4. عدم قضاوت: پذیرش یک دیدگاه غیر ارزیابی کننده نسبت به افکار و احساسات؛

5. عدم واکنش دهی: اجازه دادن به ورود و خروج افکار و احساسات بدون واکنش دادن یا ترمیم کردن آنها.

در مطالعات اندکی که همگی در نمونه های غیربالینی انجام شده اند، بین مکانیسم های شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن و علایم افسردگی و اضطراب، ارتباطات مثبتی وجود دارد.(بائر و همکاران، 2006).

مکانیسم برخورد MBCT با الگوهای شناختی اضطراب آور

تمرکززدایی تمرکززدایی به عنوان توانایی تمرکز بر لحظه¬ی حاضر و حالت بدون قضاوت در مورد افکار و احساسات، و پذیرش آنهاست (فرسکو، سگال، بیز، و کندی، 2007). MBCTشامل تمرین مولفه هایی است که بیماران را درجهت تمرکززدایی سوق می دهد. بیماران در برنامه MBCT تمرکززدایی از افکار و هیجانات (یا هر چیز دیگری که ممکن است رخ دهد) را در طول جلسات مراقبه تمرین می کنند. این جلسات یک شخص را قادر می سازد تا تمرکززدایی را در یک محیط کنترل شده معمولاٌ در حالت نشسته با چشم های بسته در فضایی آرام تمرین کنند. وقتی مهارت تمرین شود پذیرش تسهیل میگردد و با زندگی روزمره بیمار ادغام می شود. (بائر و همکاران، 2006).

حالت انجام دادن به حالت بودن تغییر از حالت انجام دادن به حالت بودن مولفه ای کلیدی در MBCT است که به بیماران کمک می کند تا تمرکززدایی کنند. حالت انجام دادن شامل تفکر بسیار در مورد آینده یا گذشته، و نبودن در لحظه حاضر است. حالت بودن حالتی بدون تلاش و بدون قضاوت است. تمرکززدایی مشابه با حالت بودن ذهن است. حالت انجام دادن وقتی است که بین این که چیزها چگونه هستند و چگونه انتظار می رود که باشند که به وسیله ذهن تعیین می شود اختلاف وجود دارد(بائر و همکاران، 2006). 

اهداف اصلی MBCT هدف اصلی رویکرد درمانی MBCT «رها سازی بیمار از گرایش به واکنش های خودکار به تفکرات، احساسات، و رخدادها است». طبق این رویکرد، بیماران رابطه خود با تفکرات، احساسات و رخدادهایی همانند درد مزمن را تغییر می دهند، به طوری که این تفکرات، احساسات و رخدادها برای بیمار قابل کنترل گردد. در MBCT بیمار برای توسعه تعهد نسبت به خود برای هشیاری ذهنی لحظه به لحظه در مورد عواطف، شناخت ها و رویدادها آماده می گردد (یونسی و رحیمیان بوگر، 1387).

با توجه به این هدف اصلی، اهداف فرعی MBCT در واقع مداخله روانی اجتماعی کوتاه مدت، محدود و قدرتمند برای کسانی لست که وارد این برنامه می شوند و به شرح زیر هستند:

1. کمک به افرادی که به نوعی در گذشته به افسردگی مبتلا بوده اند و آموزش مهارت هایی که در پیشگیری از عود افسردگی مورد نیاز است.

2. آگاهی بیشتر از حس های بدنی، احساسات و افکار لحظه به لحظه.

3. کمک به بیماران برای گسترش راه های مختلف ارتباط با حواس، افکار و احساسات بویژه شناخت و پذیرش افکار و احساسات ناخواسته ای که به گونه خودکار و عادتی باعث تداوم مشکلات می گردد.

4. کمک به بیماران برای پاسخدهی ماهرانه تر به افکار، احساسات و موقعیت های ناخوشایندی که با آن روبرو می شوند.

5. کمک به بیماران برای مقابله با عود و غنی سازی مهارت های خنثی ساز عود. 6. فعال کردن بیمار از نظر توجه و ارتباط با احساسات، افکار و باورها به منظور کاهش علایم خفیف افسردگی و تضعیف روحیه (یونسی و رحیمیان بوگر، 1387).

مروری بر جلسات درمان شناختی مبتنی بر حضورذهن (MBCT)

در درمان شناختی مبتنی بر حضورذهن هدف آن است که بیمار بتواند افکارش را تنها به صورت افکار محض درنظر بگیرند و آنها را از نوع رویدادهای ذهنی قابل آزمون ببیند و قادر شود وقوع این رویدادهای ذهنی منفی را از پاسخ هایی که آنها معمولاٌ برمی انگیزاند جدا کند و در نهایت معنای آنها را تغییر دهد. در درمان شناختی مبتنی بر حضورذهن تا جلسه سوم بیمار ترغیب می شود پس از شناسایی فکر یا رویدادی حواس پرت کن یا منفی و مشکل آفرین پس از توجه به آن دوباره به نقطه ای که بر روی آن تمرکز کرده است برگردد اما از هفته چهارم از بیماران خواسته می شود تا به صورت آشکار به سوی تجارب دشوار بروند و آنها را با حالتی از متانت، کنجکاوی و علاقه مورد مشاهده و کاوش قرار دهند. شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن، یک برنامه ی آموزش مهارت می باشد که به مراجعان شناسایی و جدا شدن از حالتهای ذهنی که مشخصه آنها الگوهای خود تداوم بخش افکار نشخواری و منفی است را می آموزد.

در برنامه درمان، چهار جلسه اول بیشتر صرف این می شود که بیمار نسبت به رویدادهای محیطی خود آگاه تر شود و با حضورذهن بیشتری باشد. تیزدیل از استعاره رانندگی به شیوه حضورذهن و رانندگی بدون آگاهی برای تبیین این تفاوت استفاده می کند و سگال از تمرین کشمش خوری آگاهانه برای تسهیل این وضعیت در برنامه استفاده نموده است. همچنین، به بیماران آموزش داده می¬شود با کمک گرفتن از بدن و تنفس خود در هر زمانی که متوجه سرگردانی ذهنی شدند برای بازگشت از حالت افسرده کننده کمک بگیرند.

در جلسات 5 تا 8 به بیماران آموزش داده می شود تا نسبت به تغییر خلق آگاه تر باشند و شیوه های جدیدی را برای مدیریت این وضعیت ها بیاموزند اما آنچه بیشتر اولویت دارد توانمند شدن بیمار برای بازگشت دوباره به لحظه حال است که برای این هدف بیمار باید حضور ذهن را با کمک تنفس یا تجربه افکار در بدن داشته باشد (شیرر-دیکسون، 2004؛ به نقل از یونسی و رحیمیان بوگر، 1387).

کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی ( MBSR) ذهن آگاهی ابتدا در دانشگاه ماساچوست توسط جان کبات زین به کار گرفته شد. ور در کلنیک کاهش استرس خود، به شرکت کنندگان تمرین آرامش ذهنی همراه با ذهن آگاهی می داد. این کوشش ها به شکل گرفتن مدل ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس انجامید (امیدی و محمد خانی، 1387).

آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) توسط کبات-زین (1992) به کار گرفته شد. در حال حاضر رایجترین روش، آموزش حضور ذهن مبتنی بر کاهش استرس (MBSR) می باشد، که سابق بر این تحت عنوان برنامه کاهش استرس و تن آرامی شناخته می شد. این روش در ساختار طب رفتاری و برای دامنه وسیعی از افراد مبتلا به اختلالات مرتبط با استرس و درد مزمن طراحی شد. روش مذکور، به شکل یک برنامه 8 تا 10 هفته ای برای گروه هایی که بیش از 30 شرکت کننده دارند، اجرا می شود. به علاوه، جلسات به طور هفتگی و هر جلسه حدود 5/2-2 ساعت برگزار می گردند. دستور جلسات شامل تمرین مهارت های مراقبه، بحث در مورد استرس، روش های مقابله ای و تکالیف خانگی می باشند. جلسات متراکم حضور ذهن نیز تشکیل می شوند که یک روزه هستند و حدود 8-7 ساعت طول می کشند و مهارت های مراقبه ای متعددی آموخته می شوند.

برای مثال وارسی بدن تمرینی است که در آن شرکت کنندگان روی زمین دراز می کشند و با چشمان بسته حدود 45 دقیقه، توجه خود را به طور متوالی روی نقاط مختلف بدن معطوف می سازند، و احساسات مربوط به هر ناحیه از بدن به دقت مشاهده می گردند (کبات-زین، 1992). 

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد پذیرش و تعهد درمانی در سال 1986 توسط هیز ایجاد شد. این روش قسمتی از موج سوم درمان های رفتاری است و به دنبال موج دوم این درمان ها از قبیل درمان شناختی- رفتاری پدید آمد. ACT با یک برنامه تحقیقی تحت عنوان نظریه نظام ارتباطی در ارتباط است. آشکارا این رویکرد تغییر افکار و احساسات به جای تغییر شکل، محتوا یا فراوانی آنها را می پذیرد (هیز، لوما ، بوند ، ماسودا و لیلز ، 2006). درمان مبتني بر پذيرش و تعهد درماني ، یکی از الگوهای بسط یافته اخیر است که فرایندهای درمانی کلیدی آن از درمان شناختي رفتاري سنتي متفاوت است.

اصول زير‌بنايي آن شامل:

1) پذيرش يا تمايل به تجربه درد يا ديگر رويدادهاي آشفته کننده بدون اقدام به مهار آنها؛

2) عمل مبتني بر ارزش يا تعهد توأم با تمايل به عمل به عنوان اهداف معني‌دار شخصي پيش از حذف تجارب نا‌خواسته، است. روش‌هاي زباني و فرايندهاي شناختي است که در تعامل با ديگر وابستگي‌هاي غيرکلامي به شيوه‌اي که منجر به کارکرد سالم مي‌شود. اين روش شامل تمرينات مبتني بر مواجهه، استعاره‌هاي زباني و روش‌هايي چون مراقبت ذهني است(هیز و همکاران، 2006).

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)

ریشه در یک نظریه‌ی فلسفی به نام زمینه گرایی عملکردی دارد و مبتنی بر یک برنامه تحقیقاتی در مورد زبان و شناخت است که نظریه چارچوب رابطه‌های ذهنی خوانده می‌شود. هدف این شیوه درمانی، کمک به مراجع برای دست یابی به یک زندگی ارزشمندتر و رضایت بخش تر از طریق افزایش انعطاف پذیری روان شناختی منجر می‌شوند و شش فرایند مرکزی دارد که به انعطاف پذیری روان شناختی منجر می‌شوند و عبارتند از: گسلش شناختی، پذیرش، ارتباط با زمان حال، خود به عنوان زمینه، ارزش‌ها و عمل متعهد)هیز و همکاران، 2006).

گسلش برای جلوگیری از در آمیختگی شناختی است. در آمیختگی شناختی بدین معناست که فرد، خود و افکارش را در آمیخته (یکی) می‌داند. گسلش شناختی بدین معناست که بپذیریم افکار ما از ما جدا هستند و چیزی بیش از وقایع خصوصی موقت نیستند. پذیرش به معنای ایجاد فضایی برای احساس‌ها، حواس‌ها، امیال و دیگر تجربه‌های خصوصی ناخوشایند، بدون تلاش برای تغییر آن‌ها، فرار از آن‌ها یا توجه مجدد به آن‌ها است. تماس با لحظه حاضر عبارت است از آوردن کامل آگاهی به تجربه اینجا و اکنون با گشودگی، علاقه، پذیرش، تمرکز روی آن و درگیری کامل با آنچه که در حال انجام است.

مشاهده خود عبارت است از آگاهی مداوم خود، که تغییر نمی‌کند و همیشه حاضر و در مقابل صدمه مقاوم است. از این دیدگاه، تجربه افکار و احساس‌ها، خاطره‌ها، امیال، حواس، تصویرها، نقش‌ها یا حتی بدن فیزیکی چیزی متفاوت از خود فرد است. این پدیده‌ها تغییر می‌کنند، اما خود فرد پیوسته ثابت است. ارزش‌ها و عمل متعهدانه بدین معنا هستند که فرد آنچه را که برای او مهم‌ترین و عمیق‌ترین است، تشخیص دهد، بر مبنای آن هدف‌هایی را تنظیم کند و برای رسیدن به آن‌ها متعهدانه و موثر عمل کند( هریس ،2006). 

رفتار درمانی دیالکتیک

یکی از درمان های شناختی، رفتار درمانی دیالکتیک (DBT)است که در سال 1993 توسط مارشال لینهان به وجود آمد و به شیوه شناختی رفتاری عمل می کند. این درمان در ابتدا برای درمان اختلال شخصیت مرزی استفاده شد که اثر بخشی آن برای درمان این اختلال از سوی انجمن روانپزشکی امریکا هم مورد تایید قرار گرفته است(واگنر و همکاران، 2007).

DBT شامل دامنه وسیعی از شیوه های درمانی شناختی و رفتاری است و اکثراً برای تغییر افکارف هیجانات یا رفتارها طراحی شده اند. مهارت های ذهن آگاهی در DBT، در ساختار ترکیبی پذیرش و تغییر آموخته می شوند. اگر چه این مهارت ها به ویژه مهارت مشاهده کردن بدون داوری افکار، هیجانات، حس ها و محرکات محیطی با مهارت های MBSR مشترک است ولی مقداری با آنها تفاوت دارد.

برای مثال لینهان (1993) سه مهارت حضور ذهن را در قالب سوال های «چه» و «چگونه» مطرح می سازد: (چه و چگونه می توان ذهن آگاهی موثر بدون قضاوت و داوری داشت). در DBT مراجعان، مهارت های ذهن آگاهی را به شکل گروهی و هفتگی در طول یک سال یاد می گیرند، هم چنین این مهارت ها شامل اثرمندی در روابط بین فردی، تنظیم هیجانی، و تحمل فشار و ناراحتی می باشند. مراجعان در گروه، این مهارت ها را به همراه درمانگر خود تمرین می کنند تا اینکه بتوانند به زندگی روزمره تعمیم دهند (امیدی و محمد خانی، 1387).

خرید و دانلود فوری این فایل

قیمت : 39000 تومان





فروش ویژه پنج فایل دلخواه

آیا فایل های بیشتری نیاز دارید؟ ... آیا تخفیف می خواهید؟ ...

با پرداخت حق اشتراک به مبلغ 64000 تومان فایل های دلخواه خود را از این سایت دانلود کنید.

با پرداخت 64000 تومان حق اشتراک: تعداد 5 فایل دلخواه خود را از بین همه فایل های سایت انتخاب و دانلود کنید:

 

فایل های سایت عبارتند از:

 فایل مبانی نظری روانشناسی و مدیریت و... با لیست منابع

فایل مقالات پیشینه تحقیق با لیست منابع

فایل word مقالات بیان مسئله با لیست منابع

فایل word پروپوزال های باکیفیت و عالی با لیست منابع (عنوان همه پروپوزال ها)

و فایل های پاورپوینت و ...

فایل های تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

 برای خرید حق اشتراک کلیک کنید...


نکته مهم: با خرید حق اشتراک تا یکسال فرصت دارید با ارسال شماره تراکنش به ایمیل زیر ده فایل را دریافت کنید.

اگر مشکلی در دریافت فایل داشتید ایمیل بزنید:

iranprojhe@gmail.com

یا در ایتا پیام بدین. ارسال مستقیم پیام در ایتا

کد فایل را حتما بفرستید

یا