هر فرد در ذهن خود، تصویری از خویشتن دارد، به عبارت دیگر؛ ارزشیابی کلی فرد از شخصیت خویش را خودپنداره یا خود انگاره می نامند.
خودپنداره
هر فرد در ذهن خود، تصویری از خویشتن دارد، به عبارت دیگر؛ ارزشیابی کلی فرد از شخصیت خویش را خودپنداره یا خود انگاره می نامند. این ارزشیابی ناشی از ارزشیابی های ذهنی است که معمولا از ویژگی های رفتاری خود به عمل می آوریم. در نتیجه خودپنداری ممکن است مثبت یا منفی باشد (تقی زاده، 1379: 21). مفهوم خود به صورت سازمانی دینامیک، نخستین بار به وسیله لکی مطرح شد. به نظر او رفتار آدمی تظاهر و انگیزه ای است که هدف آن ثبات خود در اوضاع ناپایدار می باشد. به طور خلاصه، می توان گفت: خودپنداری، چارچوبی شناختی است که به واسطه آن به سازمان بندی آنچه درباره خویش می دانیم می پردازیم و اطلاعاتی را که به خود مربوط می شوند، بر پایه آن پردازش می کنیم. این قبیل (طرحواره خود )در برگیرنده مولفه های خاص نیز می باشد که در نقش گرایش های شخصیت عمل می کند. سه مورد از این مولفه ها عبارتند از: تفاوت های فردی در شیوه ارزشیابی خود، باور کردن خود برای تلاش در جهت دستیابی به اهداف مطلوب، و علاقه نشان دادن به میزان اثر گذاشتن بر روی دیگران از طریق رفتارهای خود (تقی زاده، 1379: 23).
اهمیت مفهوم خود و خودپنداره
شخصیت مجموعه منظم، متکامل و نسبتا ثابت خصایص و رفتارهای بدنی، عقلی و اجتماعی فرد است که او را از دیگران متمایز می سازد و موجب ناسازگاری او با محیط به ویژه محیط اجتماعی می شود (شعاری نژاد، 1381: 298). به باور اندیشمندان، قسمت عمده ویژگی های شخصیتی، منش و خصوصیات رفتاری هر فرد به تصویری که از خود در ذهن دارد- یعنی انگاره وی بستگی دارد (ستوده، 1381: 253).
اسپنسر در کتاب خود، تحت عنوان یک دقیقه برای خودم از قول گوته می نویسد: اگر ثروتمند نیستی مهم نیست، بسیاری از مردم ثروتمند نیستند: اگر سالم نیستی ، هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی می کنند؛ اگر زیبا نیستی، برخورد درست یا زشتی نیز ورود دارد؛ اگر جوان نیستی همه با چهره پیری ماه می شوند؛ اگر تحصیلات عالی نداری، با کمی سواد نیز می توان زندگی گرد؛ اگر قدرت سیاسی و مقام نداری، مشاغل مهم متعلق به معدودی از انسان ها هستند؛ اما اگر تصور درستی از خود نداری، برو بمیر که هیچ نداری! آری، خود پنداره مثبت کلید رشد و سازندگی فردی و اجتماعی است؛ تصوری که شخص از وحدت و یکپارچگی وجود خویشتن دارد، به نحوی که خود را می بیند مجموعه خصایصی که با خود در ارتباط است و استنباط هایی که از مشاهده خود در بسیاری از موقعیت ها به عمل آورده است و الگوی خاصی که او را توصیف می کند، بیانگر مفهوم خود است (تقی زاده، 1379: 27).
شخص به تدریج از روی تجربه های شخصی و تأثیر دنیای خارج، نگرشی ثابت و پایدار از محیط و از خود و از ارتباط این دو با یکدیگر به دست می آورد و بر اساس آن مسائل، زندگی را ارزیابی می کند و برای مقابله با کاستی ها به کوشش می پردازد. نگرش های فرد از حقایق زندگی، اخلاق، آرزوها و خواسته های او وابسته به تصویری هستند که او از خود دارد؛ یعنی ارزشی که وی برای خود قایل است به عبارت دیگر، تصور از خود منشا احساس امنیت شخص می شود و اگر مورد تهدید قرار گیرد مانند این است که هسته اصلی وجود مورد تهدید قرار گرفته است.
ویژگی های خود
با توجه به تعاریف متعدد که از خود وجود دارند می توانیم تعریفی ترکیبی از خود به عنوان یک نظام فعال و پیچیده از اعتقاداتی که شخص درباره خودش صحیح می داند و هر اعتقادی نیز دارای ارزش نسبی می باشد. ارائه دهیم. تعریف مزبور شامل دو ویژگی مهم در مورد خود است: خود سازمان یافته و خودپویا
خودسازمان یافته
این مساله که خود عمدتا از نوعی کیفیت پایدار برخوردار بوده و از ویژگی های این کیفیت، هماهنگی و نظم است. مورد توافق محققان می باشد. این نمودار مارپیچی بزرگ، از قسمت هایی جزئی حلزونی شکلی ترکیب شده که هر کدام از ان ها ممکن است نسبتا سامان یافته باشند، اما بخشی از خود تکاملی تلقی می شوند. حلزون های کوچک معرف اعتقاداتی هستند که فرد درباره خود دارد. بعضی از اعتقادات به طبیعت خود نزدیکترند و از اهمیت بالایی برخوردارند و به همین دلیل، به مرکز بیضی بزرگ نزدیک تر ترسیم شده اند که این نوع اعتقادات در مقابل تغییرات مقاوم می باشند. اعتقادات کم اهمیت تر به سمت خارج بیضی؛ یعنی در فاصله ای دورتر از هسته و مرکز خود رسم شده اند و به همین دلیل، ناپایدار می باشند. پس خود به طور کلی کیفیتی ثابت دارد که دارای نظم و هماهنگی خاص است.
دومین بخش تصویر سازمانی از خود مبتنی بر این است که هر مفهومی در این سیستم (حلزون های کوچک) ارزش کلی منفی یا مثبت خود را دارد (این بعد یا ارزش به وسیله خطوط افقی در نمودار ترسیم شده است). کیفیت سوم سازمان یافته خود به چگونگی تعمیم موفقیت و شکست در سرتاسر سیستم مربوط است. دیگوری (1406) از تحقیقات خود به این نتیجه رسید که وقتی توانایی مهمی که ارزش زیادی به آن داده می شود با شکست روبرو می شود باعث پایین آمدن ارزشیابی سایر توانایی های فردی می گردد و برعکس. موفقیت یک توانایی مهم و با ارزش باعث بالا بردن ارزشیابی سایر توانایی های شخص می شود. آخرین کیفیت سازمانی خود این است که خود، به طور شگفت انگیزی دارای وحدت است به طوری که هیچ دو نفری عقاید همانند درباره خودشان ندارند.
1- خودپویا
شاید مهم ترین فرض از نظریه های جدید (خود) این باشد که انگیزه تمام رفتارها حفاظت و ارتقای خود ادراک شده است. تجارب بر حسب ارتباطشان با خود درک می شوند و رفتارها نیز از این درک ها سرچشمه می گیرد. در این صورت، می توان نتیجه گرفت که تنها یک نوع انگیزش وجود دارد و آن هم انگیزه شخصی درون است که هر انسان در تمام زمان ها و مکانها هنگام دست زدن به هر عمل دارد. آن گونه که کمبز بیان کرده، مردم همیشه برانگیخته هستند و هیچ گاه هیچ فردی را نمی توان یافت که بر انگیخته نشده باشد و این یک حسن خداداد برای مربی است زیرا نیروی است که از درون هر دانش اموزی نشات می گیرد (دبلیو و همکاران، 1378: 24).بنا بر عقیده کمبز و اسنیگ خود قالب اساسی مراجعات شخصی و هسته مرکزی ادراک است که بقیه منطقه ادراک نیز در اطراف آن سازمان می یابد. در این مفهوم خود پدیده ای است که هم محصول تجربیات گذشته و هم سازنده تجربیات جدیدی است که توانایی اش را دارد.
این بدان معنا است که هر چیزی بر مبنای مراجعات فرد به خود و مجرای خود درک می شود. دنیا از نظر فرد همان چیزی است که او می فهمد و از آن آگاهی دارد، به عبارت دیگر، جهان و مفاهیم را به همان طریقی که خودمان می بینیم، مورد ارزشیابی قرار می دهیم. بنا بر گزارش لکی (1945) خود در مقابل تغییر مقاومت می کند، برای هماهنگی با خود می کوشد و در واقع این مقاومت در مقابل تغییر یک جنبه مثبت است؛ چرا که اگر بنابراین باشد که خود زیاد تغییر کند، شخص فاقد شخصیت پایدار خواهد شد (دبلیو و همکاران، 1378:26).
شکل گیری خود و خودپنداره
از میان پیشرفت های ذهنی موثر در اولین سال های زندگی ، می توان به تحول خویشتن پنداری و درک ضمیر اول شخص مفرد اشاره کرد. اولین مرحله رشد خویشتن پنداری، کودک را به آگاهی می رساند که متمایز از دیگران است و به عقیده لوویسف بروکس و دیگران این آگاهی بر اساس کنش متقابل سن کودک و محیط انجام می گیرد. مطالعه این پژوهشگران بدین نحو بود که آنان نمونه ای از کودکان (9، 12، 18، 21 و 24 ماهه) را در مقابل آینه قرار می دادند و واکنش های آنان را بر روی نوار ویدیویی ضبط می کردند. آن گاه مادر هر یک او را از مقابل آینه دور می کرد و به دماغ او رنگ قرمز می مالید و کودک را دوباره مقابل آینه می آورد تعداد کمی از کودکان کمتر ز 12 ماهه و 25درصد کودکان 15-18 ماهه و 88 درصد کودکان 24 ماهه با دست زدن به بینی واکنش می دادند این نشانگر این است که آنها از وجود خود به عنوان یک شخص آگاهی داشتند؛ زیرا می دانستند که چهره واقعی آن ها چه شکلی است.
به عقیده این دانشمندان، در طول دو سال اول زندگی کودک از چهار مرحله رشد خویشتن پنداری عبور می کند: از بدو تولد تا 3 ماهگی، کودک به شدت جذب چهره انسان می شود سپس بین 3-8 ماهگی به کمک شاخص های بینایی، شناسایی قیافه خود را آغاز می کند. به همین صورت، چون کودک می بیند تصویر بدن همراه با او جابه جا می شود، خود را در تصویر نیز شناسایی می کند.آن گاه بین 8- 12 ماهگی وی ساختن خویشتن پنداری خود را به عنوان یک پدیده دایمی و مجهز به کیفیت های پایدار آغاز می نماید. در نهایت مرحله چهارم در طول سال دوم زندگی جریان پیدا می کند در این مرحله کودک کلیه واژه های جسمی خود را که موجب تمایز او از سایر کودکان و بزرگسالان می شود شناسایی می کند. همچنین معنای مالکیت را می فهمد در نتیجه اسباب بازی و قلمرو خود را می شناسد (روانشناسی اجتماعی، ترجمه گنجی، ص 170).
کورسینی (1983) معتقد است می توان به جنبه هایی از خودپنداره پدیدار شناختی اشاره کرد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. الف- خودپنداره فردی: بیانگر خصوصیات رفتاری فرد است از دیدگاه خویش. این خودپنداره از خصوصیات جسمانی تا هویت جنسی قومی، طبقه اجتماعی- اقتصادی و هویت من یا حس استمرار و یگانگی فرد در طول زمان را در بر می گیرد. ب- خود پنداره اجتماعی: ویژگی و یا خصوصیت رفتاری شخص است که وی تصور می کند دیگران آن را مشاهده می کنند. ج- خودآرمانی با توجه به خودپنداره شخصی فرد: این آرمان ها خودپنداره هایی هستند که فرد شخصا امیدوار است همانند آنها باشد د- خودآرمانی با توجه به خودپنداره های اجتماعی فرد: این آرمان ها پنداره هایی هستند که فرد دوست دارد دیگران آن گونه مشاهده کنند (بیابانگرد، 1378: 31).
علل پیدایش پدیده خود و خودپنداره
دلیل عمده ایجاد خودپنداره را باید در رابطه فرد با جامعه اش ، بخصوص در دوران پر اهمیت کودکی و نوجوانی جست و جو کرد. پدید امدن خودپنداره ، رفتار و واکنش دیگران نسبت به فرد بخصوص کودک است . در این خصوص یک نظریه معتقد است که برای دیدن خود، واکنش های موجود را می ببینیم، بسیاری از تحقیقات حاکی از این مطلب هستند که تصویر و پنداره هر فرد از خود وابسته به تصویری است که دیگران از او دارند زیرا یک فرد می تواند ان را ارزیابی و تصویری که از خود دارد را تغییر دهد. والدین یکی از منابع شکل گیری خودپنداره و احساس ارزش نسبت به خود در کودکان و نوجوانان هستند
رشد شخصیت و هسته وجود آن یعنی خود جنبه دینامیک و پویایی دارد. به طوری که خود یک فرایند است نه فراورده و مسیر است نه مقصد. بنابراین خود ورشد و تکامل آن هیچ گاه پایان پذیر نیست و سکون نمی پذیرد. بلکه همواره در جهت شدن یا ضرورت به پیش می رود که البته این فرایند و سیرگاه روندی دشوار و دردناک دارد و شرایط و عوامل محیطی گاه آن قدر محرومیت زا می گردند که خود از این تعالی و تکامل باز می ماند و راه پیشرفت و صعود آن سد می گردد (تقی زاده، 1379: 24).
با رشد تدریجی کودک، وی خود را با دیگران مانند خواهر، برادر ، همسالان و دوستان مقایسه می کند که این مقایسه یکی از منابع اصلی ایجاد خودپنداره در اوست. مثلا اگر برادر یا خواهر کودک با هوش و زرنگ باشد و او دایما از انان عقب بیفتد کودک خود را کم هوش تصور می کند و یا اگر همسایه های کودک ثروتمند باشند وی خود را فقیر احساس می کند. علاوه بر این ها، کودک با برخی از افراد مهم زندگی خود همانند سازی کرده آنان را به عنوان مدل یا الگوی رفتار خود بر می گزیند. تحقیقات نشان می دهند همانند سازی نیز سبب تغییر خودپنداره می گردد (بیابانگرد، 1378: 36).
تحقیقات پیرامون خودپنداره
حسن زاد و حسینی (1384) به بررسی ارتباط بین خودپنداره کلی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان پرداختند. جامعه آماری این تحقیق کلیه دانش آموزان متوسطه شهرستان بندر ترکمن هستند که کل آنها 3506 نفر است. آزمودنی های این پژوهش 325 دانش آموز دوره متوسطه است. نتایج نشان داد بین خود پنداره و عملکرد دانش آموزان رابطه معنی داری وجود دارد. بین خودپنداره کلی دانش آموزان دختر و پسر تفاوت وجود دارد.خودپنداره در پایه های مختلف تحصیلی متفاوت است.
حمایت اجتماعی
منظور از حمایت اجتماعی، قابلیت و کیفیت ارتباط با دیگران است که منابعی را در مواقع مورد نیاز فراهم می کند. حمایت دیگران، تامین کننده ی خدمات و اطلاعات عینی است که احساس مراقبت شدن، مورد حمایت قرار گرفتن، احترام داشتن و ارزشمند بودن را فراهم می سازد. فرد احساس می کند که در بخش قابل توجهی از مراودات اجتماعی قرار داشته و در یک تعهد دوجانبه شریک است. حمایت اجتماعی یک کمک دو جانبه است که موجب خلق تصور مثبت از خود، پذیرش خود، احساس عشق و ارزشمندی می گردد و در همه ی موارد به فرد فرصت خود شکوفایی و رشد می دهد (نشاط،1391 :28).
در واقع، حمایت اجتماعی به انواع مختلفی تعریف شده است زیرا زمینه های متفاوت و ابزارهای مختلفی برای ارزیابی آن به وجود آمده است، به عنوان مثال کاسل (1976) حمایت اجتماعی را به عنوان یک همبستگی اجتماعی تعریف می کند و کوب (1976) حمایت اجتماعی را به عنوان یک عامل محافظت کننده در مقابل استرس بیان می کند به طوری که اثر قابل توجه ای بر روی سلامت و عملکرد اجتماعی دارد. وی بیان می کند که حمایت اجتماعی باعث می شود فرد احساس کند که مورد علاقه است، از وی مراقبت می شود، ارزش و احترام دارد و متعلق به یک شبکه از ارتباطات است ( همان :30). حمایت اجتماعی به میزان برخورداری از محبت، همراهی و توجه اعضای خانواده، دوستان و سایر افراد نیز تعریف شده است. برخی حمایت اجتماعی را واقعیتی اجتماعی و برخی دیگر آن را ناشی از ادراک فرد می دانند. ساراسون حمایت اجتماعی را مفهومی چند بعدی می داند که هر دو را در بر می گیرد. (علی پور،1383 :30)
هاووس (1981) نیز حمایت اجتماعی را نوعی مبادله بین فردی می داند که پیوندهای عاطفی، کمک های موثر ابزاری، ارائه اطلاعات، اظهار نظر و ارزیابی دیگرن را در بر می گیرد. در واقع از نظر او، حمایت اجتماعی عبارت است از محتوای کارکردی روابط که می توان آن را در چهار گروه از رفتارهای حمایتی قرار داد: الف)پشتیبانی عاطفی شامل احساس همدردی، دوست داشتن، اعتماد و توجه است و رابطه ای قوی با سلامتی دارد.ب) حمایت مادی شامل کمک مادی و خدماتی به تشخیص نیازمند است.ج) حمایت اطلاعاتی عبارت است از توصیه ها، پیشنهادات و اطلاعاتی که شخص از آن در رو به رو شدن با مشکلات استفاده می نماید.د) حمایت ارزیابی که عبارت است از در دسترس گذاردن اطلاعات سودمند برای خود ارزیابی می باشد. این چهار عملکرد حمایت ، از لحاظ مفهومی متفاوتند ولی در عمل از یکدیگر مستقل نیستند (مروتی شریف آبادی و روحانی تنکابنی،1386 :28).
هولاندر (1981) حمایت اجتماعی را پاسخهای قابل لمس می داند که شخص از دیگران دریافت می کند، این پاسخها می تواند به صورت تایید یا بازشناسی اعمال ارزشمند شخص و تایید نگرشهای وی توسط دیگران باشد(آقاپور و محمدی،1388 :13).
وای یونگ و همکاران (2004) حمایت اجتماعی را به عنوان شبکه ای از ارتباطات توصیف کرده که رفاقت و همکاری را فراهم می آورد. حمایت اجتماعی رفتارهای ارتقای سلامت را تسهیل کرده و بازخورد ارایه داده و فعالیت هایی را که منتهی به اهداف شخصی می شود را تشویق می کند(حسینی و همکاران،1390 :145). شافر، کوین و لازاروس (1981) هم با تاکید بر ادراکات ذهنی فرد، حمایت اجتماعی را عبارت از ارزشیابی ها و یا ارزیابی های فرد از این که تا چه حد یک تعادل یا الگوی تعاملاتی برای وی سودمند است می دانند (همان : 145).
اغلب مطالعات اخیر که به بررسی مفهوم حمایت اجتماعی پرداخته اند آن را به وسیله ی کارکردهایی که در روابط اجتماعی می تواند داشته باشد، تعریف کرده اند. سیدنی کوب کارکرد منابع اجتماعی حمایت را شامل دستیابی به منابع اطلاعاتی که شخص به آن علاقه دارد، دریافت کمک مالی، مورد محبت و احترام قرارگرفتن و این که بخشی از شبکه ی حمایتی به طور متقابل بودن، تعریف کرده است و معتقد است که جنبه های گوناگون حمایت به میزان زیادی با یکدیگر در ارتباطند و به آسانی در زندگی روزمره قابل تفکیک نیستند (نیکورز،1389 :40)
از نظر کوهن و آنتونی (1980) حمایت اجتماعی ترکیبی از سه عنصر عاطفه، تصدیق و یاری است. عاطفه شامل ابزار عشق و محبت است و تصدیق، آگاهی در رفتار و بازخوردهای مناسب می باشد و کمک شامل مساعدت مستقیم است مانند پول قرص دادن و یاری دادن در انجام کارها (نیکورز،1389: 35). حمایت اجتماعی عبارت است از کسب اطلاعات، کمک های مادی، طرح یا توصیه بهداشتی، حمایت عاطفی از سوی دیگرانی که فرد به آنها علاقه مند است و یا ارزشمند تلقی می شوند، مانند همسر، بستگان، دوستان و نیز تماس با نهاد های مذهبی(مسعود نیا،1390: 9). در مجموع، شاید بتوان گفت که حمایت اجتماعی یعنی این احساس که شخص مورد توجه دیگران است و دیگران برای او ارزش قائلند و این که او به یک شبکه اجتماعی متعلق است (ریاحی،1389 :88).
انواع حمایت اجتماعی
حمایت اجتماعی را به گونه های مختلف می توان طبقه بندی کرد. با توجه به نگرش جامعه شناختی، حمایت اجتماعی می تواند جنبه ی ساختاری و جنبه ی کارکردی پیدا کند. حمایت اجتماعی ساختاری بر جنبه های ساختاری روابط اجتماعی دلالت می کند، این جنبه ها به طور کلی عبارتند از ترتیب و برنامه زندگی، بدین معنی که آیا شخص به تنهایی زندگی می کند یا با دیگران، فراوانی تعاملات اجتماعی، مشارکت در فعالیتهای اجتماعی یا درگیری در شبکه اجتماعی، یعنی گروهی از افراد که ممکن است سطوح متنوعی از تماس با یکدیگر داشته باشند (رستگار خالد،1384 :130). حمایت اجتماعی کارکردی، همان جنبه ی کیفی ارتباطات اجتماعی است (گل رضایی،1375: 33). و اصولا به کارکردهای متعددی که ارتباطات اجتماعی ممکن است فراهم کند، اطلاق می شود از قبیل ابراز حالات روانی مثبت یا حمایت عاطفی، اظهار موافقت با عقاید یا احساسات شخص، ابراز احساس تشویق آمیز و دلگرم کننده و یا کارکردهای دیگر مانند تامین مشورت، ارائه ی اطلاعات و تامین کمک های اطلاعاتی(نشاط،1391 :33).
کوترونا (1996) حمایت را چهار نوع می داند: 1-حمایت عاطفی: به معنای درک، همدلی، گوش دادن صمیمانه و توجه به نیازهای همسر. 2- حمایت حرمت: احساس مثبت نسبت به همسر و دست کم نگرفتن مهارت ها و توانایی های همسر. 3- حمایت اطلاعاتی: تکیه بر نظر مشورتی دیگران در مورد مشکل. 4- حمات ابزاری: همکاری و حمایت همسر در تقسیم امور خانه داری و تربیت فرزندان ( همان :35).
وکسلر، پرایس و ورتمن دو نوع متمایز از حمایت اجتماعی را تشخیص می دهد.حمایت اجتماعی ساختاری و حمایت اجتماعی کارکردی. نوع ساختاری آن بر جنبه های ساختاری روابط اجتماعی دلالت دارد بدین معنی که آیا شخص به تنهایی زندگی می کند یا با دیگران، فراوانی تعاملات اجتماعی و این که مشارکت وی در شبکه ی اجتماعی به چه میزان است. حمایت اجتماعی کارکردی نیز اصولاً کارکردهای متنوعی از قبیل ابراز حالات روانی مثبت یا حمایت عاطفی، اظهار موافقت با عقاید، تامین مشورتی و ارائه ی اطلاعات را در بر می گیرد.(رستگارخالد،1384 :129). آلووی و بینگتن (1987) معتقدند که ابعاد ساختاری و عملکردی، اساسی ترین ابعاد حمایت اجتماعی اند. بعد ساختاری حمایت اجتماعی عبارت است از ویژگیهای کمی و عینی منبع حمایت و بعد عملکردی حمایت اجتماعی عبارت از ویژگی های کیفی و ذهنی حمایت است (نشاط، 1391 :36).
از نظر روک و ایتارت (1999) حمایت اجتماعی را می توان به دو شکل عاطفی و ابزاری تقسیم کرد.حمایت اجتماعی عاطفی را می توان ایجاد نوعی رابطه صمیمی و با محبت با افراد دانست و مراد از حمایت اجتماعی ابزاری ارائه خدمات، کمک در فعالیتها، دادن پول و سایر کمک هایی است که در اختیار افراد قرار می گیرد. اعضای خانواده همواره به عنوان مهم ترین منبع حمایت اجتماعی ابزاری به شمار می روند، در حالی که دوستان کمتر چنین حمایتی را فراهم می سازند. از سوی دیگر حمایت عاطفی هم از سوی اعضای خانواده و هم از سوی دوستان بروز می کند (همان :36). شافر (2004) هم علاوه بر حمایت اجتماعی عاطفی و ابزاری، بعد دیگری را برای حمایت اجتماعی قائل می شود که حمایت اطلاعاتی نام دارد.از نظر او حمایت عاطفی شامل دوست و عشق ورزی به فرد، پذیرفتن و احترام گذاشتن به او می باشد. کمک ملموس کالایی و یا خدماتی نیز تحت عنوان حمایت ابزاری نامیده شده و دادن اطلاعات و آگاهی به افراد در زمان بروز استرس های جسمی و روانی را حمایت اطلاعاتی گویند (همان: 37).
از نظر مرادی (1388) انواع حمایت عبارتند از: حمایت عاطفی: وقتی به کسی احتیاج دارید تا به او اعتماد کنید یا زمانی که می خواهید در مورد دوست داشتن و محبوب بودن خود اطمینان حاصل کنید، زمانی که نیاز دارید به کسی تکیه کنید و زمانی که می خواهید عزت نفس خود را افزایش دهید، حمایت عاطفی دیگران بسیار مفید است. حمایت عملی(محسوس): این نوع حمایت زمانی که شما در انجام کارهای سخت مانند کارهای مربوط به خانه یا شغل احتیاج به کمک دارید، یا وقتی به وسیله ای، هدیه ای یا پولی احتیاج دارید و یا مشکلی دارید که به تنهایی نمی توانید حل کنید، بسیار مفید است. حمایت اطلاعاتی: زمانی که به اطلاعات یا راهنمایی احتیاج دارید یا وقتی که نیاز به دریافت بازخورد از دیگران دارید که می تواند در حل و فصل مشکلی به شما کمک کند، مفید است. احساس تعلق داشتن: برخورداری از سیستم های حمایتی در فرد احساس تعلق داشتن ایجاد می کند احساس آن که با افراد دیگر جور است و این باور که تنها نیست و در موقع نیاز می تواند از کمک و حمایت دیگران بهره مند شود ( نشاط، 1391 :37). درنتا و همکاران(2006) بر اساس طبقه بندی ویلز(1985) حمایت اجتماعی را به سه دسته عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی تقسیم بندی کرده اند (ریاحی،1389 :89). دفتر اروپایی سازمان جهانی بهداشت(1380) حمایت اجتماعی را در چهار مقوله عاطفی، اطلاعاتی، ابزاری و ارزش یابانه دسته بندی کرده است (همان :89). از نظر زکی (1387) مهمترین شکل حمایت اجتماعی، حمایت عاطفی و ابزاری است. در حالی که باستانی و صالحی هیکویی (1386) از حمایت مصاحبتی، عاطفی، خدمای، مالی، اطلاعاتی و مشورتی به عنوان مهمترین انواع حمایت اجتماعی یاد می کنند (نشاط،1391 :37).
در واقع، انواع و منابع حمایت اجتماعی می تواند متفاوت باشد. چهار رتبه اصلی حمایت اجتماعی عبارتند از: عاطفی، ارزیابی، اطلاعاتی و ابزاری: حمایت عاطفی به طور کلی از خانواده و دوستان نزدیک به دست می آید و معمول ترین شکل شناخته شده ی حمایت اجتماعی است و شامل همدلی، نگرانی و توجه مراقبت، عشق و اعتماد می باشد. حمایت ارزیابی شامل انتقال اطلاعات به شکل تایید بازخورد و مقایسه ی اجتماعی است. این اطلاعات اغلب تضمینی است و می تواند از خانواده، دوستان و همکاران یا منابع جامعه به دست آید. حمایت اطلاعاتی شامل مشاوره، پشتیبانی و یا دستورات و پیشنهاداتی است که به فرد کمک می کند تا به خواسته های شخصی یا موقعیتی پاسخ دهد. همچنین حمایت اطلاعاتی شامل مثلا فراهم نمودن اطلاعات، وسیله آموزشی و تحصیلات، نصیحت کردن و مشاوره دادن می باشد. حمایت ابزاری محکم ترین و مستقیم ترین شکل حمایت اجتماعی است از جمله کمک به شکل پول، زمان و دیگر مداخلات صریح و روشن از طرف آن شخص می باشد(سجودی،1390 :33).
روودس و ایزنبرگ (2002) حمایت اجتماعی را در چهار ساختار طبقه بندی کرده اند: 1- حمایت عاطفی شامل تجربیات احساسی، تشویق ها، احترامات و دوست داشتن 2- حمایت ابزاری شامل ارائه ی کمک های ملموس، ابزار و یا خدمات به فرد 3- حمایت اطلاعاتی شامل تامین اطلاعات در طول دوره تنش 4- حمایت ارزیابی کننده به تایید عمل یا گفته ی فرد رسیدن توسط دیگران (هاشمیان،1391 :34). کاپلان (1986) نیز در بحث از خانواده به عنوان یک نظام اجتماعی، تنوعی از انواع حمایت هایی که زن و شوهر می توانند برای یکدیگر فراهم کنند بر شمرده است از قبیل: اطلاعات، بازخوراند،کنترل متقابل و کمک های عملی برای حل مشکل (رستگارخالد،1384 :88).
منابع حمایت اجتماعی
آگاهی از منابع حمایتی سبب می شود که فرد باور کند برای تغییر در موقعیت یا رخداد، از کمک دیگران برخوردار است. بنابراین باور فرد، منابع مقابله ای وی را در مواجهه با رویدادهای استرس زا تقویت می کند (هاشمیان،1391 :38). منابع حمایت اجتماعی بسیار گوناگون است. محیط خانواده به عنوان محل کسب اولین تجارب حمایت اجتماعی، و منابع دیگر ازقبیل دوستان، خویشاوندان، همکلاسی ها و غیره در این طیف گسترده قرار می گیرند، به طور کلی تمام افرادی که فرد را به گونه ای می پذیرند و در جهت رفع مشکلات وی یاری رسانده و حمایت می کنند، به عنوان منابع حمایت اجتماعی مطرح هستند(عنایتی و همکاران،1385: 85). عده ای از پژوهشگران منبع حمایت را مربوط به ادراک فرد از حمایت می دانند، به باور این افراد، آنچه اهمیت دارد اعتقاد فرد است به اینکه مورد حمایت دیگران است، نه خود حمایت اجتماعی. یعنی ممکن است فردی در طول روز با دوستان و خویشاوندان زیادی، تماس داشته باشد ولی آنچه که وی از این ارتباطات درک می کند، نفرت باشد و در نتیجه تاثیری که در او به جا می ماند احساس تنفر و انزجار است، ولی اگر فردی احساس کند مورد حمایت است گرچه ارتباطات وی نیز کم باشد، او احساس آرامش خواهد کرد (گل رضایی،1375 :