موارد استفاده : تحقیق و آموزش
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 31 صفحه
شماره فایل : 832 mg
توانمندسازی اصطلاحی است كه در طول چند سال مقبولیت سریع و فزاینده ای یافته است. عمومیت یافتن دیدگاه توانمند سازى برخی از نویسندگان را وادار كرده است كه دهه 1990 را عصر توانمند سازى بنام اند توانمند سازى ، اثر بخشی نقش هاى مدیریت سنتی و ساختار سازمانی سنتی را به چالش كشیده است. توانمند سازى بدون ایجاد تغییرات مناسب در سلسله مراتب بوروكراسی سنتی غیر ممكن است و آن نیازمند یك ساختار سازمانی تخت با سطوح سلسله مراتبی كمتر و بهبود ارتباط بین تیم ها مى باشد.
توانمند سازى یعنی عمل تفویض اختیار همراه با مسئولیت ها در قبال انجام وظایف محوله. ایده توانمند سازى كاركنان در سازمان های امروزی به دلیل حجم فزاینده ای از مسئولیت هایی كه كاركنان بر عهده مى گیرند دارای اهمیت بسیار است. توانمند سازى كاركنان به منظور انتقال قدرت در سازمان، مشاركت دادن زیر دستان در رهبری، بهبود اثربخشی از طریق افزایش قدرت و در نهایت افزایش انگیزش درونی كار مطرح شده است. توانمند سازى احساس تملك كارمند را نسبت به كارش افزایش مى دهد به نحوی كه او نسبت به كارش احساس غرور مى كند و انجام وظایف را با میل و رغبت بر عهده مى گیرد، در غیر این صورت یك نگاه خالی از احساس نسبت به كارش خواهد داشت.
كاركنانی كه توانمند تر هستند تعهد و رضایت بیشتر و فشار هاى شغلی كمتری دارند، احتمالاً همكاری و مشاركت كاری بیشتری دارند. با اجرای فرایند توانمند سازى كاركنان، به آسانی مى توان به اهداف سازمان دست یافت و از مزایایی همچون بهبود شرایط كار، افزایش رضایت شغلی كاركنان، رضایتمندی ارباب رجوع و... برخوردار شد( عبدالهی، 1385 ). در محیط هاى سازمانی جدید كه اغلب با اصلاحاتی مانند: پیچیدگی، آشفتگی، تغییرات و سرعت شتابان توصیف شده اند، كاركنان باید انعطاف پذیر، خود فرمان، كارآفرین، مسئولیت پذیرتر و طالب ابتكار و آزادی عمل باشند.
در ساختار هاى سازمانی و سبك هاى مدیریت باید تغییرات اساسی رخ دهد به طوری كه همه كاركنان در فرایند تصمیم گیری مشاركت داده شده، گروه های كاری تشكیل شوند، قدرت و اختیار بیشتری به زیر دستان تفویض گردد و ساختار سازمانی شبكه و جانشین ساختار سلسله مراتب مى گردد. تحت چنین شرایطی سازمان ها باید زنده تر، پویاتر و منعطف تر باشند و مدیران نیز به علایق و آراء كاركنان توجه بیشتر داشته باشند. كاركنان باید خود لذا گردانندگان سازمان ها در اثر تغییرات ، را متعلق به سازمان و مالك آن بدانند موج آسای قرن بیست و یكم ناگزیر به باز اندیشی و باز آفرینی روش های، الگوها و افكار خود در مورد نیروی انسانی شاغل هستند.
نتیجه اینكه در تعامل بین ویژگی هاى كاركنان و ضرورت هاى محیطی سازمان ها مجبورند كه از وضعیت فعلی كاملاً دور شده و به وضعیت جدید روی آورده و به سازمان هایی تبدیل شوند كه به قول « چارلز هندی » كمتر شباهتی به سازمان های سنتی داشته باشند كه ما به آنها عادت داریم. صاحب نظران مدیریت و روان شناسان سازمانی، برای مواجه شدن با این چالش ها و نگرانی ها، ایجاد فرهنگ توانمند سازى كاركنان را پیشنهاد مى كنند.
ادامه مقاله به طور کامل در فایل اصلی موجود است.