نمای تاریخی لغت خانواده بسیار قدیمی است. خانواده از لغت فامیلیا مشتق شده است) 100تا 300 بعد از میلاد)که به همه افراد یک خانواده اعم از خویشاوندان، غیرخویشاوندان، مستخدمان، برده ها و کارگران نسبت داده می شود.
نمای تاریخی لغت خانواده بسیار قدیمی است. خانواده از لغت فامیلیا مشتق شده است) 100تا 300 بعد از میلاد)که به همه افراد یک خانواده اعم از خویشاوندان، غیرخویشاوندان، مستخدمان، برده ها و کارگران نسبت داده می شود. سپس در نتیجه رشد طبقه متوسط یا سرمایه داری خانواده محدودتر به وجود آمد (1215 تا1600بعد از میلاد (اعضای خانواده ملزم می شدند که در منافع اقتصادی، اجتماعی و عاطفی خانواده سهیم باشند. در اوایل قرن بیستم، خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی وابسته به یکدیگر که همه افراد در آن شرکت داشتند، تعریف شد (جبک 1997؛ شیبانی، 1383).
کارکردخانواده از نظر رویکرد ساختاری، نظریه ای کاربردی است بنیانگذار اصلی این نهضت سالوادورمینوچین است. یکی از فرضیه های مهم آن این است که هر خانواده یک ساختار دارد این ساختار زمانی که خانواده در شرایط واقعی قرار داشته باشد شناخته می شود. ساختار عبارت است: از مجموعه ی رفتار و نقش هایی که اعضای خانواده از طریق آن به هم مرتبط اند. در رویکرد ساختاری، خانواده به عنوان یک کل مطرح می شود و تعاملات بین زیر مجموعه ها مورد توجه قرار می گیرد (مینوچین،1381).
نوابی نژاد خانواده را گروهی کوچک از افراد می داند که از طریق پیوند زناشویی یا خونی با یکدیگر در ارتباط متقابل هستند و در کنار یکدیگر در واحد خاص زندگی می کنند و دارای تجارب و فرهنگ مشترکی هستند. همچنین خانواده دارای امیال و اهداف مشابه بودند و مهر و علاقه آنان را به یکدیگر پیوند داده است. آکرمن خانواده را کانون کمک تسکین و شفابخشی می داند. خانواده کانونی است که باید فشارهای روانی وارد شده بر اعضای خود را تخفیف دهد و راه رشد و شکوفایی آنها را هموار سازد ( نقل از ثنایی، 1387). جوامع انسانی، خانواده به گروهی از افراد گفته میشود که با یکدیگر از طریق همخونی، تمایل سببی، و یا مکان زندگی مشترک وابستگی دارند. خانواده در بیشتر جوامع، نهاد اصلی جامعهپذیری کودکان است. انسان شناسان به طور کلی نهاد خانواده را این طور طبقه بندی میکنند: مادرتباری (مادر و فرزندان او)، زناشویی (زن و شوهر)، و فرزندان.
که خانواده هستهای نیز خوانده میشود، و خانواده گسترده همخونی که در آن پدر و مادر و فرزندان با دیگران مثلاً خویشاوندان در مکان مشترکی زندگی میکنند. همچنین در برخی جوامع مفاهیم دیگری از خانواده وجود دارد که روابط سنتی خانواده را کنار گذاشتهاند. خانواده به عنوان یک واحد اجتماعیِ جامعه پذیری، در جامعهشناسی خانواده مورد بررسی قرار میگیرد ( اعزازی، 1385). کارکرد خانواده معمولاً در خانواده هایی که شیوه فرزند پروری اقتدار منطقی را در پرورش فرزندان به کار می گیرند نیرومند تر است. خانواده هایی که در شیوه فرزند پروری خود از اصل همکاری و دموکراسی در روابط پیروی می کنند، توانایی بیشتر برای انطباق با تغییرات دارند و شرایط مناسبی برای رشد کودکان فراهم می کنند. در خانواده با الگوی سالم، اعضای خانواده مورد حمایت همدیگر هستند. انتظارات مربوط به نقش های افراد روشن و دارای انعطاف است. مقررات خانواده واضح و انعطاف پذیر و نه بی مرز است (برک،1393).
راهبردهای خانواده
خانواده ها معمولاً از الگوهای تعاملی ثابت، مشترک، هدفمند و مکرری را به نمایش می گذارند که به آن راهبردهای خانواده می گویند.(کانتور و لر ،1975). این راهبردها معمولاً مطرح نمی شوند به گونه ای که هر یک از اعضا احساس می کنند باید نقشی را بازی کند که قبلاً به خوبی جا افتاده است.
انواع این راهبردها عبارتند از :1-آنهایی که به قصد تداوم خانواده سعی می کنند رابطه بین اعضا را حفظ کنند.2-آنهایی که به طور موقت فشار روانی راتشدید می کند تا به هدف مورد نظر برسند.3-خانواده هایی که می کوشند با شرایط بیرونی کنار بیایند و در برابر نیازهای دائم التغییر اعضا پاسخگو باشند (گلدنبرگ ،2013)
رویکردها و دیدگاه های تبیین خانواده
در بررسی نظریات ارائه شده برای تبیین آسیب شناسی در چار چوب خانواده رویکردهای بوئنی و ساختاری، طرح سه محوری و دیدگاه راهبردی می-توان توجه کرد .
رویکرد چند نسلی
این رویکرد که نشأت گرفته از نظریات بوئن است، به آسیب های خانوادگی در چند نسل می پردازد. در رویکرد بوئنی بیماری های عاطفی زمانی ایجاد می-شود که افراد نمی توانند خود را به نحوی شایسته از خانواده های اصلی شان متمایز کنند. متمایز کردن خود عبارت است از توانایی به دست آوردن کنترل عاطفی و در عین حال، ماندن در جو عاطفی شدید خانواده، متمایز کردن خود بیانگر میزان توانایی فرد برای تفکر واقع بینانه راجع به موضوعات سر شار از عاطفه در خانواده است. نئون معتقد است که سناریو زیر به ایجاد بیماری عاطفی می انجامد زن و مردی که تضادهای حل نشده با پدر و مادر خود دارند ازدواج می کنند.
زن و شوهر سعی دارند هر طور شده مسائل را فیصله بخشند. می پذیرند که با هم مخالفت نکنند و یک صمیمیت کاذب به وجود آورند. ازدواج از بیرون ظاهراً بی اشکال است. نمایی ظاهری از خوشبخت بودن دارد اما در اعماق آن کشمکش، تنهایی و درد حاکم است .با تولد کودک به عنوان جزء سوم یک سیستم، مثلثی به وجود می آید کودک کانون توجه می شود. در سیستم قفل می شود و خروج از خانواده را حقیقتاً غیر ممکن می یابد (پور قاسمی،1389).
بوئن (1978) تمایز یافتگی را براساس نظریه نظام های خانواده توصیف می کند که شخص قادر است در روابطش بین کارکرد عقلانی، عاطفی با صمیمیت و خودمختاری تعادل برقرار کند. بر اساس این نظریه حداقل چار عامل، واکنش پذیری عاطفی، گسلش عاطفی، آمیختگی با دیگران و توانایی بدست آوردن جایگاه من از پیش بینی کنندگان سطح تمایز یافتگی یک فرد هستند. خودتمایز یافتگی یا تفکیک خود که مهم ترین مفهوم نظریه سیستمی بوئن است بعنوان توانایی برقراری تعادل بین خود مختاری هیجانی و عقلانی ،صمیمیت و پیوستگی در روابط توصیف می شود (مته یارد، اندرسون و مارکس ،2011).
رویکرد ساختاری
دومین دیدگاه کلی در اصل ساختاری است در این دیدگاه کل اعضای خانواده دچار مسئله هستند و رفتار مختل الزاماً واکنش به ارگانیسم خانوادگی تحت فشار نیست. مینو چین و همکاران (1976) که به واقع پیشرو این دیدگاه است در تبیین آسیب شناسی کودک به وجود مرزهای در هم تنیده یا از هم گسسته اشاره دارد در اصل خانواده های نا کارآمد با ایجاد این گونه مرزهای تحول و مستقل شدن اعضای خود را دچار وقفه می سازند.
رویکرد ساختاری به دونوع ساختار بیمارگون خانواده اشاره می کند : .خانواده گسسته در این نوع خانواده مرزهای بسیار انعطاف ناپذیری وجود دارد در خانواده گسسته بین اعضای خانواده تماس کم یا هیچ تماسی وجود ندارد در این نوع خانواده ساختار سالم، نظم یا قدرت تقریباً دیده نمی شود. پیوند بین اعضای خانواده ضعیف است یا اصلاً پیوندی وجود ندارد برداشت کلی از این نوع خانواده ها نوعی میدان اتم مانند است، به این صورت که اعضای خانواده لحظه های طولانی بدون ارتباط با یکدیگر، در مدارهای جدا از هم حرکت می کنند خانواده نا منسجم است.
خانواده به هم تنیده مرزها در این نوع خانواده مبهم هستند ویژگی برجسته خانواده به هم تنیده "در هم آمیختگی" اعضای آن است به طوری که تلاش برای تغییر دادن یکی از اعضاء بلافاصله مقاومت اعضای دیگر را بر می انگیزد. مینوچین و همکاران (1976 ) ابلاغ مرزی که والدین را از فرزندانشان جدا می سازد به صورت نامناسب مثل زنا با محارم قطع می شود. نقش های همسر و والد به اندازه ی کافی متمایز نشده اند به طوری که زیر سیستم همسر و زیرسیستم والد هیچ یک قادر به عمل نیستند. مرزهای فردی محترم شمرده نمی شوند به طوری که زیر سیستم ای فردی نمی توانند خود مختاری و هویت به نحو شایسته ای پرورش دهند (پروجاسکا ونوراکس،2012).
طرح سه محوری
تسنگ و مک درموت )1979) یک طبقه بندی سه محوری از خانواده های مشکل دار ارائه دادند .محور این طرح تعیین سه طبقه از مشکلات بود : (نقل ازپورقاسمی،1389). 1. بد کار کردی های رشدی در خانواده 2.بد کار کردی نظام خانواده 3.بد کار کردی گروه خانواده این طرح پیچیده است و هر کس می خواهد از آن استفاده کند باید مقاله ی اصلی آن را با دقت مطالعه کند به طور خلاصه محور های آن به شرح زیر می-آید : محور بد کار کردی رشدی خانواده الف) بد کار کردی رشدی بد کار کردی اولیه خانواده : به معنی اشکال در تحقیق رابطه ی زناشویی رضایت آمیز است. بد کار کردی فرزند آوری در خانواده :با به دنیاآمدن فرزندان رخ می دهد . بد کار کردی در فرزند پروری خانواده :اشکال در ارتباط و تقویت فرزندان خردسال است. بد کار کردی در بلوغ خانواده : این امر معمول روی مشکلات تفرد و موضوعات جدایی متمرکز است . بد کار کردی در گرد همایی خانواده
ب)تفاوت ها و پیچیدگی رشدی
1. خانواده گیسخته: زمانی است که بحران خانوادگی با جدایی یا طلاق همراه می شود.
2. مشکلات خانوداگی یک والد : به وجود تنها یک والد در خانواده بستگی دارند .
3. بد کارکردی خانواده باز ساخته : در جایی است که ازدواج مجدد با داشتن فرزندان حاصل از ازدواج قبلی وجود دارد. 4. خانواده ی بی ثبات مزمن: مشخصه ی آن قهر و جدایی های فراوان و طلاق است.
محور 2- بد کارکردی نظام خانواده الف ) بد کارکردی نظام همسر بد کار کردی زناشویی تکمیلی بد کار کردی زناشویی تعارض آمیز بد کار کردی زناشویی وابسته بد کار کردی زناشویی بد قید . بد کار کردی زناشویی ناسازگار ب) بد کار کردی نظام فرعی والد –کودک بد کار کردی مربوط به والد . بد کار کردی مربوط به کودک بد کار کردی رابطه والد –کودکبد کار کردی مثلثی والد – کودک
ج) بد کارکردی نظام فرعی خوهران و برادران محور 3- بد کارکردی گروه خانواده الف) بد کار کردی های کنشی –ساختاری .
فیعض خانواده های دارای عملکرد ضعیف. . خانواده های بیش ازحد ساخت یافته. .خانواده هایی که یکپارچگی آسیب شناختی و کلاف گونه دارند. .خانواده هایی که از لحاظ هیجانی از هم بریده هستند. .خانواده های سازمان نیافته. ب) بد کار کردی های سازگاری اجتماعی .خانواده هایی که از لحاظ اجتماعی منزوی هستند. خانواده هایی که از نظر اجتماعی نا به هنجارند. خانواده های دارای یک جو خاص ( تحت سیطره ی موضوعات مشترک رایج، رازها، آیین ها یا عقاید فرهنگی ((پورقاسمی،1389).