چگونه برخی بر این باورند که آنها می توانند شرایط را عوض کنند؟ چه عواملی آنها را قادر می سازد که در شرایط بحران به سازگاری مثبت دست پیدا کنند؟» این قبیل سوالات ذهن خیلی از افراد را به خود مشغول کرده است. بدون شک موفقیت آینده هر کشوری با افزایش سرمایه گذاری برای پرورش کودکان بهتر و کارآمدتر بستگی دارد. به همین دلیل افزایش پژوهش در حوزه تاب آوری و تحول کودک و توجه به لزوم مداخلات پیشگیرانه، ضروری به نظر می رسد. برخی ویژگی ها بصورت بالقوه در افراد به ودیعه گذاشته شده است اما ظهور و اعتلای آن ها مستلزم شناخت دقیق تر، پرورش و به کار گیری آن ها است.
از جمله این ویژگی ها می توان به تاب آوری اشاره کرد. از طرفی با توجه به این که تاب آوری جایگاه ویژه ای در حوزه های روانشناسی تحولی، روانشناسی خانواده و بهداشت روانی دارد به همین دلیل چگونگی ایجاد این ویژگی و به بیانی تاب آور شدن افراد یکی از دغدغه های اصلی روانشناسان فعال دراین حوزه است. چرا که افزایش تاب آوری منجر به جامعه سالم تر می شود. که در راستای این موضوع افرادی از قبیل انزالیچیت، آرونسون، گود و مکای (2006)، تاب آوری را باعث کاهش اضطراب و افسردگی دانسته اند.
به باور آنان، افراد تاب آور می توانند بر انواع اثرات ناگوار چیره شوند و سلامت روان خود را حفظ نمایند. در نتیجه بالا بودن سطح تاب آوری موجب کاهش مشکلات هیجانی و ایجادسلامت روان در فرد می شود (سامانی وهمکاران، 1386). تاب آوری، توانایی غلبه بر رویدادهای دارای بار و فشار روانی زیاد (شامل آسیب های شدید، مرگ، فاجعه، ضایعه ی اقتصادی، آشوب های سیاسی و تغییرات فرهنگی) وحفظ سلامت روانی وسرزندگی روانشناختی به رغم مواجهه با رویدادهای نا خوشایند است(اگایبی ،2005).
در واقع تاب آوری عموما به عنوان یک ویژگی مرتبط با منش، شخصیت و توانا یی مقابله در نظر گرفته می شود که بر توانمندی، انعطاف پذیری،توانایی تسلط یا یرگشت به حالت عادی پس از مواجه شدن با استرس وچالش شدید دلالت دارد (لازاروس و فالکمن ،1984). برخي از پژوهش ها نيز، بين تاب آوري و سرسختي با اضطراب و افسردگي رابطه منفي معني داري نشان داده اند و گوياي آن هستند كه افراد تاب آور، مي توانند بر انواع اثرات ناگوار چيره شوند (انزلیچت ، ارنسون ، گود و مک کی ، 2006).
همچنین ساماني، جوكار و صحراگرد(1386) بين خود تاب آوري و رضايتمندي از زندگي ارتباط مستقيم و معني دار گزارش نمودند. اختلالات روانشناختی طیف وسیعی از مشکلات دوران کودکی را تشکیل می دهد که شیوع آن می تواند به نوع خانواده بستگی داشته باشد. باولبي معتقد است آنچه براي سلامت رواني كودك ضروري است تجربه يك ارتباط صميمي، گرم و مداوم با مادر يا جانشين دایم اوست. به عقيده وي بسياري از اشكال روان آزردگي ها و اختلال هاي شخصيت حاصل محروميت كودك از مراقبت مادرانه و يا عدم ثبات رابطه كودك با چهره دلبستگي است(باولبی، 1969).
پژوهش ها آشکار ساختن افرادی که در مواجهه با مشکلات و مخاطرات نشانه های کمتری از اضطراب و نگرانی روانشناختی را بروز می دهند،جزء افراد تاب آور محسوب می شوند (دامونت، 1999).تاب اوری با قابلیت تطابق انسان در مواجهه با بلایا یا فشارهای جانکاه، غلبه یافتن وحتی تقویت شدن بوسیله آن تجارب اطلاق می شود. از طرفی این خصیصه با توانایی درونی شخص و تعامل با محیط و خانواده حمایت میشود، توسعه می یابد وبه عنوان یک ویژگی مثبت متبلور می گردد (دینر، لوکاس، شیمک وهلیلول، 2009).
والدین خون گرم و علاقمندکه حدود و مرز ثابتی را ایجادمی کنند، موجب ارتقاءتاب آوری در فرزندان می شوند (ماستن وهمکاران، 1998به نقل از آلورد وگرادوس، 2005) .
کوون و همکاران(1996) ویژگی کودکان تاب آور را خوی نرم، هوش بالا، پیوند قوی بین والدین و کودک، احساس کفایت والدین، والدین دارای سلامت روان، احساس شایستگی از طرف کودک، کنترل واقعی، همدلی وتوانایی مشکل گشایی اجتماعی بر می شمرد. تاب آوری یک فرایند پویاست که بسیار تحت تاثیر عوامل حفاظتی است .عوامل حفاظتی قابلیت های ویژه ای هستند که برای روی دادن تاب آوری لازمند.این قلبلیت ها، مهارت ها وتوانایی هایی هستند که افراد می تواند به آنها دست یابد ودر خود فرد، محیط خانوادگی و یا در محیط اجتماعی وجود داشته باشد(دایر و فک گوییس،1996).
عوامل بسیاری در تاب آوری فرد در برابر مشكلات دخيل هستند كه از آن جمله مي توان به سبك دلبستگی اشاره نمود(هازان و شیور ، 1993 ؛ بلسکی ، 2002). لو و سيم (2003)، بر اين باورند كه داشتن دلبستگي ايمن به افزايش ويژگي هاي روانشناختي و عواطف مثبت مانند اميد و خوشبيني به ويژه در موقعيت هاي دشوار منجر مي شود، چون احساس مي كند تكيه گاه ايمن و قدرتمندي دارد كه از او حمايت مي كند(به نقل از نصيري و لطیفیان، 1386).
مطالعات انجام شده رابطه بین تاب آوری و دلبستگی را مورد حمایت قرار می دهند(کامپفر ، 1999 ؛ کیم، 2005 ؛ اکانر ، 2003 ؛ لنت ، 2004 و پائول، 2009).
نتایج بابلان و همکارن(1973) نشان داد، بین سبک دلبستگی، تاب آوری و دینداری رابطه معنادار وجود دارد. باولبی(1973)، معتقد است كه نياز دلبستگي، يك نياز نخستين است كه از هيچ نياز ديگري مشتق نشده است و نيازي اساسي براي تحول شخصيت است.
باولبي(1980)، امنيتي را كه به وسيله دلبستگي ايجاد مي شود، مهمترين ويژگي روابط در سراسر زندگي و رابطه ي اوليه را به عنوان الگويي براي روابط اجتماعي آينده مي دانست. به نظر باولبي، مراقبت هاي حساس و پاسخ گو با فراهم ساختن آسايش، حمايت و حفاظت و همچنين كمك به آنها براي ايجاد الگوهاي مثبت از خود و ديگران به عنوان يك پايگاه ايمن عمل مي كنند. تحقيقات فراواني مؤيد اين نكته است كه عدم ايمني پيوند دلبستگي، فرد را در مخاطره مشكلات رواني، رفتاري و ارتباطي فراواني قرار مي دهد. به علاوه ميان دو متغير امنيت دلبستگي و سبك شفقت و دلسوزي مادر كه شامل لحن ملايم در سخن گفتن، دستور دهندگي كمتر، اظهارات لذت بخش، شكيبا بودن، تسكين دادن فوري و پاسخ دهندگي كلي به انواع رفتار كودك، همچنين تعاملات اجتماعي كه به طور دو جانبه پاداش دهنده هستند، نيز ارتباط معني داري وجود دارد(ایزابلا ، 1993 ؛ ایزابلا و بلسکی ، 1991).
علايم اضطراب، افسردگي و يا خشم مي توانند نشان دهنده تجربيات عاطفي منفي از روابط دلبستگي در گذشته و يا حال باشند(سبل ، 2003). فهم عوامل زيربنايي ايجادكننده مشكلات دلبستگي، به درمان اختلالات خلقي و رفتاري ناشي از مشكلات دلبستگي نیز کمک می نماید(ماروین و وهلن ، 2003).
پیوسته گر و همکاران(1391) نشان دادند، سبك هاي دلبستگي به ويژه سبك هاي دوسوگرا و ايمن مي توانند آسيب پذيري رواني را در ابعاد و به درجات مختلف تبيين نمايند. نتايج پژوهش بشارت، گلي نژاد و احمدي(1382) نيز نشان داد كه آزمودني هاي داراي سبك دلبستگي ايمن نسبت به آزمودني هاي داراي سبك دلبستگي ناايمن، مشكلات بين فردي كمتري داشتند. موس و بيلينگز ، پاسخهاي مقابله اي را به پاسخهاي مقابله شناختي و پاسخ هاي مقابله رفتاري تقسيم كرده اند. اگر چه تحقیقات پیشین موید وجود رابطه بین ابعاد سبک های دلبستگی وتاب آوری است بااین حال یافته های تحقیقاتی بیان می کنند که ممکن است مهارت های مقابله ای نقش واسطه ای در ارتباط بین سبک دلبستگی و تاب اوری داشته باشد. ويسي، عاطف وحيد و رضايي(1379)، نشان دادند كه در شرايط پراسترس كساني كه از سرسختي بالاتري برخوردارند، سلامت روان بيشتري دارند تا كساني كه از سرسختي پايين تري برخوردارند.
كيم و همكاران(2005)، معتقدند بين تاب آوري و معناداري زندگي رابطه وجود دارد و افزايش معناداري زندگي نه فقط به فرد در غلبه بر ناسازگاري ها كمك مي كند، بلكه به بهبود رضايت شخص از زندگي نيز منجر مي شود. در نتيجه به نظر مي رسد اين ويژگي از نقش مهمي در كمك به افراد در غلبه بر موقعيت هاي ناسازگار بازي مي كند. یکی از عواملی که می تواند تبیین کننده توان تاب آوری فرد در هنگام مواجه با شرایط استرس زا باشد نوع مهارت مقابله ای مورد استفاده وی می باشد.
روانشناسان منابع مقابله را از پاسخهاي مقابله متمايز مي دانند. منابع يا امكانات مقابله ابزارهايي هستندكه در دسترس افراد قرارمي گيرند تا در مقابله با مشكل از آنها استفاده كنند. سبک دلبستگی و حمایت اجتماعی يكي از منابع مقابله است كه خواص روانشناختي معيني دارد، مثلا استقامت فرد را زياد مي كند و به وي حس سامان يافتگي مي بخشد. اما پاسخهاي مقابله رفتارهايي هستند كه افراد در برابر استرس از خود نشان مي دهند(راس وآلتايمر ، 1998). مطالعات گسترده ای رابطه شیوه های مقابله ای مثبت، تاب آوری و سازگاری را مشخص کرده اند(کریگ ، 2001 ؛ چاتمن ، 2006).
مقابله بنا به تعریف لازاروس و فولکمن (1984) به عنوان فرآیندی پیچیده، تابع ارزیابی های فرد و فشارهای موقعیتی و عبارت از تلاشهای رفتاری و شناختی است که دائماً درحال تغییر است، و به منظور کنترل موقعیت ها و شرایطی که به طور بالقوه فشارزا و یا زیانبار ارزیابی می شود، به کار می رود. طبق مطالعه ی چاتمن(2006) عدم استفاده از راهبردهای مقابله ای منفی، میزان تاب آوری را در نوجوانان ساکن در حاشیه شهر ها افزایش می دهد.