در نظریه كولمن ، هر یك از مشكلات نوجوانان در یك سن تقویمی خاص به نقطه اوج تنش خود می رسد كه با توجه به تفاوت های جنسیتی تغییرپذیر است، و هر زمان كه سن اوج تنش برای چند مسئله یا مشكل همزمان شود، سازگاری نوجوان دچار مشكل می شود، و در چنین وضعیتی است كه مشكلات رفتاری برای آنان بیشتر نمایان می شود. اریكسون ، دوره نوجوانی را دوره هویت یابی در مقابل بی هویتی می داند، و با توجه به اینكه هویت یابی وحدتی است كه بین سه سیستم زیستی، اجتماعی و روانی بوجود می آید، در صورتیكه چنین وحدتی حاصل نشود نوجوانان دچار آشفتگی در روابط و رفتار می گردند (به نقل از درتاج، مصائبی، اسدزاده، 1388 ).
تحقیقات نشان می دهند برخی نوجوانان به علت مشکلات رفتاری و ناسازگاری اجتماعی نیاز به خدمات بهداشتی روانی دارند. منظور از مشكلات رفتاری در اینجا عبارت است از مشكلاتی كه نوجوانان معمولاً در مواجهه با مؤلفه های همسالان، والدین، وظایف تحصیلی، مسائل اجتماعی و شخصی با آن روبرو می شوند. بنابراین مشكلات رفتاری یا سازگاری اختلالات رفتاری نیستند بلكه آن ها مشكلاتی هستند كه نوجوان در مواجهه با آن نیازمند حمایت و راهنمایی است. فرایندهای ارتباطی مهارتی و مراقبتی برای حل مسئله- حل تعارض و توانایی برقراری ارتباط عاطفی مؤثر و در نهایت برای سازگاری اجتماعی افراد لازم است. آموزش مهارت های ارتباطی و حل مسائل اجتماعی جزو آموزش مهارت های زندگی است. سازمان بهداشت جهانی، در سال 1993 به منظور ارتقاء بهداشت روانی و پیشگیری از آسیب های اجتماعی، برنامه ای را تحت عنوان« آموزش مهارت-های زندگی» تدارک دید.
از آن زمان به بعد، این برنامه در کشورهای مختلفی اجرا گشته و موفقیت آن به اثبات رسیده است. در بسیاری از کشورهای جهان، این برنامه در مدارس ابتدایی، راهنمایی و متوسطه در حال اجراست. برنامه ای که نه تنها موجب ارتقاء بهداشت روان و سازگاری بهتر با موقعیت های روزمره می شود بلکه مقابله و انطباق مؤثر با تعارض ها و استرس های زندگی را نیز به همراه خواهد داشت. این برنامه، بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی و مطالعات هاوکینز و سولومن بنا شده است (سازمان بهداشت جهانی، 1383).
مهارت های ارتباطی به منزله آن دسته از مهارت هایی هستند که به واسطه آن ها افراد می توانند درگیر تعامل های بین فردی و فرایند ارتباط شوند؛ یعنی فرایندی که افراد در طی آن، اطلاعات، افکار و احساس های خود را از طریق مبادله پیام های کلامی و غیرکلامی با یکدیگر در میان می گذارند (بروکس و هیث ، 2004؛ به نقل از هاریجه و دیکسون ،2004).
این مهارت ها مشتمل بر مهارت-های فرعی یا خرده مهارت های مربوط به« درک پیام های کلامی و غیرکلامی»، « نظم دهی به هیجان-ها»، « گوش دادن»، « بینش نسبت به فرایند ارتباط» و « قاطعیت در ارتباط» است که اساس مهارت-های ارتباطی را تشکیل می دهند.
این مهارت ها از چندان اهمیتی برخوردارند که نارسایی آنها می تواند با احساس تنهایی، اضطراب اجتماعی، افسردگی، حرمت خود پایین، و عدم موفقیت های شغلی و تحصیلی همراه باشد ( بیجسترا ، بوسما و جکسون ، 2000؛ ویلیامز و زادیرو ، 2002؛ سگرین ،2003؛ اسپیتزبرگ ، 2008، اسپیتزبرگ و کویچ ، 2005؛ ایندربیتزن - پیساروک و فوستر ، 1998؛ ایندربیتزن- پیساروک ، کلارک و سولانو ،2004؛ ریجیو، تراک مورتون و دی پائولا ،2007).