زیمرمن,(2002)در توصیف جنبههای مهم خودتنظیمی و نحوه تغییر آنها در نظریه های مختلف یادگیری بر این جنبه اشاره دارد که دانشآموزانی که از راهبردهای خودتنظیمی نفع میبرند.
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
40
زیمرمن,(2002)در توصیف جنبههای مهم خودتنظیمی و نحوه تغییر آنها در نظریههای مختلف یادگیری بر این جنبه اشاره دارد که دانشآموزانی که از راهبردهای خودتنظیمی نفع میبرند، کسانی هستند که از وجود چنین راهبردهایی آگاه هستند و تواناییهایشان را برای رسیدن به اهداف مطلوب یا بخشی از اهداف مشخص شده در فعالیت یادگیری افزایش میدهند. دانشآموزان به هنگام درگیری در یک تکلیف بر یادگیری خودشان نظارت میکنند، سطح فعلی پیشرفتشان را تفـسیر میکنند و راهبـردهایی را که به آنان برای گرفتن نتیجه موفق از تکلیـف کمک میکند، انتـخاب مینمایند(والکایری ، 2006).
توانایی خود سازماندهی وخودتنظیمی به فرد امکان میدهد تا بر رفتارهایش کنترل و نظارت داشته باشد؛ یعنی، رفتارهایش را ارزیابی کند، آنها را با معیارهای خود بسنجد و در مورد شخص خود، تقویت و تنبیه اعمال کند. شخصی که نتیجه ارزیابی از خودش مثبت است، خود را کارآمد تشخیص میدهد و با علاقه و پشتکار به انجام کارها میپردازد. زیرا، معتقد است که میتواند پیشرفت بیشتری کسب کند. همچنین، کسی که از نتایج خودسنجیاش خیلی راضی نیست،الزاما سطح خودکارآمدی و انگیزهاش را برای کوششهای بیشتر کاهش نمیدهد، به شرط آنکه، بر این باور باشد که توانایی موفق شدن را دارد، اما روشی که تاکنون به کار بسته نادرست بوده است(بندورا، 1986، ترجمه سیف، 1389).
شانک (2005) معتقد است،اینگونه دانشآموزان می توانند فرایندهای خودسازماندهی یا خودتنظیمی را از راه سخت کوشی، استقامت و انتخاب راهبردهای یادگیری دیگر و نیز کمک گرفتن از معلمان و دوستان تغییر دهند. پژوهشهای که در این زمینه انجام گرفته است به تعامل راهبردهای شناختی، فراشناختی و انگیزشی در یک ساختار منطقی تاکید کردهاند؛ بدین معنا که، مشارکتکنندگان در یادگیری بطور فراشناختی، انگیزشی و رفتاری در فرایند یادگیری فعال هستند.
یادگیرندگان خودنظم جو،در طی مراحل مختلف یادگیری، بطور فراشناختی به برنامهریزی، سازماندهی، خودآموزی و خودنظارتی میپردازند. بهطور انگیزشی آنها خودشان را به عنوان شایسته، خودکارآمد و خودمختار تلقی میکنند. آنها بصورت رفتاری، برای یادگیری بهینه به انتخاب، ساختن و ایجاد محیط میپردازند(مارتینزپونز ، 1990).
باتلر و واین (1995) اظهار میدارند که یادگیران خودنظم جو، با یک تکلیف در دسترس شروع میکنند، تکالیف را ارزیابی و هدف را مطابق با اطلاعات حاصل از ارزیابی میکنند؛ پیشرفتشان را به سمت هدف و استفاده از راهبردها ارزیابی و مطابق با بازخورد بیرونی یا درونی که دریافت مينمايند، تکلیفشان را دوباره تفـسیر میکنند.
بنابراین، یادگیرندگان خودتنظیم، راهکارهای شناختی مناسبی را بکار میگیرند و از نظر تحصیلی انگیزه لازم را دارند. این دانشآموزان در یادگیری خودتنظیمی خود فعالند و در راهکارهای شناختی و برنامهریزی و سازماندهی یادگیری، مدیریت زمان و برنامهریزی زمانی، هدفگذاری، کنتـرل خود و خود ارزیابی نسبت به دیگران برتری دارند(به نقل از فولاد چنگ، 1383).