قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 48 صفحه
بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 215 را دانلود کنید.
در یک تقسیم بندی کلی، رویکردهای نظری مربوط به هویت دو دسته تقسیم می شوند:
1- رویکرد ساختاری به هویت
2- رویکرد فرآیندی به هویت
1- در رویکرد ساختاری، هویت یک ساختار است و در این رویکرد، به پیامدهای تشکیل هویت توجه می شود.
اریکسون (1956) و مارسیا (2007) جزء نظریه پردازان این گروه محسوب می شوند (کرپلمن ، 2009).
2- در رویکرد فرایندی، به جای بررسی پیامدهای هویت به بررسی فرآیند زیربنایی شکل گیری هویت پرداخته می شود (کرپلمن، 2009).
از نظریه پردازان این گروه می توان از بورک (2007)، کرپلمن (2009)، گروتیوانت (2005) و برزونسکی (2007) نام برد.
رویکرد ساختاری هویت دیدگاه اریکسون اریکسون ضمن شرح مراحل تحول در گستره حیات و با تأکید بر "من" به جای "نهاد" و با تشخیص تأثیر فرهنگ، جامعه و تاریخ، از نظریه فروید، به عنوان پایه استفاده کرده است.
وی تحول را به منزله ی انحلال فزاینده تعارض هایی می داند که از تلاقی بین خواسته های متفاوتی که مبنای درونی و بیرونی دارند سرچشمه می گیرد. وی در نظریه هشت مرحله ای خود از تحول انسان، برای هر مرحله یک اوج یا بحران قائل است.
این بحران لزوماً جنبه ناخوشایند و مرضی ندارد بلکه بیانگر یک نوع حساسیت یا شکست پذیری خاصی است که از عدم تعادل ناشی می شود عدم تعادل نیز نتیجه رشد امکانات بالقوه جدید در فرد است و بیشتر جنبه مثبت بحران (که هم پیامد و هم علت پیشرفت های تکوینی است) مدنظر است.
او تعارض روانی – اجتماعی را "هویت در برابر اغتشاش هویت " نامیده و معتقد بود که نتایج موفقیت آمیز مراحل پیشین رشد زمینه را برای حل مناسب این تعارض آماده می سازند. افرادی که با درک ضعیفی از اعتماد به نوجوانی می رسند به سختی می توانند آرمان هایی را بیابند که به آنها معقتد باشند و نوجوانی که "خود مختاری یا ابتکار ناچیزی دارند، گزینه ها را به طور فعال بررسی نمی کنند و آنها که فاقد حس " سازندگی " هستند نمی توانند شغلی را انتخاب کنند که با تمایلات آنها هماهنگ باشد.
در پایان دروره کودکی، بحران تمامیت مطرح می شود. جوان می بایس فرد یکپارچه ای شود یعنی یک مرحله تحولی که با ویژگی هایی نظیر تغییرات ناشی از رشد بدنی، رسش جنسی و آگاهی اجتماعی مشخص می شود.
تمامیتی را که می بایست کسب شود، حسی از هویت درونی نامیده می شود. همچنین اریکسون هویت را یک مؤلفه شخصی می داند. که در دوران نوجوانی اولویت خاصی پیدا می کند. او هویت من را با کار کردهایی نظیر یکسانی در طول زمان، انسجام درونی، ترکیبی از همانند سازی های موفقیت آمیز وحفاظت خود در برابر تجاربی از عدم تداوم که بر اثر رشد بیولوژیکی با تغییرات شرایط و موقعیت های زندگی به وجود می آید توصیف می کند.
هویت، حسی از انسجام بین گذشته، حال و آینده "خود" است و شامل کوشش های فعال برای کشف احتمالات آینده برای "خود" در حیطه های مختلف است. تعهد هویت، فرآیندی است که از خلال آن، نوجوان تصمیم می گیرد که کدامیک از خودهای احتمالی رادنبال کند. هویت "من" و اغتشاش هویت دو پیامد بحران روانی – اجتماعی هستندکه در اواخر نوجوانی اتفاق می افتد و از نظر اریکسون این دوره از زندگی، زمانی برای شکل گیری تعهدات حرفه ای و ایدئولوژیک است.
برای روبه رو شدن با وظایفی مثل تکالیف تحصیلی، بدست آوردن یک شغل و تبدیل شدن به یک شهروند خوب فرد نیازمند ترکیب همانند سازی های دوران کودکی به طریقی است که از یک طرف بتواند رابطه متقابلی با جامعه اش برقرار کند و از طرفی احساسی از تداوم "خود" را حفظ کند.
ادامه دارد ...