قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 23 صفحه
بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 855 را دانلود کنید.
احساس افراد نسبت به خودشان در برگیرنده آگاهی از اسنادهای روانی و جسمی در خود از جمله نقش اجتماعی است. چنین خودآگاهی توصیف کننده خودانگاره در فرد است. همزمان بـا شـکلگیری خودانگاره، خودآرمانی نیز در فرد شـکل میگیرد. خودآرمانی خـواسته ما برای داشتن بالاترین حد ویژگیهای مطلوب، رفتار و مهارت است. مقایسه خودانگاره و خودآرمانی بازتابی از عزت نفس فرد است. سطح اعتماد فرد نسبت به خودش، رضایت کلی از خود و انگیزه برای تجربههای جدید و چالش نمایانگر عزت نفس هستند(آلپی ، 2004).
در سالهای اولیـه زنـدگی والدین و پرستار کودک باعث شکل گیری خودانگاره در او میشوند. برای مثال اگر والدین نسبت به نقش جنسی باورهای قالبی داشته باشند یا پس خوراندهای اغراقآمیز نسبت به ویژگیهای فردی کودک خود داشته باشند، خودانگاره کودک نیز هـمینطور شـکل میگیرد. این فـرآیند تا سالهای ورود به مدرسه ادامه مییابد و در این سالها تجربههای و افراد مهم زندگی فرد از جمله معلم و همتایان نیز بـر خودانگاره نقش موثری دارند. خودانگاره در فرد همانند آینه عمل میکند که این آینه پس از خـوراند دیـگران در مـورد ماست(خاطری، 1385).
در اوایل کودکی(پیش از دبستان)خودانگاره کودک بر رفتارها و ویژگیهای قابل مشاهده متمرکز اسـت. این ویـژگیها و رفتارهای قابل مشاهده شامل مهارتهای خاص، تعلقات و ترجیحهایی است که کودک آنها را در خود مـطلوبش اظـهار میدارد. همچنین اسـنادهای فردی ادراک شده بهطور مستقیم به رفتار مربوط میشوند. در این سن ارزیابیهای کودک نسبت به خودش به احـترام همتایان و جامعه بستگی ندارد و خودآرمانی و احساس ارزشمندی در این سن از کمترین اهمیت برخوردار است.
با ایـن وجود شواهدی وجود دارد کـه نـشان میدهد در میانه دوران کودکی عزت نفس کودک بازتابی از ادراک والدین نسبت به اوست. افزون براین خود ارزیابیهای سطحی ممکن است باعث شود کودک احساس توانایی اغراقآمیز از خود نشان دهد. چنین ویژگیهایی در کودک میتواند بازتابی از محدودیتهای شناختی در این مـرحله از زندگی باشد و از سوی دیگر ممکن است انگیزهای برای کشف تجربههای جدید و چالش باشد(آلپی،2004).
کودکان حتی یک کلمه از صحبتهای دیگران را نمیفهمند ولی احساس ارزشمندی را از پیامهای غیرکلامی دیگران دریافت میکند افزون بر این مفهوم خود رابطه بسیار نزدیکی با حـرکات بـدنی حواس کودک دارد(دیورانت ، 1997). وقتی والدین محیطی پذیرا و پرورشدهنده برای کودک خود مهیا کنند، کودک نیز میتواند داشتن احساس خوب نسبت به خودش را پایهریزی کند. اما اگر والدین بسیار پرتوقع و خردهگیر باشند(یا اینکه کودک را بـیش از حـد به مستقل بودن تشویق کنند) در این صورت کودک نسبت به تواناییهای خود شک و احساس بیکفایتی و بیارزشی میکند. ورود کودک به مدرسه و موفقیت یا شکست در ایجاد رابطه با همسالان نیز بر عزت نـفس او تـاثیر میگذارد. کودک و نوجوانی که در خانه و مدرسه پذیرفته شود و مورد محبت قرار گیرد، به تدریج در طی رشد و تکامل خود احساس ارزشمندی را شکل میدهد(گلاسر، 2003).
بنابراین پیامهای فرستاده شده از سوی محیط و اطرافیان به تدریج در فرد درونی مـیشوند و پس از آن فـرضیه و بـاورهایی بر اساس این تجربهها در ذهن فـرد نـقش مـیبندد(خاطری، 1385).
در دوران میانه کودکی(پیش از نوجوانی)، احساس آگاهی اجتماعی در فرد افزایش پیدا میکند و احتمال دارد افراد مهم در زندگی فرد نیز بیشتر شوند و کودک در این مرحله ادراکهای خود را درونی مـیکند.در ایـن مرحله خودانگاره،شکلی احساسی و میان فردی به خود میگیرد عزت نفس نیز در این دوره افزایش مییابد(آلپی،2004).
کودکان در اواسط کـودکی خـود را بـراساس صفات شخصیت، مانند «من باهوش» ،«من خجالتیام«، و یا «من درستکار هستم« توصیف میکنند. این تغییرها بـه کودکان امکان میدهد تا خودهای گذشته، حال، و آینده را مرتبط کنند. اما اظهارت شخصی اوایل نوجوانی، باهم مرتبط نمیباشند و اغلب توصیفهای متضادی دربردارند. برای مثال، یک نـوجوان 12 تـا 14 سـاله شاید صفتهای متضادی از اینگونه را بر زبان میآورد: «باهوش« و«کودن یا خجالتی» و«معاشرتی«. این تضادها از فشارهایی اجتماعی بـرای نشان دادن خـودهای متفاوت در روابط گوناگون، مثلا با والدین، همکلاسیها، دوستان صمیمی ناشی میشود(برک، 2007؛ ترجمه سید محمدی، 1390).
اظهارات شخصی نوجوانان، نگرانی آنها را در مورد دوست داشتنی بودن نیز نـشان مـیدهد. نوجوانان در مـقایسه با کودکان دبستانی، به فضایل احتماعی نظیر دوستانه بودن، با ملاحظه، مهربان، و یاریبخش بودن، اهمیت بیشتری مـیدهند. افزون بـر این، ارزشهای شـخصی و اخلاقی، برای خودپنداره نوجوانان بزرگتر، موضوعهای مهمی میباشند. هنگامی که نظر نوجوانان در مورد خودشان، باورها و برنامههای پایدار و باثباتی را در بـر میگیرد. نشانگر آن اسـت کـه آنها به سوی یکپارچگی خود، که برای پرورش هویت حیاتی است، پیش میروند(برک، 2007؛ ترجمه سید محمدی، 1390).
شواهد نشان میدهد که در نوجوانی بـاورهای فـرد نسبت به خودش ثابتتر از دوره قبل میشوند. با این وجود، برخی ارزیابیها از خود ممکن است فرضی باشند(غیر قابل مـشاهده و انـتزاعی). همچنین در ایـن دوره تاکید بسیار زیادی بر حالتهای روانشناختی درونی فرد از جمله افسردگی، اضطراب و حساس بودن، وجود دارد.
احتمال دارد فـشارهای ناشی از هـدفهای تـحصیلی، تاکید آموزش و پرورش بر موفقیت و ارزشیابی و فشار همتایان و رقابت باشد که بر رشد خودپنداره و عزت نفس در ایـن سـن تاثیر بگذارد. همچنین در این سن نوجوانان تحت تاثیر رسانههای گروهی و آگهیهای تبلیغاتی تلاش مـیکنند هـویت خـود(خودپنداره) را شکل دهند. نقشهای خیالی نیز در نوجوانی قابل مشاهده است(آلپی،2004).
ادامه دارد ...