CBT به شیوه داتلیو
مروری بر درمان شناختی -رفتاری معاصر با زوج ها و خانواده ها
درمان شناختی- رفتاری برای زوج ها و خانواده ها، امروزه اصلی مهم در درمان است. کاربرد CBT برای مشکلات روابط خصوصی، تقریبا پنجاه سال قبل در نوشته های آلبرت الیس آمده است که نقش برجسته شناخت را در مسایل زناشویی نشان می دهد. الیس و هارپر و همکارانش معتقد بودند که ناکارامدی ارتباط زمانی اتفاق می افتد که افراد
1) بر عقاید غیر واقعی یا نامشخص خود در رابطه با طرفین پافشاری کنند.
2) ارزیابی های منفی دارند وقتی فرد و رابطه مطابق با انتظارات غیر واقعی آنها عمل نمی کند، زمانی که فرایندهای منفی شناخت صورت می گیرند: فرد عواطف منفی را تجربه می کند (عصبانیت، ناامیدی و اوقات تلخی) و شیوه های رفتاری منفی در رابطه خود در پیش می گیرد(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه، سجادیان و بهرامی، 1391).
در دهههای 1960 و 1970، رفتار درمانگران برای پرداخـتن بـه رفتارهای مشکلدار بزرگسالان و کودکان از اصول نظریه یادگیری استفاده کردند. بسیاری از اصول و روشهای رفتاری که در درمان انفرادی از آنها استفاده میشد، بعدها برای زوجهای ناراضی و پس از آن برای خانوادهها به کار گرفته شد. به عنوان مثال، استوارت (1969)، لیبرمن (1970) و وایس ، هوپس و پاتـرسون (1973) برای تسهیل تعاملهای ارضاکننده زوجهای مشکلدار و خانوادهها از نظریه تبادل اجتماعی و اصول یادگیری عامل استفاده کردند (به نقل از داتیلیو و بیرشک،a 1385).
این کار باعث شد که تحقیقات بعدی زوج درمانگران به سمت شناسایی اهمیت مداخله عـوامل شـناختی و الگـوهای تعاملی رفتار سوق داده شود. قبل از ارایـه نـظریههای اصـلی خانواده درمانی، اینگونه مطرح شده بود که شناختارها را میتوان به عنوان بخش فرعی درمان در الگوی رفتاری مورد استفاده قرار داد (مارگولین و وایس، 1978)، اما در دهه 1980 عـوامل شـناختی در کـانون اصلی توجه منابع پژوهشی و درمانی زوجها قرار گرفتند و مـستقیمتر و سـاختارمندتر از آنچه در سایر رویکردهای نظری زوج درمانی وجود داشت، وارد درمان شدند (باکوم 1987؛ داتیلتو،1989؛به نقل از داتیلیو و بیرشک،a 1385).
با مطرح شدن تحریفهای شناختی و ادراکات نادرست در درمان زوجها، توجه درمـانگران بـه اسـتنباطها و باورهای طرفین نسبت به هم معطوف گشت و استفاده احتمالی از ایـن باورها برای پیدا کردن راهی برای رهایی از بنبستهای رابطهای، مورد توجه قرار گرفت. ارزیابی شناختی و روشهای مداخلهای، از درمان انـفرادی بـه عـاریه گرفته شد و برای استفاده در مورد زوجها مطابقت داده شد. همانند درمان انفرادی، برای تقویت قابلیت زوجـین در ارزیـابی و تغییر شناختارهای مشکل ساز، مداخلات شناختی-رفتاری مربوط به زوج طراحی شد که این مداخلات باعث کسب مهارتهای ارتباطی و حـل مـشکل نـیز میگردند(داتیلیو و بیرشک، a1385).
فوت و فن های تغییر زوج ها و خانواده ها
انتظارات و معیارها فرایندهای شناختی ستون اصلی روش شناختی-رفتاری برای بدکارکردی رابطه هستند. باکام، اپستین، سایرس و شر (1989) شناخت هایی را که به طور مکرر در طی روند آشفتگی ارتباط بروز می کردند را سنخ شناسی کردند. اگر چه هر سنخ یا هر نوع یک شکل نرمالی از شناخت انسانی است، هر یک مستعد تحریفاتی هستند.
این فرایندها شامل(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391): توجه انـتخابی : تمایل فـرد بـه توجه به جنبههای خاصی از اتفاقاتی که در روابـط او حـادث میشوند و چشم پوشی از بقیه؛ اسنادها : استنباط در مورد عوامل مؤثر بر اعمال خود فرد یا طرف مقابل (به عـنوان مـثال این نتیجه گیری که فـرد مـقابل به ایـن دلیل بـه سـؤال پاسخ نمیدهد که میخواهد رابطه را کـنترل کند)؛ انتظارات : پیش بـینی احتمال وقوع وقایع خاص در رابطه(به عنوان مثال،بیان احساسات منجر به ناسزا گفتن طـرف مـقابل خواهد شد)؛ فرضیات : باورداشتهایی درباره مشخصات طبیعی افراد یا روابط آنـها(به عنوان مثالی،زنی که بـه طـور کلی فرض میکند مردان به وابـستگی عـاطفی نیاز ندارند)؛
معیارها : باورداشتهایی راجع به خصوصیاتی که افراد و روابطشان باید داشته باشند(به عنوان مثال ایـنکه طـرفین نباید هیچ مرزی بینشان باشد و تـمام عـقاید و عـواطفشان را باید با یـکدیگر در مـیان بگذارند (داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391؛ داتیلیو و بیرشک، a1385).
تحریفات شناختی رایج در مورد زوج ها و خانواده ها بک و همکارانش(1979) علاوه بر افکار اتوماتیک و طرحواره ها به شناسایی، تحریفات شناختی، یا خطاهای پردازش گری اطلاعاتی پرداختند که به شناخت ها کمک می کنند تا منابع ناراحتی و تضاد در زندگی افراد شوند.
براساس سنخ شناسی باکام و همکارانش (1989)، آنها منجر به به ادراک ها، اسنادها، انتظارات، فرضیات و معیارهای تحریف شده یا نامناسب می شوند. لیست زیر شامل توضیحاتی در مورد این تحریفات شناختی است و همچنین مثال هایی در مورد چگونگی وقوع آنها در روند تعاملات زوج ها و خانواده ها ارائه شده است (داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391):
استنباط دلبخواه : نتیجهگیریهایی که در غیاب شواهد اثباتی صورت میگیرند، اغلب در اسنادها و انتظارات نابجا دخیلاند. به عنوان مثال، والدینی که نوجوان آنها نیم ساعت بعد از موعد مقرر به خانه رسیده است نتیجه می گیرد که "او دوباره به کارهای خلاف رو آورده است".
ذهنخوانی : شکلی از استنباط دلبخواه است که در آن فرد معتقد است میداند که دیگری چه فکر یـا احـساسی دارد، بـدون اینکه مستقیما با آن شخص ارتباط برقرار کرده بـاشد. بهعنوان مـثال، شوهری از سـاکتبودن هـمسرش نـتیجه مـیگیرد که او از ازدواجشان ناراضی است و حتما به جداشدن از وی فکر میکند.
انتزاع انتخابی : اطلاعات از زمینه بیرون کشیده میشوند و جزئیات خاصی پررنگ شده، و سایر اطلاعات مهم نادیده گرفته میشوند. بهعنوان مثال،زنی که شـوهرش صبحها جواب سلام او را نمیدهد،نتیجه میگیرد که شوهرش او را نادیده گرفته است، حتی اگر شوهرش جای خود را سرمیز صبحانه به او بدهد.
تعمیم بیشازحد :یک اتفاق جزیی، به موقعیتهای مشابه در سایر زمینههای وابسته و غیروابسته تعمیم داده میشود و اغلب با توجه انـتخابی هـمراه میشود. مثلا، بعد از مرافعه با شوهر، زن نتیجه میگیرد که«همه مردان شبیه همند».
بزرگنمایی و کوچکنمایی : به یک مورد یا یک وضعیت، بیشتر یا کمتر از آنچه هست، اهمیت داده میشود و اغلب زمانی که معیارهای شخص درمورد اینکه اعضای خانواده چگونه باید باشند نـادیده گـرفته شود، مشکلآفرین میشود. مثلا، شوهر عصبانی وقتی متوجه میشود که همسرش از کارت اعتباری «روز مبادا» برای خریدهای متفرقه استفاده کرده است، نگران و خشمگین میشود و ابراز میکند که او هیچ توجهی به مسایل مـالیشان نـدارد.
شخصیسازی :زمانی که برای نتیجهگیری شواهد کـافی وجـود نداشته باشد، حوادث خارجی به خود نسبت داده میشود. مورد خاصی از استنباط دلبخواه بهطور معمولی شامل اسنادهای اشتباه میباشد. مثلا، زنی میگوید شوهرش احترام زیادی برای او قایل نیست و لذا خود را آدم بدبختی میداند.
تفکر دو وجهی : تجربیات یا سیاهند یا سفید، یا کاملا موفقیت آمیزند یا کاملا شکست خورده، این نوع تفکر را می توان تفکر دو قطبی نامید. برای مثال، هنگامی که شوهر انباری را مرتب می کند و همسرش از او در مورد جای یکی از وسیله ها سوال می کند، شوهر با خودش فکر می کند که "او هیچوقت از کارهای من راضی و خوشحال نمی شود".
برچسبگذاری : تمایل به توصیف خود یا شخص دیگر به وسیله صفات عمومی و ثابت و براساس اعمال گذشته، برچسبگذاری نامیده میشود. برچسبگذاریهای منفی بخش اصلی اسـنادهای زوجـها درمورد عـلت اعمال یکدیگر است. به عنوان مثال، بعد از اینکه شوهری در بودجهبندی خانواده و تنظیم حساب بانکی چندبار اشتباه میکند، زنش نتیجه میگیرد که وی فرد بیمبالاتی است. وی به موقعیتی که ممکن است منجر به این اشتباهات شـده بـاشد، توجه نمیکند.
دید تونلی : گاهی اوقات زوج ها فقط چیزی را می بینند که دوست دارند، ببینند یا با حالات ذهنی کنونی شان تناسب دارد. مردی که معتقد است همسرش " هرکاری را که بخواهد به هر صورت انجام می دهد" ممکن است او را به خاطر انتخاب خود خواهانه اش سرزنش کند. توضیحات سوگیرانه : این نوعی تفکر است که زوج ها در زمان ناراحتی با آن مواجه می شوند و به طور اتوماتیک و خود به خود اینگونه فکر می کنند که همسرشان یک انگیزه منفی در پس نیتش دارد. برای مثال، یک خانم با خودش می گوید "او کاملا عاشقانه و مظلومانه رفتار می کند، به خاطر اینکه او می خواهد من لطفی در حقش بکنم. " او مرا سر کار می گذارد(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391؛ داتیلیو و بیرشک، b1385).
مولفه طرحواره در نظریه شناختی –رفتاری
مفهوم طرحواره
واژه طرحواره در اصل ریشه یونانی کلمه Scheen به معنای "داشتن" و یا شکل گرفتن" است. آرون بک معتقد است که طرحواره ها نقش اصلی در ارتباط با موضوعات تکراری در تداعی آزاد، تصورات و رویاها، ایفا می کنند. او معتقد بود که طرحواره ها ممکن است عملا مدت ها غیر فعال باشند اما بعدا تقویت یا خاموش شوند که نتیجه تغییرات در نوع داده های دریافتی از محیط است(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
بعدها نظریه پردازان دیگر، مفهوم اصلی طرحواره را توسعه دادند. برای مثال سگال (1988)نوشت که طرحواره ها شامل " عناصری سازمان یافته از واکنش ها و تجارب گذشته هستند که پیکره ای پیوسته و پایدار از اطلاعات قابل هدایت برای ادراک و تصدیق های بعدی را شکل می دهند". یانگ (1990) زمانی کاربرد روش متمرکز بر طرحواره در اختلالات شخصیتی را معرفی کرد، این مفهوم را گسترش داد. یانگ اظهار کرد که اگر چه بک و همکارانش (1979) به اهمیت طرحواره ها در درمان اشاره کردند، اما راهکارهای درمانی خاص بسیار اندکی را برای پروتکل های درمانی خود تا به امروز ارائه کرده اند.
به همین دلیل یانگ مدل بک از طرحواره را توسعه داد و معتقد به یک نظظریه چهار سطحی بود که شامل 1) طرحواره های ناسازگار اولیه2) نگهداری طرحواره 3) اجتناب از طرحواره 4) جبران طرحواره می شد(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391). اگر چه طرحواره درمانی متمرکز بر روی زوج ها و خانواده ها شامل توجه به طرحواره های شخصی خود افراد می شود، اما تاکید بیشتر روی سیستم رابطه ای و طرحواره هایی است که به طور ویژه، حول شخص در رابطه گسترش می یابند. همچنین طرحواره درمانی از خانواده اصلی و تجارب اولیه افراد با اعضاء خانواده استفاده می کند(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
افکار و طرحواره های خودکار افکار خودکار، شکل کلیدی دیگری از شناخت در نظریه شناختی-رفتاری است که گاهی اوقات با طرحواره درهم می آمیزد، بویژه به این دلیل که تا اندازه ای همپوشی بین هر دو وجود دارد. افکار خودکار اولین بار توسط بک (1976) به عنوان شناخت های همزمانی تعریف شدند که به سبکی سریع اتفاق می افتند وغالبا آگاهانه و به سهولت قابل دسترسی هستند. بنابراین افکار خودکار آگاهانه، مسیری برای کشف باورها و طرحواره های زیربنایی شخص فراهم می کنند(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
اپستین (1988) به طرحواره شخصی به عنوان "فرضیات برجسته و نسبتا پایداری که شخص راجع به چگونگی عملکرد دنیا خود و جایگاه خود در آن دارد" اشاره می کند. این فرضیات راجع به ویژگی ها و فرایندهایی است که معمولا اتفاق می افتند و به عملکرد انطباقی با سازماندهی تجارب شخصی در درون الگوهای با معنی کمک می کنند و پیچیدگی محیط را کاهش می دهند. با محدودیت انتخابی و راهنمایی و سازماندهی اطلاعات که فرد در اختیار دارد، طرحواره او تفکر مناسب و امکان عمل را امکان پذیر می کند(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
طرحواره ها در کابرد نظریه شناختی-رفتاری برای خانواده ها بسیار مهم هستند. آنها اعتقادات پایداری هستند که مردم راجع به دیگران و روابطشان دارند. طرحواره ها، ساختارهای شناختی ثابتی هستند و ارجاع ها و ادراک های زودگذر نیستند. طرحواره ها از ادراک ها متمایز هستندو از استنباط هایی که شخص از حوادثی که می بیند، شکل می دهد، متفاوت هستند(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
افراد دو طرحواره مجزا در مورد خانواده ها حفظ می کنند:
1) طرحواره خانوادگی که به تجارب والدین در خانواده اصلی شان مربوط می شود.
2) طرحواره هایی که به طور کلی به خانواده اصلی مربوط می شود یا چیزی که چبل و فاین (1994) از آن به عنوان نظریه شخصی از زندگی خانوادگی یاد می کنند(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
تشخیص طرحواره ها از خانوادگی اصلی و تاثیر آنها بر روابط زوج و خانواده در کار با زوج ها،
بررسی افکار شخصی هر طرف، هدف مرکزی درمان است. همانطور که افراد طرحواره های اساسی خود را راجع به خودشان (مفهوم خود)، جهان شان و آینده شان حفظ می کنند، آنها همچنین طرحواره های را راجع به ویژگی های کلی خویشاوندان نزدیک و بویژه روابط صمیمی خود با آنها توسعه می دهند. نادیده گرفتن یا عدم توجه کافی به طرحواره های اصولی می تواند خطای بالینی مهمی باشد(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
طرحواره ها اغلب در قلب تعارض های زوج ها و خانواده ها قرار دارند (داتلیو، 2005). این امر به دلیل این است که طرحواره ها باید در مراحل اولیه درمان مورد توجه قرار گیرندف در حالیکه ارزیابی هنوز در جریان است(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
یکی از راهکار های کاربردی برای ارزیابی یک طرحواره در خانواده پرسشنامه خانواده اصلی ریچارد استوارت است. پرسشنامه مفصل و جامع استوارات به زوج ها اجازه می دهد تا توضیح دهند چگونه تجارب خانوادگی آنها بر زندگی شان، ازدواج شان و خانواده شان تاثیر می گذارد. طبق اطلاعات جمع آوری آوری شده از این مقیاس سوالات خاصی را برای افشا سازی طرحواره های مهم در رابطه با ارتباطات زوج ها و خانواده تنظیم کند(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
اصول درمان
روشهای ارزیابی بالینی مصاحبههای انفرادی و مشترک بـا زوجها، پرسشنامههایی که خود افراد پر مـیکنند و مـشاهده تعامل زوجها توسط درمانگران، سه روش اصلی ارزیابی بالینی هستند (داتیلیو و پادسکی،1995؛ به نقل از داتیلیو و بیرشک،a1385).
براساس مفاهیمی که در بالا شرح داده شد، اهداف ارزیابی به قرار زیر است:
الف) شناخت نقاط قوت و خصوصیات مشکلدار فرد، زوج و محیط؛ ب)مشخص کردن عملکرد فعلی افراد در صول مـراحل و تغییرات رشدی آنها؛ ج)شناخت جنبههای شناختی و عاطفی تعامل زوجها که میتواند هدف مداخلات درمانی باشد (داتیلیو و بیرشک، a1385).
الف) مصاحبه مشترک اولیـه یک یـا چند مصاحبه مشترک با زوجها، منبع اصلی کسب اطلاعات در مورد عملکرد گذشته و حال میباشد. این مصاحبه نه تنها در مورد خاطرات زوج و نظراتشان درباره خصوصیات و حوادث خانوادهای که در آن رشد کردهاند، اطلاعاتی فراهم میآورد، بلکه فرصتی است برای درمـانگر تـا تعاملات زوج را مشاهده کند. هرچند مردم در حضور یک فرد غریبه رفتار خود را تعدیل میکنند، اما حتی در مصاحبه اول هم این احتمال وجود دارد که زوج برخی جنبههای الگوهای بارز را نشان دهند؛ خصوصا وقتی درمانگر آنها را وا دارد تا در مـورد مـشکلی که برای درمان آن مراجعه کردهاند، توضیح دهند. در رویکرد شناخت درمانی، در مراحل ارزیابی به کمک برداشتهای اولیه نظریههایی شکل میگیرد که لازم است در جلسات بعدی و با جمع آوری اطلاعات بیشتر مورد آزمون قرار گیرند(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391؛ داتیلیو و بیرشک، a1385).
در اولین مصاحبه مشترک، درمانگر از علت مـراجعه سـؤال میکند کـه در این مورد نظر هر یک از زوجین مهم اسـت، هم راجع بـه نگرانیهای آنها و هم راجع به تغییراتی که ضروری انگاشته میشوند. درمانگر تاریخچه زوج را نیز جویا میشود.به عنوان مثال،در مورد چگونگی و زمان آشنایی آنـها بـا یـکدیگر و یا اینکه در مراحل اولیه چه چیزی آنها را به هم جلب کـرده،کی ازدواج کردهاند،فرزندانشان چه موقع به دنیا آمدهاند، و یا هر اتفاق دیگری که آنها باور دارند رابطهشان را در طی زمان تحت تـأثیر قرار داده اسـت. درمانگر بـا استفاده از مدل استرس و سازگاری، در ارزیابی روشمند، انتظاراتی را که زوج تجربه کردهاند پیدا میکند؛ این انـتظارات بـر پایه خصوصیات فردی(مانند اثرات باقیمانده از کودک آزاری در یک همسر)، پویایی رابطه (مانند تعارضهای حل نشده نسبت به تمایل بـه صـمیمیت و اسـتقلال) و محیط آنها (مانند مسؤولیتهای سنگین شغلی)بنا شده است. درمانگر درباره منابع در دسترس زوج برای پاسخ بـه انـتظارات مـطرح شده و عواملی که استفاده از این منابع را تحت تأثیر قرار میدهد(مثل باور فرد به خود کفایتی کـه بـاعث مـیشود فرد از کمک گرفتن یا پذیرش کمک سایرین امتناع کند)، سؤال میکند (اپشتاین و باکوم،2002؛ به نقل از داتیلیو و بیرشک، a1385).
ب) پرسشنامهها درمانگران شناختی-رفتاری معمولا برای جمعآوری اطلاعات در زمـینه دیـدگاه همسران درباره خود و رابطهشان از پرسشنامههای استاندارد استفاده میکنند. اغلب درمانگران از همسران میخواهند که قبل از مـصاحبههای مـشترک و انـفرادی، پرسشنامههای مختلف را پر کنند تا آنها بتوانند مصاحبه را بر اساس پاسخ به پرسشنامه طراحی نمایند .به طور طبیعی، گزارش افـراد از طـریق پرسـشنامه مستعد خطاست؛ زیرا ممکن است مشکلات ارتباطی را با استدلال عقلی تفسیر کنند و خود را در جایگاهی کـه از نـظر اجتماعی پسندیده است، قرار دهند. با وجود این، استفاده مناسب از پرسشنامه میتواند روش سودمندی برای ارزیابی سریع برداشتهای زوج نسبت به طـیف وسـیعی از موارد باشد که ممکن است بدون پرسشنامه مورد توجه قرار نگیرد. به علاوه، برخی زوج ها در نـوشتار خود را بهتر از گفتار بیان میکنند. مواردی که در پرسشنامه مـشخص مـیشود ،میتواند در مـصاحبهها و مشاهدات رفتاری بعدی عمیقتر بررسی شود (داتیلیو و بیرشک،a 1385).
ج) مصاحبههای انفرادی اغلب پس از جمعآوری اطلاعات در مورد عملکرد گـذشته و حـال، شامل فشارهای روانی زندگی، آسیبهای روانشناختی، سلامت عمومی و مـیزان سـازگاری، جداگانه بـا هـریک از هـمسران مصاحبه میشود. همسران بیشتر تـمایل دارنـد درباره مشکلات فردی نظیر افسردگی، قطع رابطههای قبلی و موضوعات مشابه، در غیاب همسر خود صحبت کنند. این نوع مصاحبهها برای درمـانگر فـرصتی فراهم مـیآورد تا بتواند آسیبهای روانشناختی احتمالی را که تحت تـاثیر مـشکلات ارتـباطی زوج قـرار گـرفته اسـت ارزیابی نماید( داتیلیو و بیرشک،a 1385). مصاحبه های فردی به متخصص بالینی این فرصت را می دهد که احتمال بیماری روانی را بررسی کند، بیماری که تحت تاثیر مشکلات موجود در روابط زوجی یا خانوادگی فرد قرار گرفته است. بررسی احتمال بالای بیماری روانی فردی و مشکلات رابطه ضروری است و درمانگر خانواده و زوج در بررسی عملکرد فردی یا ارجاع به همکارانش برای کمک در این مورد، باید تبحر داشته باشد. پس درمانگر می تواند تعیین کند چگونه درمان مشترک با درمان فردی تکمیل شود(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
د) مشاهده رفتاری در رویـکرد شناختی-رفتاری، ارزیابی در تمام طول درمان ادامه دارد و درمانگر در طی هر جلسه رابطه را مطالعه میکند.این مشاهدات رفتاری نسبتا ساختار نیافته،اغلب در طی مصاحبه مشترک اولیه،با تکالیف ارتباطی ساختار یافته تکمیل میشود. .بر اساس اطلاعاتی که زوج ارائه مـیدهد، ممکن اسـت درمانگر یـک مشکل حل شده(به عقیده زوج) را انتخاب کند و از آنها بخواهد تا در حضور او در مورد آن چند دقیقهای بحث کنند. ممکن است صـرفا از زوج بخواهد احساسات خود را درباره یک موضوع بیان کنند و به هر طریقی کـه مـناسب مـیدانند به صحبتهای یکدیگر پاسخ دهند، و یا از آنها خواسته شود موضوع را در یک زمان معین تحلیل نمایند. معمولا درمانگر از اتـاق خـارج میشود تا تعاملات آنها کمتر تحت تاثیر قرار گیرد. در این مورد، میتوان از ضبط ویدیویی یـا صـوتی استفاده کـرد. در تحقیقات تعامل زوج دایما از این نوع بحثهای حل مشکل استفاده میشود. اگرچه رفتار همسران در جلسه اغلب متفاوت از رفـتار آنها در خانه است، ولی معمولا آنقدر در بحث غرق میشوند که جنبههای مورد نظر آشکار میگردد (داتیلیو و بیرشک، a1385).
تکنیک های شناختی –رفتاری
تعلیم و آشنا کردن زوج ها و اعضای خانواده با مدل شناختی-رفتاری مهم است که زوج ها و خانواده ها راجع به مدل درمانی شناختی-رفتاری آموزش داده شوند. ماهیت ساختاری و همکاری ایجاب می کند که زوج ها یا اعضای خانواده اصول و روش های مربوط را بفهمند. درمانگر در ابتدا کلیت تعلیمی مختصری از مدل ارائه می دهد و به صورت دوره ای، در طی درمان به مفاهیم خاص اشاره می کند. علاوه بر ارائه چنین "سخنرانی کوچکی" درمانگر اغلب از درمانجوها می خواهد تا قسمت هایی از کتاب های مربوطه را بخوانند مانند کتاب عشق هرگز کافی نیست از بک (1988) و مبارزه برای زندگی زناشویی از مارک من (1994).
همچنین مهم است که به درمانجوها توضیح داده شود که تکلیف خانگی بخش ضروری درمان محسوب می شود و کتاب شناسی نوعی از تکلیف خانه است که به آنها در جهت دهی برای مدل درمانی کمک می کند. درک مدل درمانی همه طرفین را با فرایند درمان هماهنگ می سازد و مسئولیت پذیری در قبال افکار و اعمال را در آنها تقویت می کند. درمانگر همچنین به درمانجوها اطلاع می دهد که می تواند جلسات را طوری برنامه ریزی کند که درمان را روی نیل به اهدف مورد توافق متمرکز سازد و در فرایند ارزیابی آن اهداف دنبال شوند. بخشی از فرایند ساختار جلسات شامل این است که درمانگر و زوج ها یا خانواده، دستور کار روشنی را در ابتدای هر جلسه ارائه دهند. جنبه دیگر جلسات ساختاری، متضمن تثبیت نقش های زمینه برای رفتار مراجع در جلسات و خارج از جلسات است(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
تشخیص افکار خود آیند و هیجانات و رفتار های مرتبط یکی از پیش فرض های لازم برای تغییر شناخت های تحریف شده یا افراطی اعضای خانواده راجع به خودشان و دیگران، افزایش توانایی آنها در تشخیص افکار خودآیندشان است. بعد از ارائه مفهوم افکار خودآیند، افکاری که به صورت خود انگیخته به ذهن فرد جاری می شوند، درمانگر در طی جلسات زوج ها یا اعضای خانواده را در بررسی الگوهای فکری شان یعنی افکاری که همراه با پاسخ های هیجانی و رفتاری منفی به یکدیگر هستند، راهنمایی می کند. بنابراین برای بهبود مهارت تشخیص افکار خودآیند، درمانجو ها معمولا می خواهند که دفترچه یادداشت ستی را در جلسات همراه داشته باشند و توضیح مختصری از شرایطی که در ان احساس درماندگی راجع به رابطه دارند یا درگیر تعارض می شوند، را یادداشت کنند. این گزارش باید شامل توصیفی از افکار خودآیندی شود که به ذهن می رسند و پاسخ های هیجانی متعاقب، پاسخ های رفتاری نسبت به اعضای دیگر خانواده را هم در بر گیرد(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
بررسی طرحواره ها و بازسازی طرحواره ها
الف) طرحواره های سخت گاهی اوقات زوج ها یا اعضای خانواده اعتقادات سختی دارند یا راجع به مسائل خاص مفهوم پذیری های سختی را حفظ می کنند. زمانی که ان افراد با اطلاعات جدیدی مواجه می شوند که با طرحواره های موجود ناسازگار هستند، به جای اکتساب و تطبیق یا تلفیق این اطلاعات، ممکن است سخت تر شوند و مصمم در استفاده منطق گرایی به عنوان سیستم دفاعی به جای ترکیب اطلاعات جدید با طرحواره شان و تطبیق با آن شوند(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
ب) تغییر در طرحواره های خانوادگی
گاهی اوقات افراد برای تغییر تفکر خانوادگی شان بی میل هستند زیرا تغییر آن را نوعی بی احترامی و حفظ آن را علامتی از تابعیت والدین می دانند. این امر خلاف این واقعیت است که گاهی اوقات تفکر جدید عاقلانه تر و کاربردی تر است. غیر واقیبانه است که انتظار داشته باشیم عقیده یا سبک تفکر قدیمی بدون هیچ اصلاح، در موقعیت جدیدی عمل کند. زندگی اغلب برمبنای تغییر چیزهای اطافمان است(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
تکنیک های رفتاری
الف) آموزش ارتباط بهبود مهارت های اعضای خانواده
برای بیان افکار و احساسات و گوش دادن موثر به یکدیگر، یکی از معمولی ترین اشکال مداخله ای است که در روش های مختلف درمانی وجود دارد. در واقع بسیاری معتقدند که مهارت های ارتباطی از جمله عناصر سازنده اصلی در کارکرد رابطه هستند(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
ب) راهبردهای حل مساله
اغلب زوج ها و خانوده ها با حل مساله مشکل دارند و تا حد زیادی روی پیش روی و ارتباط آنها تاثیر می گذارد. زمانی که به مذاکره مربوط می شود، اغلب نیاز به توانایی برای بررسی گزینه های دیگر در آرامش و روش انتخابی وجود دارد که در موارد مربوط به عدم توافق، مشکل تر است. به همین دلیل است که راهبردهای حال مساله، همیشه بخش مهمی از درمان شناختی رفتاری برای زوج ها و خانواده ها محسوب می شود(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
اپستین و باکام (2002) خلاصه ای از یافته های برخی از محققان را رائه کردند که شامل سه دسته از عوامل موثر در حل مساله است که قابل کاربرد برای زوج ها و خانواده هستند. این عوامل شامل مسایل ابزاری و تکلیف گرا می شوند مولفان موارد زیر را مورد توجه قرار داده اند؛ 1) ارتباطات ویژه مثل پذیرفتن مسئولیت یا پر از بی اعتنایی. 2) الگوهای تعاملی یا راه هایی که طرفین برای پاسخ به یکدیگر به کار می برند، یا مباحث سازنده توسط طرفین که نشان دهنده روابط رضایت بخش تر است. 3) مشارکت ارجحیت ها و تمایلات هر دو طرف در راه حل ها (اپستین و باکام، 2002؛ به نقل ازداتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
ت) مداخلات هیجانی کم و افراطی
اگر چه درمان شناختی-رفتاری گاهی اوقات به عنوان غفلت کننده هیجانات شناخته می شود اما این نکته ناشی از درک نادرست آن است. مداخلات متنوعی برای تقویت تجارب هیجانی مطلوب افراد یا تعادل پاسخ های افراطی به کار می روند. برای اعضای خانواده ای که تجربه احساس اندک دارند، درمانگر می تواند 1) راهکارهای مشخصی را برای رفتار درون و خارج از جلسات وضع کند که در ان ابراز شخصی باعث منجر به مورد سوء استفاده قرار گرفتن توسط دیگر اعضاء نشود، 2) از سوالات پیکان نزولی استفاده کند تا اطلاعاتی راجع به احساسات و شناخت های اصلی او بدست اورد و 3) فرد را به مشاهده راهنماهای درونی برای حالت های هیجانی خود او راهنمایی کند، 4) عباراتی را تکرار کند که تاثیر هیجانی روی شخص دارند، 5) توجه خود را روی مسایل هیجانی مربوط متمرکز کند، درحالی که فرد تلاش می کند موضوع را عوض کندو 6) شخص را به نقش گذاری هایی در ارتباط با مشکلات ارتباطی مهمی مشغول می سازد تا به استخراج پاسخ های هیجانی مربوط بپردازد(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
ث) قرارداد های وابستگی
این تکنیک در ابتدا توسط ریچارد استوارت (1969) معرفی شد، کسی که معتقد به تمرکز روی تاییدات میان فردی بود که در آن زوج ها و اعضاء خانواده به یکدیگر پاسخ می دهند. نظریه استوارات این بود که به جای تمرکز روی اینکه چگونه پاسخ نامطلوب یا منقطع یک زوج بداخلاق یا عضو خانواده می تواند تغییر یابد، موثرتر است که تمرکز را روی چگونگی تبادل رفتارهای مثبت تا حد اعلی و چگونگی عملکرد زوج ها عملا طبق قراردادی کتبی معطوف کنیم. این استراتژی بر مبنای اصل تقابل استوار بود که پیشتر توسط جوزف ولپ (1977) معرفی شده بود. استفاده از تقابل برای دستیابی به توازن در تبادل رفتاری مطرح شده بود(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
ج) آموزش جرات ورزی
یک شکل از آموزش مهارت های اجتماعی که اغلب در خانواده درمانی استفاده می شود، اموزش جرات ورزی است.اغلب رفتاره ای خجالتی و ارعابی که در اعضای خانواده مشاهده می شود باعث اجتناب از آنها از صحبت کردن راجع به خودشان می شود یا در برخی موارد ناشی از پرخاشگری بوده است که یکی از مواردی است که باعث دشواری های زیادی در روابط می شود(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
ح) مداخلات و تکنیک های تناقضی
تکنیک ها و مداخلات تناقضی زمانی که برای زوج ها و درمانگر های خانواده به کار می روند با واژه پیش گویی نشانه ها بهتر شناخته شده اند. چندین تکنیک های تناقضی وجود دارد. اهداف خاصی در مداخلات تناقضی ضروری هستند که در مقالات تخصصی به عنوان"تناقض برنامه دار" از آنها یاد می شود. از این جنبه، قصد تناقض، فرد، زوج یا حتی خانواده را تا اندازه ای در وضعیت بن بست مضاعف قرار می دهد که در آن انتخاب واقعی و راهی برای فرار وجود ندارد. این مفهوم اصلی ایجاد تغییر دست دوم در ساختار یک سیستم است(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
شیوه های تناقضی بیشتر شامل آنهایی می شد که از طریق دستورالعمل به کار می رفت، مثل:
1) تشویق بیمار برای فعال کردن رفتار نشانه دارش
2) اجازه به زوج ها واعضاء خانواده برای تجربه این نشانه ها
3) تمرینی که شامل تقویت اصلاح رفتار نشانه دار می شد و پیش بینی شامل این پیشنهاد می شد که اعضای خانواده یا زوج عمدا آرامش دارند(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
خ) تمرین رفتاری
بعد از آموزش مهارت ها و بازخورد از درمانگر، زوج ها و اعضاء خانواده اغلب نیاز به تمرین مهارت های خاص دارند. این امر در ابتدا از طریق راهنمایی کلامی و الگوبرداری در طی فرایند درمان اتفاق می افتد. چنین جلسات تمرینی معمولا به تمرین رفتاری ارجاع می شوند که در جلسه درمان شروع می شود و به تدریج به محیط شخص تعمیم می یابد. تمرین رفتاری یکی از قسمت های بسیار ضروری در توالی درمانی است زیرا بازخورد هایی را به درمانگر نشان می دهد که با توجه به چیزی که زوج ها و اعضای خانواده فهمیده اند، میزان ان را درمانگر تشخیص می دهد و چگونگی تکمیل ان را نشان می دهد. به علاوه تمرین واقعی چیزی است که تغییر را تحریک می کند و در ثبات تغییر نقش دارد(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
د) تکالیف خانگی
بخش جامعی راجع به تکالیف خانگی در اینجا ارائه می شود زیرا تکلیف خانه بخش مهم و جدایی ناپذیری در روش شناختی-رفتاری است. این بخش اغلب به عنوان یکی از عوامل قوی در تغییر شناخته می شود(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391). تکلیف خانگی، بخش عمده ای از ابزارهای مورد نیاز برای تکنیک های درمانی را در بر می گیرند. در حقیقت در زمینه خانواده درمانی 75 درصد از مولفان در بیش از 16 رشته متفاوت نشان دادند که استفاده منظم از تکالیف خانگی را در برنامه کاریشان داشتند. درمانگر های شناختی-رفتاری خانواده تکلیف خانگی را به عنوان اساس درمان انتشار دادند(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).
مزایای در استفاده از تکلیف خانگی وجود دارد. اول اینکه هیچ وضعیتی فراتر از زوج یا خانواده در بحران وجود ندارد و استفاده از تکالیف خانگی، فرایند درمانی را فراتر از جلسات درمان قرار می دهد. بیشتر وقت بیمار خارج از جلسات سپری می شود و در محیط خانه است که اغلب مشکلات اتفاق می افتند. بنابراین تکلیف خانه جلسات درمان را در دوره های موقتی نگه میدارد و جلسات درمان را به زندگی روزمره انتقال می دهد.
مزیت دیگر تکلیف خانه این است که تکالیفبه افراد فرصتی برای تکمیل و ارزیابی دیدگاه هایی برای کنارآمدن با رفتار هایی که در طی فرایند درمان بحث شده اند، می دهند. تمرین برای بالا بردن آگاهی از مسایل مختلفی است، که در درمان مطرح شده اند. به علاوه تکلیف خانه می تواند انتظارات درمانجویان را بالا ببرد که به جای بحث ساده راجع به تغییر در جلسات درمان به ایجاد تغییر اقدام کنند(داتیلیو، 2010؛ ترجمه خواجه و همکاران، 1391).