موارد استفاده : تحقیق و آموزش
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 43 صفحه
شماره فایل : 557 mg
به مرور زمان و با ادامه جریان زندگی نوعی از دانش در درون اشخاص نهادینه می گردد؛ پولانی نخستین بار در سال ۱۹۶۹ با بیان این مطلب كه«ما بیشتر از آنچه می گوییم، می دانیم» به نمونه هایی از تواناییهای انسان نظیر یادگیری دوچرخه سواری و شنا یا چگونگی تشخیص چهره ها اشاره می كندكه تشریح نحوه انجام آن به راحتی توسط فرد امكان پذیر نیست، او دانش اینگونه تواناییهای را «دانش ضمنی» نامید.
به بیانی دیگر، دانش ضمنی را میتوان مجموعه ای از تجارب، مهارتها، دیدگاه های كاری و نظام ارزشی و ذهنی در درون فرد دانست كه قابل گفتن نبوده و در هیچ پایگاه دادهای ذخیره نشده است بلكه جایگاه آن را ذهن آدمی و فعالیتهای اوتشكیل می دهد. چالش اصلی مدیریت دانش نیز تبدیل هر چه بیشتر و بهتر دانش ضمنی به دانش تصریحی است (۱۹96Polanyi,).
از مدیریت دانش ضمنی تعاریف بسیاری توسط نویسندگان و اندیشمندان این رشته نقل گردیده است به عنوان نمونه «روزنبرگ» در سال ۱۹۸۲ دانش ضمنی را به عنوان دانش تكنیك ها، روشها و طرحهایی مطرح كرد كه فرد ضمن رسیدن به نتایج دلخواه خود، آنها را به كار گرفته بدون آنكه قادر باشد دلیل واضحی برایشان بیان كند.
«نوناكا» بر این اعتقاد است كه دانش ضمنی كاملا شخصی بوده، رسمی كردن آن بسیار مشكل است، از این رو انتقال آن به دیگران به آسانی موثر نیست. «هاول» دانش ضمنی را غیر كد پذیر و فن غیر قابل تجسمی دانسته كه از طریق دریافت غیر رسمی از رفتار و رویه های یادگرفته شده كسب می گردد (۱۹۹۶, ۹۱-۱۰۶Howells,).
«گرانت» این واژه را با توجه به قابلیت استعمال آن اینگونه تعریف می كند كه : «دانش ضمنی فقط از طریق استعمال آشكار می شود و انتقال آن امكان پذیر نیست. » در این تحقیق با استناد بر تعاریف «نوناكا»، «هال» و «اندریانی»، نقش و تأثیر دانش ضمنی در فرآیند خلاقیت و نیل به موفقیت آن در سازمانها در سه بعد كلیدی، تكامل دانش ضمنی در سازمانها، حیات بخشی و در نهایت انتقال آن در سازمانها مورد بررسی قرار می گیرد (2000, ۴۵۰-۴۵۴Grant,).
ادامه مقاله به طور کامل در فایل اصلی موجود است.