شکل مزمن این اختلال به شدت کارکرد افراد را در خانه و مدرسه مختل می کند (فایندلینگ 2008).
اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی مجموعه نشانگانی است با محدودیت میدان توجه، که با سطح رشد فرد ناهماهنگ است و به ضعف تمرکز و رفتار ناگهانی و بیش فعالی منجر می شود. به عبارت دیگر، مشخصه اصلی این اختلال وجود الگوی ناپایدار توجه و یا بیش فعالی و تکانشگری است. تربیت کودکی که دارای فعالیت مفرط و تحریک پذیری و حرف شنوی اندک بوده و از دستورها پیروی نمی کند، کاری دشوار و خسته کننده است. برای این دسته از کودکان روش های معمول تربیت از قبیل استدلال و آگاه سازی اغلب کارساز نیست. به همین علت والدین آنها احساس ناتوانی کرده و ممکن است به تنبیه و تمسخر کودک اقدام نمایند. بروز این واکنش ها از سوی والدین باعث آشفتگی و اضطراب اعضای خانواده می-شود (گرجی،1383).
از آنجا که کنترل این گروه از کودکان در مقایسه با همسالان دشوارتر است با مشکلات رفتاری بیشتری مواجه می شوند (محمد اسماعیل، 1383). در واقع به علت تکانشگری و نداشتن توجه به پیامدهای اعمال خود، رابطه این کودکان با والدین تیره شده و تضاد میان کودک و مادر در سنین پیش دبستانی بیشتر می شود و تا دوران نوجوانی ادامه می یابد (کرونیس و همکاران، 2004). شواهد حاکی از آن است که در این اختلال هم عوامل محیطی و هم عوامل ژنتیکی نقش دارد. مطالعات روی دوقلوها درارتباط با اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی از سهم قوی ژنتیک در شکل گیری این اختلال حمایت می کند (برگر ، کافمن، آویشای ، 2007).
به نظر می رسد عوامل محیطی هم سهم قابل توجهی در بروز این اختلال دارند. نتایج مطالعات حاکی از آن است که نوع روابط خانوادگی، تعامل کودک- والد و فقر خانوادگی با رشد و شدت این اختلال در ارتباط است. در اين اختلال تعاملات كودك - والد به طور وسيعي تحت تأثير نشانگان كودك مبتلا به اختلال نارسایی توجه – بیش فعالی می باشد. اين كودكان اغلب در برابر درخواست هاي والدين نافرمان تر هستند و در شروع كردن و دنبال كردن فعاليت ها شكست مي خورند و زود دست مي كشند و نسبت به كودكان غير بيمار بيشتر از آنها تقاضا مي شود تا توجه كنند. چنين رفتارهايي براي والدين و مراقبان استرس واقعي ايجاد مي كند (بارکلی ، دوپوآل، مک موری،1990).
در شرايطي كه والدين كودكان مبتلا به اختلال نارسایی توجه – بیش فعالی بايد تكاليف تعيين شده اي را به كار مي بردند، كودكان آنها فرمانبرداري كمتري نشان داده و در حفظ و تداوم فرمانبرداري نيز مشكل داشته و نسبت به كودكان غير بيمار لجبازي بيشتري داشتند. اين در حالي است كه والدين کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه – بیش فعالی رهنمودها و در خواست هاي بيشتري ارائه مي دادند و در بيشتر موارد اين درخواست ها منفي تر بوده و كمتر به تعاملات مثبتي كه بوسيله فرزندشان آغاز شده بود پاسخ مي دادند (بارکلی، 2002).
موريسون (1971، به نقل از لهنر و دوآ ، 2001) در بررسی شيوع آسيب شناسي رواني در بين خويشاوندان كودكان بيش فعال گزارش می نماید كه يك سوم والدين كودكان بيش فعال يك تشخيص روانپزشكي دريافت كرده بودند و بسياري از والدين كودكان بيش فعال ملاك هاي تشخيصي لازم براي الكليسم، انحراف اجتماعي و هيستريا را داشتند. نشانگان هيستري در ميان مادران شايع تر بود، در حالي كه شاخص هاي الكليسم و رفتار ضد اجتماعي در پدرها شايع تر بوده است.
كانينگهام و همكاران (1988) دريافتند كه والدين كودكان مبتلا به اختلال نارسایی توجه – بیش فعالی سطح بالاتري از افسردگي را نسبت به گروه كنترل نشان مي-دهند، اين والدين مصرف بيشتر الكل را نسبت به والدين گروه عادی گزارش كردند. مروري بر روش هاي مورد استفاده در درمان اختلال نقص توجه – بيش فعالي نشان مي دهد كه از دهه 1960 با شروع درمان بوسيله داروهاي محرك بررسي ها در باره اثر بخشي روش هاي درماني اهميت بيشتري يافته است. اگرچه برخي محققين هم اكنون معتقدند كه دارو درماني موفق ترين درمان اين اختلال است (لهنر-دوا، 2001).
محدوديت هاي دارو درماني از جمله عوارض جانبي منفي نهفته در دارو درماني، عدم پايداري تغييرات درمان پس از قطع دارو درماني و عدم پاسخ 20 تا 30 درصد کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه – بیش فعالی به دارو درمانی (لهنر-دوا، 2001) سبب شده است تعداد قابل توجهي از پژوهش ها به درمانگري هاي روانشناختي در مورد اين كودكان اختصاص يابد (جانستون و همکاران، 2008). شواهدي بسياري نشان مي دهد كه تعاملات والد و كودك و به سبب آن سلامت روان والدين و به خصوص مادران وقتي كه كودك داراي اختلال نارسایی توجه – بیش فعالی تحت درمان های مختلف قرار مي گيرد بهبود مي يابد.
دانفورث و همكاران(2006) دریافتند که روش هاي مختلف درماني از جمله دارو درماني و آموزش والدين چون از طريق كاهش ميزان پايه رفتارهاي آزارنده منجر به قطع تعاملات قهري می شود، مي توانند بر بهبود سلامت روان مادران مؤثر باشند. مداخلات درماني از جمله آموزش رفتاري مادران، خود آموزي كلامي به كودكان و دارو درماني اگر چه تاكنون در درمان كودكان مبتلا به اختلال نقص توجه – بيش فعالي مورد استفاده قرار گرفته است اما به تأثير هر كدام از روش هاي فوق الذكر در سلامت روان مادران اين كودكان كمتر توجه شده است.
بنابراین، مطالعه حاضر به تأثیر روش آموزش رفتاری مادران بر کاهش سه نشانه از نشانه های اختلال (بی توجهی، بیش فعالی و تکانشگری) و نیز تأثیر آن بر سلامت روان مادران پرداخته است.