میزان آمادگی کودک برای رفتن به مدرسه، بر پایه ای ترین معلومات بستگی دارد، یعنی اینکه چگونه باید یاد بگیریم، بریزیلتون (به نقل از گلمن، 1998) هفت عنصر اصلی از این توانایی های اساسی را بر می شمارد که همگی به هوش هیجانی مربوط می شوند.
1- اطمینان: داشتن احساس کنترل و تسلط بر بدن، رفتار و دنیای خود، وجود این حس در کودک که احتمال موفقیت او در هر مسئولیتی که بر عهده بگیرد بسیار زیاد است و بزرگسالان او را یاری خواهند کرد.
2- کنجکاوی: این کودک که کشف قانونمندی چیزها، مثبت و لذتبخش است.
3- قصدمندی: میل و قابلیت تأثیرگذاری و عمل کردن بر اساس آن با پشتکار و ثبات قدم، این امر با احساس توانایی، یعنی حس اثربخش بودن مرتبط است.
4- خویشتن داری: توانایی تعدیل و کنترل اعمال خود به طریقی متناسب با سن کودک، حس کنترل درونی.
5- مرتبط بودن: توانایی آمیزش با دیگران بر اساس این حس که شخص وضعیت دیگران را درک می کند و دیگران نیز او را درک میکنند.
6- توانایی برقراری ارتباط: میل و توانایی تبادل کلامی افکار، احساسات و مفاهیم با دیگران. این امر با حس اطمینان به دیگران و لذت بردن از آمیزش با دیگران و بخصوص بزرگسالان مرتبط است.
7- تشریک مساعی: توانایی متعادل کردن نیازهای خود با دیگران در فعالیت های گروهی. اینکه آیا کودک در نخستین روز مدرسه با این تواناییها پا به مدرسه می گذارد یا نه، تا حد زیادی به این امر بستگی دارد که والدین – و معلمان پیش دبستان – او تا چه اندازه از او مراقبتی به عمل آورده اند که برای «آمادگی هیجانی» لازم است، یعنی آنچه که معادل عاطفی برنامههای «آمادگی عقلانی» است بنابراین آموزشهای عاطفی در نخستین لحظه های زندگی آغاز می شوند و در تمام دوران کودکی ادامه پیدا می کنند.
تمام مبادلات کوچک میان والد و فرزند، دارای زیر مجموعه های عاطفی است و تکرار این پیام ها در طی سالیان به شکلگیری دیدگاهها و تواناییهای عاطفی اساسی در کودکان میانجامد. هوش هیجانی را می توان با تمرین مهارتها و توانایی هایی که هوش هیجانی را می سازند افزایش داد و استحکام بخشید. مهارتهایی که شامل خودآگاهی، مدیریت هیجانی و خودانگیزی می باشند (بلاک 2000 به نقل از میلانی فر، 1376) معتقد است که برای افزایش هوش هیجانی در حیطه های مختلف می توان از راهکارهای زیر استفاده کرد:
الف – خودآگاهی:
مشاهده و شناخت احساسات خود، یافتن واژگانی برای بیان احساسات، آگاه شدن از ارتباط میان افکار، احساسات و واکنش ها.
جهت افزایش خودآگاهی: به دنبال بازخورد مداوم و بازنگری از طرف دوستان باشید. از دیگران بخواهید پیشنهاداتی را در خصوص اینکه چگونه شما ممکن است تواناییهای خود را بهتر کنید به شما بدهند. از اینکه موقعیت ها و شانس های جدید را تجربه می کنید بیم نداشته باشید. انتقاد را بپذیرید و به خودتان بخندید.
ب – شهود:
* به درون خود بنگرید و ببینید نسبت به موقعیت چه احساسی دارید.
* تلاش کنید با مشاهدهی رفتار و تفکر دربارهی آنچه که دیگران می گویند، بفهمید افراد چه احساسی دارند.
* با آنچه در اطرافتان می گذرد به وسیلهی محبت با افراد دربارة نقطه نظراتشان، افکار و تمایلات آنها در تماس باشید.
* دقت کنید کلید روشن نمودن ارتباط کجاست و روی کدام کلید شبکهی اجتماعی می توانید دست بگذارید.
* قبل از اینکه تصمیم بگیرید، فکر کنید که آیا درست به نظر میرسد، و اگر دیدید دربارهی آن تمایلی دارید یا گمان درستی دربارهی آن دارید، از انجام آن خودداری کنید.
پ – همدلی: همدلی در بردارندهی درجه ای است که افراد به احساسات و نگرانیهای دیگران توجه نشان می دهند.
* فرصت کافی برای با دیگران بودن فراهم کنید، خودپسند نباشید.
* از دیگران سئوال کنید و خوب به جوابهایشان گوش دهید.
* به صورت فعال نظرات، عقاید و احساسات دیگران را قبل از تصمیم گیری جستجو کنید.
* اطلاعات و نظرات خود را با دیگران در میان بگذارید و به زندگی و مشکلات آنها توجه نمایید.
* به موفقیت افراد امتیاز و بازخورد مثبت نشان دهید (میلانی¬فر، 1376).
روش اتخاذ دیدگاه قربانی که در درمان افراد جامعه و متجاوزین جنسی به کار می رود نیز در پی تقویت همین حس می باشد.
در این روش مهاجمان جوانب آزار دهندهی جنایتی شبیه عمل خود را که از دیدگاه قربانیان نوشته شده است می خوانند. آنها نوارهای ویدیوئی را مشاهده می کنند که در آنها قربانیان با چشمان اشکبار، آن لحظات تجاوز را تعریف می کنند. سپس مهاجمان دربارة عمل خود از دیدگاه قربانی مطلبی می نویسند که در آن، احساس قربانی را در ذهن مجسم می کنند. آنان این نوشته را برای یک گروه درمانگر می خوانند و سعی می کنند به سئوالات مطرح شده دربارهی حمله از دیدگاه قربانی جواب دهند. در نهایت، مهاجم از طریق بازآفرینی صوری جنایت در شرایط مشابهی قرار می گیرد، اما این باز نقش قربانی را بازی می کند (گلمن، 1998).
ت – انگیزه:
* فعالانه در جستجوی موفقیت هایی باشید که کارها را بهبود بخشد.
* اهدافی بیشتر از آنچه از شما خواسته شده انتخاب کنید.
* علیرغم مشکلات و موانع روی دستیابی به هدف اصرار داشته باشید.
ث – هیجان:
* وقتی عاطفه منفی احساس می کنید، سعی کنید مثبت نگاه کنید. از خودتان بپرسید چطور احساس می کنم و چه چیزی احساسم را بهتر خواهد کرد.
* از احساساتتان برای کمک به خودتان و برای تصمیم گیریها استفاده کنید، با جایگزینی های دیگر چه احساسی خواهید داشت.
* با صداقت به احساسات منفی خودتان اعتراف کنید و آنها را به سوی جایگزینی حرکت دهید.
* از انرژی همراه خشم، برای تغییر موقعیت استفاده کنید و به جای احساس خشم احساس نیرو کنید.
* پس از اینکه عصبانی شدید، ابتدا سعی کنید خود را خونسرد کنید نه اینکه در پی حل مشکل باشید.
ج – مهارتهای اجتماعی:
* راههایی که دایره ای ارتباطات شما را گسترش می دهد، بیابید.
* حد و مرزهایی جهت دوستی تعیین کنید و افراد را در این حلقه نگه دارید.
* در طرحها و نقشه ها و اطلاعات و منابع با دیگران مشارکت کنید. موریس الیاس (گلمن، 1998، به نقل از پارسا، 1380) در برنامهی آموزش جهت ارتقای سطح آگاهی اجتماعی نتایج را زیر را بدست آورده است:
* افزایش حساسیت نسبت به احساسات دیگران
* بهبود درک پیامدهای رفتار خود
* افزایش توانایی در موقعیت های بین فردی و برنامه ریزی برای عمل مناسب
* افزایش عزت نفس
* افزایش رفتارهای جمع گرایانه
* یاری طلبی دوستان از فرد
* کاهش رفتارهای ضد اجتماعی، خودفرسا و ؟؟
* ارتقای سطح مهارتهای فرد در زمینه نحوهی آموختن
* افزایش خویشتن داری، هشیاری اجتماعی و تصمیم گیری جمعی (میلانی¬فر، 1376).