توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصيات، نيازها، نقاط ضعف و قوت، خواسته ها، ترس ها، احساسات، ارزش و هويت خود مي باشد. رشد خود آگاهی به فرد كمك می كند روابط اجتماعی و روابط بين فردی مؤثر و همدلانه برقرار كند. از جمله مشكلات روانی – اجتماعی مرتبط با خود آگاهی ضعيف مي توان به افسردگی احساس حقارت، اعتماد به نفس پايين، مشكلات ارتباطی، احساس تنهايی، سوء مصرف مواد و ... اشاره كرد (سازمان بهداشت جهانی،2000، ترجمه فتی و همكاران، 1386) .
شناخت ويژگي هاي جسماني و بدني : شناخت ويژگي هاي ظاهري خود، لازمه خودآگاهي است. مي توان با تكيه بر نقاط مثبت خود و احساس رضايت حاصل از آن در جهت برطرف نمودن نقاط ضعف خويش اقدام كرد ( فتحي، 1385)
شناخت توانايی ها و مهارت های خود:
الف) شناخت نقاط قوت:
ازجمله ويژگي ها و نقاط مثبت خود، شناخت توانمندی های خود، شناخت پيشرفتها و موفقيت های خود است .
ب) شناخت نقاط ضعف:
اين شناختها و پذيرش آنها و همچنين دروني ساختن اين باور كه هركس مي تواند اشتباه كند و از اشتباهات خود درس بگيرد كاملاً ضروري و شرط لازم براي پيشرفت است وقتي انسان خودش را با همه نقاط قوت و ضعف بپذيرد آن وقت مي تواند با تكيه بر اين خودآگاهي با موفقيت و اعتماد حركت كند ( فتحي، 1385 ) .
شناخت افكار و گفتگوهاي دروني :
محققان معتقدند در موقعيت هاي مختلف زندگي ( چه خوشايند و چه ناخوشايند ) در ذهن هريك از ما افكاري اتوماتيك وار فعال مي شود و به شكل گفتگوهاي دروني خود را نشان مي دهد. اين گفتگوها هم مي توانند منفي باشد و به احساسات صدمه بزند و وي را در شك و ترسهايش باقي بگذارد و هم مي تواند مثبت باشد و احساسات مثبت به وجود آورد، با شناخت گفتگوي دروني منفي خود، مي توانيم در هر موقعيتي كه اين افكار شروع به فعال شدن مي نمايد را كنترل كرده و آن را به پيامدهاي مثبت ذهني تبديل نمود ( جهاني، 1385 ) .
شناخت افكار باورها و ارزشهاي خود :
افراد براساس خانواده هايي كه در آنها تربيت مي شوند و ديگر اطلاعاتي كه كسب مي كنند، افكاري دارند مجموعه افكار باورها را مي سازند و مجموعه اي از اين باورها، ارزشها را به وجود مي آورند. باورها، افكاري هستند كه آنها را صحيح دانسته و بر مبناي آنها عمل مي كنيم.
ارزشها، ملاكهايي است كه به وسيله آنها افكار و باورهايمان را مورد ارزيابي قرار مي دهيم. باورها، ارزشها و به طوركلي نحوه نگرش ما نسبت به زندگي قابل تغيير است و ما مي توانيم هر كجا كه لازم باشد در افكار و باورهايمان به اصلاح وتعديل ساختهاي ذهني خود بپردازيم (آقاجاني، 1375) .
شناخت اهداف خود:
هدف جايي است كه فرد مي خواهد به آن برسد و براي رسيدن به آن برنامه ريزي مي كند. هرچه شناخت فرد از خودش واقعي تر باشد، هدفي را هم كه براي خود برمي گزيند واقع بينانه تر خواهد بود و احتمال دستيابي به آن بيشتر خواهد بود.
براي دستيابي به اهداف بايد آن را از قالب كلي و مبهم خارج ساخته و به اجزايش تقسيم كرد و مرحله مرحله پيش رفت. در طي اين مراحل هم بايد به توانمديهاي خود بيشتر آگاه شد و اين آگاهي منجر به رفع اشتباهات مي شود( آقاجاني، 1375).