اولین گام در هر تلاش فلسفی یا علمی، تعریف دقیق و شفاف مفاهیم مورد استفاده است. مانند بسیاری دیگر از نظریه ها در روانشناسی، تعاریف و نظریه های کاملاً متفاوتی از معنا وجود دارد.
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
41
اولین گام در هر تلاش فلسفی یا علمی، تعریف دقیق و شفاف مفاهیم مورد استفاده است. مانند بسیاری دیگر از نظریه ها در روانشناسی، تعاریف و نظریه های کاملاً متفاوتی از معنا وجود دارد. یکی از معروف ترین تعاریف معناداری زندگی، توسط فرانکل، ارائه شده است. وی معتقد است هنگامی که انسان به فعالیت های مورد علاقه اش می پردازد، با دیگران ملاقات می کند، به تماشای آثار ادبی، هنری می پردازد و یا به دامان طبیعت پناه می برد وجود معنا را در خود احساس می کند. هم چنین هنگامی که احساس می کند وجود و هستی اش به منبع لایزال پیوند خورده است و خود را متکی به چارچوب ها و تکیه گاه های گسترده و قابل اتکایی مانند مذهب و فلسفه ای که برای زندگی کردن انتخاب کرده است ،می بیند؛ معنا را در می یابد و آن را احساس می کند .
بعد از فرانکل، صاحب نظران دیگری معنا را تعریف کرده وجنبه های مختلف آن را مورد مطالعه قرار داده اند . باتیستا و الموند زندگی معنادار را به عنوان یک فرایند باورهای فردی می دانند تا یک منبع نهایی از محتوای باورها. به اعتقاد این پژوهشگران، هرچه فرد به ارزش های بیشتری باور داشته و متعهد باشد، احساس می کند که زندگی اش از معنای بیشتری برخوردار است. مجتعهد شبستری معتقد است زندگی های معنادار گوناگون و متفاوتی می تواند وجود داشته باشد که زندگی مؤمنانه یکی از آن هاست. بامیسر معتقد است هنگامی فرد می تواند احساس کند که از یک زندگی معنادار برخوردار است چهار نیاز او به معنا ارضاء شده باشد.این چهار نیاز عبارتند از 1- هدفمند بودن زندگی 2-احساس کارآمدی و کنترل3-برخورداربودن از ارزش ها که بتواند به وسیله ی آن ها کنش هایش را توجیه کند 4- وجود یک مبنای با ثبات و استوار برای داشتن نوعی حس مثبت خود ارزشمندی.
در یک برداشت کلی از این تعاریف می توان دریافت که آن ها در دو جنبه با هم اشتراک دارند)1) معنا روشی کلی و عام از ارزیابی زندگی است و(2)منجر به پایین آمدن سطح عواطف منفی (چون افسردگی و اضطراب)و کاهش خطر ابتلا به بیماری روانی می شود(فلدمن و اسنایدر،2005). در مورد ضرورت معنا در زندگی می توان گفت که خداوند متعال انسان را آفریده و آفرینش او عبث و بیهوده نبوده است. قران کریم در این باره می فرماید))أفَحَسِبتُم أنَمَا خَلَقنَا کُم عَبَثًا و أنَکُم إلَینَا لَا تُرجَعُون)) ((آیا گمان می کنید که شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمی گردید)) چون ((آفرینش))انسان بیهوده نیست،((آفریده خدا))نیز بیهوده گرا نیست
برخی اعتقاد دارند که بین معنویت و دینداری باید تفاوت قائل شد برای مثال،لگره(1984)بین معنویت و دینداری تمایز قائل می شود. وی معتقد است که معنویت بر آن چه که در درون قلب به وقوع می پیوندد متمرکز است ولی در دینداری تلاش می شود تا تجارب در درون یک سیستم اعتقادی تدوین شوند و رمزگردانی گردند. در فرهنگ اسلامی/ایرانی هم بین معنویت و دینداری تمایز قائل شده اند و این دو را یکی نمی دانند. نصر(1387)معتقد است که معنویت در قلب اسلام و کلید فهم جنبه های مختلف آن است. از نظر مسلمانان زندگی معنوی هم بر ترس از خدا مبتنی است و هم بر عشق به او.معناداری زندگی و جایگاه و اهمیت آن برای برخورداربودن از یک زندگی خوب و شاد، امری انکارناپذیر و غیرقابل کتمان است(ریف و سینجر،1998 به نقل از کینگ و دیگران،2006). برخی از مولفان با توجه به یافته های موجود، ادعا نموده اند که وجود و احساس معنا در زندگی مانند کلیدی است که می تواند با توجه به یافته های موجود، ادعا نموده اند که وجود و احساس معنا در زندگی مانند کلیدی است که می تواند قفل و گره مشکلات زندگی را باز نماید و باعث شود تا افراد کنش های مثبتی انجام دهند(فرانکل،1984،1963).
به همین لحاظ اغلب زندگی معنادار را از عوامل مهم سلامت روان شناختی می دانند(دباتس،فاندر لوبه،زمان،1993؛ فرانکل،1978،1963؛ یالوم،1980؛ زیکا و چمبرلین ،1992؛ به نقل ازاز فلد من و اسنایدر 2005)برخی از روانشناسان مانند آلپرورت (1954)،فرانکل(1972)، و مازولو(1962)، وجود معنا در زندگی، به عنوان مهم ترین عامل مؤثر بر کنش های روان شناختی مثبت می دانند. یافته های پژوهشی متعددی نشان داده اند که وجود معنا در زندگی عنصری اساسی در بهزیستی روانی-عاطفی است و به صورت سیستماتیکی با ابعاد گوناگونی ازشخصیت، سلامت جسمی و ذهنی، سازگاری و انطباق با استرس ها، مذهب و فعالیت های مذهبی و اختلالات رفتاری ارتباط دارد. بررسی ارتباط بین وجود معنا درزندگی با سازه های دیگر روانشناسی مثبت مثلا امید و تأثیر تعاملی آن ها برای برخورداربودن از یک زندگی شاد و سعادتمند و سلامت روانی در سال های اخیر به شدت مورد توجه پژوهشگران و صاحب نظران قرار گرفته است.
در سال های اخیر اسنایدر به عنوان پیشگام و متقدم مطالعه در زمینه ی امید، به معنا به عنوان یک عامل کنترل خود می نگرد که به کمک آن، انسان می تواند از عزت نفس خود مراقبت نماید. اسنایدر تعریف ویژه ای از کنترل دارد و آن را سازه ای روان شناختی می داند که افراد برای ادراک و فهم بهتر نتایج اعمال خود و رسیدن به پیامد های مطلوب وپرهیز ازپیامد های نا مطبوع، از آن بهره می برند. به این ترتیب، زندگی هنگامی معنادار است که فرد امکان کنترل زندگیش را داشته باشد و برای رسیدن به اهدافش تلاش نماید. به اعتقاد اسنایدر، برگزیدن هدف های مناسب و تلاش برای رسیدن به آنها همان چیزی است که به آن تفکر هدف مدار یا امید گفت(فلد من و اسنایدر،2005)
به بیان دیگر اسنایدر و همکارانش(1991)امید را ((مجموعه ای شناختی می دانند که مبتنی بر احساس موفقیت ناشی از منابع گوناگون (تصمیم های هدف مدار) و مسیرها (شیوه های انتخاب شده برای نیل به اهداف) است)). بنابراین، امید یا تفکر هدف مدار، از دو مؤلفه ی مرتبط به هم یعنی مسیرهای متفکر و منابع تفکر، تشکیل شده است." مسیرهای تفکر"انعکاس دهنده ی ظرفیت فرد برای تولید کانال های شناختی برای رسیدن به اهدافش است و منابع تفکر هم عبارتند از افکاری که فرد درباره ی توانایی ها و قابلیت هایشان برای عبور از مسیرهای برگزیده تعریف کرده اند تا به اهدافشان برسند.
از طریق ترکیب منابع و مسیرها، می توان به اهداف رسید. اگر هر کدام از این دو عنصر شناختی وجود نداشته باشند، رسیدن به اهداف غیر ممکن است. شواهد تحقیقاتی زیادی وجود دارند که نشان می دهند بین بالابودن میزان امید افراد و موفقیت آنها در فعالیت های ورزشی، بالا بودن میزان پیشرفت تحصیلی، سلامت جسمی و روانی بهتر و بیشتر مؤثربودن روش های روان درمانی مورد استفاده در درمان اختلالات، ارتباط وجود دارد(اسنایدر،2002؛اسنایدر فلدمن،شوری و راند،2002). از آنجا که عناصر دوگانه ی سازنده ی امید، یعنی منابع و مسیرها، بیانگر فرایند افکار هدف مدار می باشند و تفکرات هدف مدار هم از لحاظ نظری نقطه ی مرکزی و ثقل معنا در زندگی هستند، پس می توان فرض نمود که تفکرات امیدوارانه پیامد اصلی معناداری درزندگی می باشد(اسنایدروفلدمن 2005).
اسنایدر و فلدمن 2005 ، معتقدند که معناداری زندگی، سازه های گسترده تر از امید است و می توان امید را به عنوان عنصری از زندگی معنادار به حساب آورد، پس امید می تواند به خوبی پیش بینی کننده سلامتی روانی و جسمی باشد. به این ترتیب بر اساس رابطه ای که بین امید و معنا در زندگی وجود دارد بر اساس یافته های یک دهه تحقیق بر روی امید و معنا در زندگی که نشان می دهند یک نوع رابطه ی تجربی تضمین شده بین امید و معنا و تأثیر این دو، بر شاخصه های سلامت روان و رضایت از زندگی می باشد. پژوهش های زیادی به بررسی اثرات معناداری زندگی به تنهایی یا همراه با امید بر روی سلامت روانی، عاطفی، توانایی های شناختی و عواطف مثبت پرداخته اند. برای مثال پژوهش های قبلی نشان داده اند که امید و به تبع آن زندگی معنادار، ارتباط زیادی با توانایی حل مسئله (اسنایدر و دیگران ، a1991 )، سلامت روان شناختی ( اسنایدر،ایرونیک و آندرسون،b1991) و بهبود علائم ناشی از افسردگی (پلاس کلاو سنر و دیگران ، 1998) دارد .
اسنایدر و فلدمن (2005)در مطالعه ای که به بررسی میانجی گری امید بین معنا در زندگی و اضطراب و افسردگی پرداخته به این نتیجه رسیدند که امید می تواند به عنوان یک متغییر میانجی عمل نماید. اما معتقدند که این یافته ها باید در تحقیقات دیگر و با آزمودنی های متفاوت و با ابزارهای دیگر، مورد آزمون قرار گیرد. همچنین ذکر این نکته ضروری است که اسنایدر و فلدمن (2005) پیامدهای منفی معناداری زندگی و امید را نیز بررسی نموده و تأثیر این شاخص ها را بر ابعاد مثبت زندگی نظیر احساس شادی و رضایت از زندگی را به پژوهش های آتی واگذار نموده اند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی ارتباط در زندگی و امید بر روی شاخص های سلامت روان و بررسی نقش واسطه ای امید در رابطه معناداری زندگی و سلامت روانی بود.
یافته ها به ترتیب سوالات پژوهش نشان دادند که اولاً بین معناداری زندگی و امید با شادی و رضایت از زندگی رابطه معنادار مثبتی دیده می شود که مطابق با انتظار است و با یافته های واله، هوبنر و سولدو(2006)،اسنایدر و همکارانش(1997)، چانگ(1998)، اسنایدر(2000)، اسنل و بکر(2006)، زیکا و چمبرلین(1992)، رکر(1997)، وونگ(1998) همخوان است. اما بین معناداری زندگی و امید با افسردگی رابطه ای معنادار ولی منفی وجود دارد که با یافته های پژوهشی اسنایدر و همکارانش(1997)، چانگ(1998)، اسنایدر(2000)، اسکنل و بکر(2006)، زیکا و چمبرلین(1992)، رکر(1997)، و اسنایدر و فلدمن (2005) همخوان است.
تبیین رابطه بین امید که مؤلفه ای از معناداری زندگی است با سلامت روانی، شادی، رضایت از زندگی کار چندان دشواری نیست. به اعتقاد اسنایدر (2000)و اسنایدر و فلدمن(2005)در سال های اخیر، روان شناسان به سازه امید به عنوان یک نقطه قوت روان شناختی نگریسته و معتقدند که این سازه می تواند به پرورش و ایجاد سلامتی روانی کمک زیادی بنماید.