استرس از نظر لغوي از كلمة لاتين استرينجر به مفهوم به رفتن و قبض شدن گرفته شده است در زبان انگليسي اين اصطلاح لااقل از قرن يازدهم ميلادي متداول بوده و به عنوان «فشار بدني » كاربرد عام داشته است.
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
52
استرس از نظر لغوي از كلمة لاتين استرينجر به مفهوم به رفتن و قبض شدن گرفته شده است در زبان انگليسي اين اصطلاح لااقل از قرن يازدهم ميلادي متداول بوده و به عنوان «فشار بدني » كاربرد عام داشته است در اوايل قرن هفدهم ميلادي استرس با مفهوم سختي كار و عذاب شغلي به كار ميرفت و در سالهاي آخر قرن هجدهم با موضوعهاي از قبيل فشار كار، زور و اجبار كاري، فشار فكري و كوشش زياد مترادف بوده است (فخيمي، 1381).
برداشت ها از مفهوم استرس
در طول زمانهاي گذشته از استرس برداشتهاي متفاوتي شده است بر همين اساس نيز مفاهيم و تعابير مختلفي به خود گرفته است اما به طور كلي براي روشن شدن مفهوم استرس بايد نكاتي را در نظر گرفت. 1- بايد بين استرس و عوامل استرس زا تفاوت قائل شد. 2- علت استرس همواره عوامل ناخوشايند و نامطلوب نيست بلكه عوامل مسرت بخش و موفقيت آميز نيز ميتواند استرس ايجاد كند. 3- به نظر بسياري از مردم، استرس حالت تهاجمي دارد، اين معنا كه استرس مفهومي صنفي دارد و از اين رو كوشش ميشود تا از آن پرهيز شود. در حالي كه استرس ماهيت دو گانه دارد، به عبارتي داراي دو بعد ميباشد كه يك بعد آن منفي است و بعد ديگر آن مثبت، بنابراين ميتوان گفت كه استرس تنها يك چيز ناخوشايند و ناپسند نيست، يك حد شخصي از استرس ميتواند سازنده باشد، از آن جا كه بيشتر به اثرات منفي استرس توجه ميكنيم، ماهيت دوگانگي استرس را از ياد بردهايم. (الواني، 1385).
تعریف استرس
زندگي هرگز بدون فشار و استرس نيست و انسان از بدو تولد تا پايان عمر با مشكلات فراواني روبه رو است كه به طور روزمره با تغييرات كمّي و كيفي و به گونه هاي خاص خود و در مراحل مختلف، زندگي انسان را تحت تاثير قرار مى دهند. استرس عبارت است از: مجموعة واكنش هاى عمومى انسان نسبت به عوامل ناسازگار و پيش بينى نشده داخلى و خارجى، بدان گونه كه هر گاه تعادل و سازگارى فرد به علت عوامل خارجى و داخلى از ميان برود، استرس پديد مى آید(افروز و صالح، 1387).
استرس به عنوان واكنشي براي سازش با عامل يا شرايطي كه فشار رواني يا فيزيكي بر فرد وارد مي نمايد، تعريف شده است. در اين وضعيت، فرد تحت تأثير محر كهاي بيروني استرس زا از وضعيت عادي خارج مي گردد و ناخودآگاه براي تطبيق خود با محرك هاي ياد شده تلاش مي كند. واكنش هاي برآمده از اين تلاش به صورت استرس نمايان مي شوند. استرس با علايم و نشانه هاي فيزيولوژيك، رواني و رفتاري مانند احساس تپش قلب، عصبانيت و بي خوابي همراه است(وتن و کامرون ، 2002).
كونتي و همكاران (2006) استرس را به عنوان واكنشهاي فيزيولوژيكي و روانشناسي ميداند و زماني رخ ميدهد كه افراد با تهديدات و تغييراتي مواجه ميشود كه كمتر از توان و استعداد آنها ميباشد. استرس حالتي فيزيولوژيكي يا روان شناختي ناخوشايند است كه در پاسخ به محركهاي تنش زا ايجاد ميشود. (كلينر و همكاران 2003). محمد اسماعيل (2005) استرس راعامل تاثير گذار بر تعادل روحي و فيزيولوژيكي بدن در اثر فشارهاي وارده تعریف می کند. استرس، فشار يا تنش فيزيكي، رواني و هيجاني است كه بر اثر الزامات و مطالبات محيطي، موقعيتي، يا فردي ايجاد مي شود. زني كه براي حضور بر سر كار خود دير كرده، وقتي با فشار ترافيك روبرو مي شود، احساس تنش يا اضطراب مي كند. چون حضور او الزامي است، براي آنكه به موقع برسد، با حالتي عصبي تمام راه را مي پيمايد. (رايس، 1387؛ ترجمه ي فروغان، 1387).
تحقيق بر روي استرس به تنهايي مفهوم خاصي ندارد، بلکه عوامل تاثير گزار بر استرس مساله مهمي است. به طور کلي در فرهنگهاي گوناگون تعريفهاي متفاوتي از استرس آوردهاند. (کريس، کيرياکو؛ ترجمه احمد زاده، 1384). استرس عبارت است از واکنشهاي جسمي- ذهني و عاطفي که در نتيجه تغييرات و نيازهاي زندگي فرد تجربه ميشود، تغييرات ميتواند بزرگ و يا کوچک باشد و پاسخ افراد به اين تغييرات متفاوت است، بر خلاف تصور بسياري از افراد، استرس تنها مربوط به محيطهاي کاري نيست، گذر از هر مرحله زندگي که کار هم جزئي از آن محسوب ميشود استرس و فشارهاي خاص خود را به همراه دارد، استرس از بدو تولد و حتي بيش از تولد همراه انسان است و در دورههاي مختلف زندگي به شکلهاي گوناگون بروز ميکند، در دوران نوزادي و کودکي و نوجواني و ميانسالي و کهولت. (به نقل از نيکوکار،1390) .
استرس، شرايطي است كه در نتيجه ي تعامل ميان فرد و محيط بوجود مي ايد و موجب ايجاد ناهماهنگي- چه واقعي و چه غير واقعي- ميان ملزومات يك موقعيت و منابع زيستي، رواني و اجتماعي فرد مي شود.(سارافينو، 1387؛ ترجمه ي ميرزايي و همكاران، 1387). از نظر سلیه محرک يا علل استرس در همه حال چنين واکنشهايي را در ار گانيسم بر ميانگيزد و علت هر چه باشد، معلول همواره يکسان است، فرايند استرس، سلیه اين فرايند را سندرم سازگاري عمومي (Gas) ناميد و براي آن سه مرحله (هشدار، مقاومت، از پا درآمدن) در نظر گرفت. سلیه معقتد بود که استرس آثار و عارضههايي را در بدن به وجود ميآورد که ممکن است به بيماريهاي گوناگون در افراد منجر شود، بيماريهايي چون فشار خون، ناراحتي قلبي- عروقي وافسردگي، سلیه اين بيماريها را بيماريهاي سازگاری ناميده به ويژه شباهتهاي بسياري ميان ساز و کارهاي بيوشيميايي در استرس و افسردگي به اين نظريه منجر شده است که در واقع استرس نوعي بيماري سازگاري است. (رندال آ ر.اس، 1980؛ ترجمه خواجه پور، 1386).
به طور كلي هنگامي كه صحبت از فشار رواني يا استرس به ميان مي آيد كه شخص با رويدادي مواجه شود كه خودش آن را براي سلامت جسمش يا روانش مخاطره آميز بداند. اين قبيل رويدادها را معمولا رويدادهاي تنش زا يا استرس زا و واكنش هاي مردم را به آنها پاسخهاي تنش زا مي نامند. هنگامي كه بتوان از فشار رواني دور شد يا به آن حمله برد چنين واكنشي به آن سازگارانه است اما وقتي فشار رواني مستمر يا غير قابل كنترل باشد، اين واكنش ممكن است، ناسازگارانه بشود. فشار رواني، هم به صورت مستقيم و هم غير مستقيم بر سلامت اثر مي گذارد.(اتكينسون و همكاران؛ به تقل از براهني و همكاران، 1385). استرس رواني با سه مفهوم در نظر گرفته شده است.(باوم، 1990، كوين و هالرويد ، 1981؛ هابفول ، 1989؛ به نقل از سارافينو ، 1387؛ ترجمه ي ميرزايي و همكاران، 1387).
1- بر یک رويكرد متمركز بر محيط معطوف است و استرس به عنوان محرك توصيف شده ست كه شامل واقعه يا رشته اي از شرايط ويژه مي شود.مانند زماني كه فرد مي گويد«شغل من بسيار پر استرس است». 2- در اين رويكرد استرس به عنوان پاسخ در نظر گرفته شده است. و تمركز آن بر واكنش مردم به عوامل استرس زا است. از اين ديدگاه مردم به تنشي كه احساس مي كنند استرس مي گويند. 3- در رويكرد سوم، استرس را فرايندي مي دانند كه در عين آنكه در بر گيرنده ي استرس زا ها و فرسايش ها است، اما بعد مهم ديگري را به آن مي افزايند؛ و آن رابطه ي ميان فرد و محيط است.( فالكمن، 1984).اين فرايند شامل تعامل ها و تطابق هاي دايم ميان فرد ومحيط است كه هر يك بر ديگري اثر مي گذارد و از ديگري اثر مي پذيرد. تعامل هايي كه منجر مي شود واقعه اي را پر استرس بخوانيم، ارزيابي شناختي ناميده مي شود.(لازاروس و فالكمن، 1984). ارزيابي شناختي فرايندي رواني است كه به وسيله ي آن افراد دو عامل را ارزيابی مي كنند:
1- آيا ملزومات موقعيت، سلامتشان را تهديد مي كند؛ 2- و منابعي كه براي تامين نيازها در اختيار دارند. اين دو عامل تفاوت ميان دو نوع ارزيابي را نشان مي دهد.( همان منبع).