اینسورث و همکاران(1978)تفاوت های فردی را در رفتار های دلبستگی باتوجه به موقعیت ناآشنا بیان کردند.
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
59
اینسورث و همکاران(1978)تفاوت های فردی را در رفتار های دلبستگی باتوجه به موقعیت ناآشنا بیان کردند، موقعیت ناآشنا، اتاق آزمایشی بود که کودکان بین 12 تا 18 ماهگی با مادران خود در تعامل بودند. ابتدا اینسورث پاسخ گویی متفاوت مادر نسبت به علائم کودک را مشاهده کرد. او یک ارزیابی برای سبک والدینی انجام داد که منجر به کشف سه نوع سبک دلبستگی گردید. ابتدا اینسورث، مادر و کودک را از طریق یک آینه ی یک طرفه مشاهده کرد.
سپس یک غریبه وارد اتاق شد درحالی که مادر هم حضور داشت سپس به مادر علامت داده شد که از اتاق خارج شود و پس از مدت کمی دوباره مادر به اتاق برگردد. آزمایش برای بار دوم تکرار شد، در این زمان غریبه اتاق را ترک کرده و کودک برای مدتی تنها باقی می ماند.
اینسورث و همکاران او، کودک به هنگامی که مادر اتاق را ترک کرد و چگونگی پاسخ به غریبه در اتاق (در مرحله اول) و واکنش او به هنگامی که تنها بود (مرحله دوم) و چگونگی پاسخ او به هنگام بازگشت مادررا مشاهده کردند. سه نوع سبک تعاملی از مشاهدات دوتایی مادر و کودک ایجاد شد. سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و سبک دلبستگی ناایمن اضطرابی/ دو سو گرا (کارن ، 1994؛ به نقل از بطلائی، 1387).
سبک دلبستگی ایمن
حدود 60% از کودکان در این طبقه قرار دارند. وقتی با مادرشان تنها هستند فعالانه به اکتشاف می پردازند و با جدایی ناراحت می شوند، اما وقتی مادرشان برمیگردد از او استقبال می کنند و با وی تماس جسمانی برقرار می کنند. این کودکان وقتی با مادرشان هستند با غریبه ها با خوشی به معاشرت می پردازند (هازان وشیور، 1987).
سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی
حدود 25% از کودکان یک ساله را تشکیل می دهد، آنها به جدایی مادر ناراحتی اندکی نشان می دهند و معمولا به هنگام بازگشت مادر رو برمی گردانند، گویا تماس با او را نادیده می انگارند یا از آن اجتناب می کنند (جویرمن ، 2002).
پژوهشگران نشان داده اند، کودکان اجتنابی که حضور چهره دلبستگی را نادیده می گیرند و با بی توجهی که نسبت به او نشان می دهند، سعی در کاهش تضاد با حضور چهره دلبستگی خود دارند، زیرا او همواره کودک را طرد کرده و حساسیت نسبت به درخواست کودک نداشته است. بنابراین اجتناب کودک از شخصی که اورا طرد می کند، می تواند ارزش سازگاری کوتاه مدت داشته باشد. بدین ترتیب کودکان اجتنابی اهمیتی برای ارتباط های دلبستگی قائل نیستند (کوباک وسیری ، 1988).
سبک دلبستگی ناایمن اضطرابی / دوسوگرا
% از کودکان یک ساله این نوع دلبستگی را نشان می دهند. این کودکان نزدیک مادرانشان می مانند و در حضور مادر بسیار کم به اکتشاف می پردازند. وقتی مادر کودک را ترک می کند بسیار ناراحت می شود. اما وقتی بر می گردد و کودک دوسوگرا است کنار مادر می ماند وظاهراً از اینکه مادر وی را ترک کرده رنجیده است ولی احتمالاً در مقابل تماس فیزیکی که مادر آغازگر آن است مقاومت می کند. کودک دوسوگرا حتی در حضور مادر نسبت به غریبه ها بسیار محتاط است (مک نالی، بورگس و راس، 2003). ماین وسولومون (1990)یک نوع سبک دلبستگی دیگر را برای کودکان تعریف کردند که کودکانی که بدون محبت، هراسان و گیج هستند را توصیف می کند. این کودکان را سازمان نایافته می نامند (به نقل از بطلائی، 1387).
سبک دلبستگی ناایمن آشفته/ سردرگم
این طبقه در طرح اصلی اینسورث نبوده اما به عنوان یک تیپ چهارم مهم پاسخگویی شناسایی شده است. ماین و سولومون (1986) این گروه را معرفی نمودند و آن را ترکیبی از رفتار اجتنابی و مقاوم می دانستند. این نوع شیرخوارگان هنگام جدایی یا در دیدار مجدد مادر، هیچ الگوی رفتاری مشخص را نشان نمی دهند و بنابراین در هیچ یک از گروه های پیشین قابل جایگزین نیستند. شیرخوارگان این گروه غالباً رفتاری متمایز را نشان می دهند. ممکن است گمگشته، فاقد احساس و افسرده به نظر برسند و به کندی حرکت کنند. درصد این موارد میان شیرخوارگانی که با آنها بدرفتاری می شود و یا والدین آنها تحت درمان های روان پزشکی قرار دارند به مراتب بیشتر است (اتکینسون و همکاران، 1387).