تئوری شخصیتی ادلر جزء مباحثی از روانشناسی است که اختصاصا به عزت نفس می پردازد و آنرا به عنوان یک متغیر بانفوذ و با اهمیت عنوان می نماید ( اسمیت ، 1987 ) .
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
20
تئوری شخصیتی ادلر جزء مباحثی از روانشناسی است که اختصاصا به عزت نفس می پردازد و آنرا به عنوان یک متغیر بانفوذ و با اهمیت عنوان می نماید ( اسمیت ، 1987 ) . شیوه زندگی ترکیبی مشخص و منحصر به فرد از انگیزه ها ، خصلت ها ، علایق و ارزشها است که درهر عملی که فرد انجام می دهد ، متجلی می شود که تعیین کننده نحوه ای اندیشیدن ، آموختن و رفتار کردن است . بنابراین ، این طرح از پیش تعیین شده که زیربنای تمام زندگی روانی را تشکیل می دهد و تمام رفتار فرد از آن نشأت می گیرد . در سال های نخست زندگی فراهم می شود که نقطه عطف آن بر نحوه کیفیت روابط والدین وکودک استوار می گردد .( منصور ، 1379 ) .
چهار عامل مهم در تحول عزت نفس کودک از نظر کوپر اسمیت
. ارزشی که کودک از سوی دیگران ، از طریق ابراز مهر و محبت ، تحسین و توجه دریافت می کند . ب . تجربه همراه با موفقیت کودک ، مقام یا موقعیتی که خودش را درارتباط با محیط می بیند . ج . تعریف شخصی کودک از موفقیت یا شکست . د . شیوه کودک در ارتباط با بازحورد منفی یا انتقاد .
کنترل خود و عزت نفس
به نظر میرسد که کنترل خود به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم با عزت نفس مرتبط است . اول اینکه کودکی که توانایی سازمان و جهت دهی فعالیت ها و ابراز عواطفش را دارد ممکن است احساس شایستگی و صلاحیت بیشتری کند . دوم اینکه کودکی که رفتارهایش را از نظر اجتماع به نحو قابل قبولی انجام می دهد احتمالا تایید وتوجه بیشتری از سوی دیگران دریافت میکند . در واقع مطالعات نشان می دهد که کودکان برخوردار از عزت نفس بالا هم احساس سودمندی فردی بهتر و هم احساس کنترل بیشتری می کند .
در دوره نوجوانی سطح عزت نفس نیز تغییر می کند ، عزت نفس فقط هنگام انتقال از یک مقطع تحصیلی به مقطع دیگر به طور موقتی کاهش می یابد ، و غیر از این مورد در اغلب نوجوانان افزایش می یابد . این افزایش مستمر در عزت نفس ، دلیل دیگری است که پژوهشگران جدید این فرض را که نوجوانی دوره آشوب هیجان است ، زیر سوال می برند . برخلاف آنچه تصور می شود ، در اغلب افراد نوجوان شدن به غرور و اعتماد به نفس می انجامد .( پاورز ، هاسر و کیلنر ، 1989 ، به نقل از لورا برک ، 1383 ) .
رابطه بین منبع کنترل و عزت نفس
یکی از مفاهیم ویژه و پر اهمیت در نظریه یادگیری اجتماعی راتر منبع یا مکان کنترل است این مفهوم دارای دو بعد کنترل درونی و بیرونی است . بنابر فرضیات راتر افرادی که دارای کنترل بیرونی هستند دارای ادراک مثبت یا منفی از حوادث و رویدادهایی هستند که ارتباطی با رفتار فرد ندارد و تحت کنترل فردی است . افراد دارای منبع کنترل درونی معتقدند که رویدادهای مثبت زندگی در نتیجه طرح ریزی دقیق و کوشش پیگیر خود آنان به دست می آید لذا برای اعمال و رفتار و پیامدهای ناشی از آن قبول مسئولیت می کنند.
تاثیر گروه همسالان بر عزت نفس کودکان و نوجوانان
همسالان از راههای خاصی در شکل گیری شخصیت ، رفتار اجتماعی ، نظام ارزشی و نحوه نگرش های یکدیگر دخالت دارند . کودکان از طریق سرمشق گیری و سرمشق دهی در مورد اعمالی که قابل تقلید است و با ارزشیابی فعالیت های یکدیگر و بازخوردی که به یکدیگر می دهند در همدیگر تاثیر می گدارند . کودکان بسیاری از مهارت های اجتماعی را از طریق کنش متقابل به دست می آورند آنها می آموزند که چگونه چیزی بدهند و چیزی بگیرند . در فعالیت دسته جمعی شرکت از جنب و جوش دیگران لذت می برند احساس دیگران را درک کنند تونایی های خود را ارزیابی کنند اعتماد به نفس نمایند به تدریج از خانواده مستقل شوند و سرانجام با جامعه سازگار شوند .
عزت نفس در دوره نوجوانی تحت تاثیر عوامل متفاوتی قرار می گیرد . یکی از عوامل بسیار مهم والدین هستند . ارزشی که کودک درباره خود قائل است ، عموما نشات گرفته از اهمیتی است که والدین به او می دهند . والدین با محبت و حمایت کننده که پشتیبان کودک هستند و توانایی ها و احساس و رفتار وی را مثبت ارزیابی می کنند ، این نگرش را در کودک به وجود می آورند که او فردیی شلیسته و ارزشمند است .
این احساس ارزشمندی در نوجوانی نیز در برداشتی که فرد از خود دارد تداوم می یابد ( لطف آبادی ، 1379 ) . والدین و بزرگسالان سه نوع عزت نفس را به نوجوان القا می کنند . در اثر این القا ، نوجوان توانایی ارزشیابی رفتارها و نتیجه گیری درست از این ارزشیابی ها و قدرت تصمیم گیری برای اصلاح رفتار خود را دارد . چنین حمایت وکنترلی منجر به افزایش عزت نفس در نوجوان می شود .