قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 23 صفحه
بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 214 را دانلود کنید.
نراقی که از فیلسوفان برجسته جهان اسلام است در خصوص اخلاق می فرماید: "فضایل اخلاقی نجات دهنده انسان و نردبان رسیدن او به سعادت جاودانه است و زشتی های اخلاقی تباه کننده جان وی بوده و بدبختی: دایمی را در پی دارد پس خالی نمودن جان از دومی و آراسته شدن به اولی از مهم ترین واجبات انسان و تنها راه رسیدن به حیات حقیقی است و بدون این دو رسیدن به حیات پاک انسانی از محالات است." (نراقی، ج 1؛ ص 9)
فضایل اخلاقی به منزله حد وسط است و رذایل در اطراف آن قرار دارد. به همین دلیل فضیلت بیش از یکی نیست، در حالی که رذایل اطراف آن بیشمار است (همان، ج 1: 60) لذا فضیلت نسبت به برخی از متغیرها مانند افراد و حالات و زمان ها متفاوت است. چه بسا مرتبه ای که از وسط نسبت به برخی از انسانها فضیلت و نسبت به برخی دیگر رذیلت باشد زیرا انسان ها از نظر علمی متفاوت اند.
ثانیاً مراتب قرب به حق در این مقام نقش تعیین کننده ای دارد به بیانی روشن تر، وسط حقیقی مانند نقطه ای غیر قابل تقسیم است لذا یافتن وسط حقیقی و ثبات بر آن ناممکن است و هر گاه شخصی را واجد شرایط صفتی بیابیم، نمی توانیم حکم کنیم فضیلت او همان وسط حقیقی است، اما چون این فضیلت به وسط حقیقی نزدیک است و برای این شخص دسترسی به حدی نزدیکتر از این وسط حقیقی ممکن نیست، آن را به نسبت به این فرد حد وسط می دانیم به هر اندازه این فضیلت به وسط حقیقی نزدیکتر باشد کامل تر و قوی تر است. (نراقی،1385 : 32)
از دیدگاه علامه طباطبایی فیلسوف معاصر مسلمان، هدف تربیت اخلاقی، رسیدن به توحید در زمینه اعتقاد و عمل است. بنابراین تربیت اخلاقی باید به عبودیت الهی بیانجامد این هدف و روش مخصوص قرآن است (طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، 1363، ج1: 257)
بنابر این یکی از ضرورت های حیات آدمی، شناخت نوع ارتباط او با خداوند است، علامه معتقد است «توحید» ریشه درخت اسلام و روح همه آموزه های قرآن است از این روی مهمترین مبنای تربیت اخلاقی را «توحید» می داند. ایشان بیان می کند شجره طیبه ای که قرآن از آن نام می برد که اصل آن ثابت و فرع آن در آسمان است، همان توحید است که فروع آن اخلاق، اعتقادات و احکام می باشد (طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، 1363، ج1: 26)
علامه در الميزان به صراحت و روشني نسبيت گرايي را ردّ مي نمايند. حسن وقبح برعدالت به عنوان يك مفهوم كلي هم وجود داشته و هيچگاه نبوده است كه جامعه اي فاقد حسن وقبح بوده يا صفت عدالت را قبح بشمارند. ارزش ها به شكل مفهومي مطلق هستند ودر صورت مصداقي نسبي يعني حسن وقبح به طور مطلق در خارج يافت نمي شود، عدالت مفهوماً مطلق است و حسن و مصاديق آن در طول زمان تغيير وتحول مي يابد .
انسان هميشه در مسيرتحول عوامل اجتماعي،رضا مي دهد كه همه احكام و قوانين اجتماعي بطور دفعي و تدريجي تغيير يابد ولي هيچگاه راضي نمي شود. صفت عدالت را از وي سلب كرده وظالمش بنمايد نسبیت گرایان مرتکب مغالطه مفهوم و مصداق شده اند. (طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، 1363، ج5: 14)
ادامه دارد ...