موارد استفاده : منبع کمکی انجام پژوهش
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 49 صفحه
شماره فایل 573
احتمالاً با نفوذترین نظریه های روان شناختی افسردگی امروز ، از این دیدگاه مشتق می شود. اساس این نظریه ها این عقیده است که تجربه واحد ممکن است به طرز بسیار متفاوتی دو نفر را متأثر سازد . چندین نظریه روان شناختی در مورد افسردگی وجود دارد .
این نظریات مشتمل هستند بر : الگوی شناختی بک ، نظریه های اسنادی از قبیل درماندگی آموخته شده ، نظریه سلیگمن و همکارانش ، نظریه های که بر جنبه های شناختی فشار روانی تاکید دارند ، و نظریه های پردازش اطلاعات . بعلاوه نظریه های مبتنی بر یادگیری نیز دارای جزء شناختی قوی هستند. آرون بک معتقد است که افراد افسرده بدین دلیل افسرده اند که در نحوه فکر کردنشان خطا می کنند یا به راه مبالغه می روند . شخص افسرده نظری منفی درباره خود ، دنیا و آینده دارد .
طبق نظر بک شناخت های منفی ونه سایر چیزهای پیرامون شخص ، علت افسردگی است . ممکن است برای یک حمله افسردگی عوامل بیرونی تشدید کننده باشند ، ولی حتی درآن صورت نیز آن شخص درباره آن حادثه فکر می کند ونه آنکه حادثه به خودی خود می تواند عامل ایجاد افسردگی باشد(بک و دیگران ،1978).
از دیدگاه بک واکنش های هیجانی از شناخت سرچشمه می گیرند وتفسیر وبرداشت فرد افسرده از دنیای اطراف مطابق با واقعیت نیست . شخص مستعد افسردگی نه تنها در تعمیم زیاده روی می کند ، بلکه تمایل به بزرگ جلوه دادن گناهان شخصی و کوچک شمردن صفات شخصی دارد. مسأله دیگر برچسب زدن نادرست است، یک فرد افسرده یک موقعیت را بد می نامد ، آنگاه فقط به این نام گذاری تحریف شده پاسخ می دهد نه به موقعیت واقعی آن . بک فکر می کند که افراد افسرده تمایل دارند که خود را با دیگران مقایسه کنند واین موضوع خود باعث کاسته شدن عزت نفس آنان می شود. هرگونه مواجهه آنان با شخص دیگر ، فرصتی برای ارزیابی منفی از خود می شود. برای اولین بار مارتین سلیگمن اندیشه بی پناهی را انتشار داد(1974و1975) .
این اندیشه که در اسناد نقش دارد چنین استدلال کرده که افراد افسرده در کار تسلط بر محیط ، احساس بی پناهی می کنند. آنان تصور می کنند که هر گونه کوششی بکنند، کارهای آنان در چگونگی گردش امور تأثیری نخواهد داشت. ممکن است این افراد به سبب پیش آمد موقعیتی معین در گذشته ، بی پناهی را آموخته باشند . دیدگاه پردازش اطلاعات در مورد افسردگی می کوشد تا نظریه یاد گیری اجتماعی و عقاید بک وسلیگمن با مفاهیم گرفته شده از کار روان شناختی علاقه مند به یادگیری و حافظه را ترکیب کند( اینگرام ،1984).
نظر اساسی این است که خاطرات به وسیله عبارات توصیفی که با مسایل دیگری پیوند دارند به ذهن می آیند . وقتی این پیوند ها در ورای آستانه معینی فعال شوند ، محتویات سیستم در قالب شناخت ها به حیطه هوشیاری می آیند. علاوه بر این ممکن است کانون های هیجانی ابتدایی نیز وجود داشته باشند . این فرضیه پیشنهاد می کند که هر هیجان خاص ( مانند افسردگی ، خشم یا لذت )توسط یک بخش یا کانون در حافظه ظاهر می شود . کانون یک الگوی پاسخ خودکار ، برچسب های کلامی مورد استفاده به منظور توصیف هیجان ، یک الگوی پاسخ خودکارویژه ، وتوصیف رویداد های که آن هیجان مخصوص را پیش می آوردند به هم مربوط می سازد .
طبق این نظریه ، کانون افسردگی از راه ارزیابی موقعیت های مختلف فعال می شود. افسردگی معمولاً به بعضی موقعیت ها که به از دست دادن چیزی مربوط هستند بستگی دارد ، اما تنها از دست دادن هایی که از نظر ذهنی معنی دار هستند کانون افسردگی را فعال می کنند ( ساراسون،1987).
ادامه مقاله به طور کامل در فایل اصلی موجود است.