در نظریه های لذت گرایی، عاطفه به عنوان هیجان در نظر گرفته می شود. نظریه پردازان شناختی معتقدند برای اینکه بتوان عاطفه را هیجان نامید، بایستی موضعی مرکزی و مشترک با آن داشته باشد.
در نظریه های لذت گرایی، عاطفه به عنوان هیجان در نظر گرفته می شود. نظریه پردازان شناختی معتقدند برای اینکه بتوان عاطفه را هیجان نامید، بایستی موضعی مرکزی و مشترک با آن داشته باشد. موضوعات مرکزی حاصل ارزیابی تعاملات فرد با محیط است.
در مورد شادی موضوع اصلی عبارت از فرایند پیشرفت قابل قبول به سمت هدف است. بنابراین، تعامل شخص با محیط است که نشان می دهد هیجانی وجود دارد(فرانکن، 2005، ترجمه شمس اسفند آباد و همکاران، 1389).
آیا عاطفه ای که در نظریه های لذت گرایی عنوان می شود همان عاطفه ای است که نظریه پردازان شناختی مطرح می کنند. فرض می کنیم که این دو متفاوت اند ولی در تولید هیجان با هم ترکیب می شوند.
لازاروس (1991) اشاره می کند که تحریک دو یا چند موضوع مربوط به هم، هیجان جدیدی تولید می کند که بازتابی از ترکیب آنهاست. برخلاف لازاروس، ماهیجان هایی را بررسی خواهیم کرد که منعکس کننده درهم آمیزی عاطفه حسی و موضوعات اصلی مرتبط است(فرانکن، 2005، ترجمه شمس اسفند آباد و همکاران، 1389).