در مجموع تمامی درمان های روان کاوی برای فوبیها سعی دارند از تعارضات واپس رانده ای که فرض می شود زیربنای ترس و اجتناب شدید در این اختلالات هستند، پرده بردارند.
درمان اختلال اضطراب اجتماعی رویکردهای روان کاوی در مجموع تمامی درمان های روان کاوی برای فوبیها سعی دارند از تعارضات واپس رانده ای که فرض می شود زیربنای ترس و اجتناب شدید در این اختلالات هستند، پرده بردارند. از آنجایی که فوبی فی نفسه نشانه ای از تعارضات زیربنایی تلقی می گرددف معمولاً مستقیماً روی ان کای نمی شود. در حقیقت، اقدام مستقیم برای کاهش اجتناب ناشی از فوبی امری غیر مجاز است، چرا که تصور می رود رفتار فوبیایی، فرد را از تعارضات واپس رانده ای که مواجهه با آنها بسیار دردناک است، دور نگه می دارد(دیویسون و کرینگ، 2007؛ ترجمه دهستانی، 1389).
روان کاو به لطایف الحیل از فنونی استفاده می کند که بنا به سنت در خدمت رفع واپس رانی هستند. در طی فرایند تداعی آزاد، روانکاو به دقت به سخنان بیمار گوش می دهد تا سرنخی در ارتباط با فوبی پیدا کند. همچنین او می کوشد برگه هایی دال بر خاستگاهای واپس رانده فوبی در محتوی آشکار رویاها بیابد. اینکه به اعتقاد روانکاو ریشه واپس رانی ها دقیقاً چه هستند، بستگی به نظریه روان کاوی خاصی دارد که او از آن تبعیت می کند. یک روان کاو راست آئین در جستجوی تعارضات مربوط به تمایل جنسی و پرخاشگری است. در حالی که روان کاوی که از نظریه بین فردی آریتی پیروی می کند، بیمار را تشویق به وارسی ترس فراگیر خویش از دیگران می کند(دیویسون و کرینگ، 2007؛ ترجمه دهستانی، 1389).
تحلیل گران معاصر ایگو، کمتر بر بینش های تاریخی تاکید دارند و بیشتر بیماران را تشویق به مقابله با فوبی می کنند. با وجود این، آنان کماکان فوبی را ناشی از مشکلات قبلی می دانند. الکساندر و فرنج در کتاب کلاسیک خود تحت عنوان درمان روان کاوی (1946) از «تجربه عاطفی اصلاحی» در درمان سخت به میان آورده اند. منظور آنها، مواجهه بیمار با موضوع ترس آور است. انها دریافته بودند که «فروید هم به این نتیجه رسیده بود که در درمان برخی از بیماری ها (برای مثال، فوبی) زمانی فرا می رسد که روانکاو باید بیمار را ترغیب کند تا به فعالیت هایی بپردازد که قبلاً از آنها اجتناب می ورزیده است»(دیویسون و کرینگ، 2007؛ ترجمه دهستانی، 1389).
درمان های رفتاری سه درمان کلاسیک وجود دارند که معلوم شده در مورد فوبی بسیار نتیجه بخش هستند: حساسیت زدایی منظم، غرقه سازی، و سرمشق گیری (روزنهان و سلیگمن،1930؛ ترجمه سید محمدی، 1390).
حساسیت زدایی منظم. حساسیت زدایی منظم اولین درمان رفتاری عمده ای است که به طور گسترده در درمان فوبی به کار رفت(دیویسون و کرینگ، 2007؛ ترجمه دهستانی، 1389). حساسیت زدایی منظم، موثر و کوتاه مدت است، و معمولاً حداکثر چندماه طول می کشد. این روش شامل سه مرحله است: آموزش آرمیدگیف تهیه سلسله مراتب، و شرطی سازی تقابلی. ابتدا درمانگر آرمیدگی عضلانی عمیق را به بیمار فوبیک آموزش می دهد، روشی که طی آن بیمار با چشمان بسته می نشیند یا دراز می کشد، به طوری که تمام عضلات او کاملاً آرمیده هستند. این حالت آرمیدگی در مرحله سوم برای خنثی کردن ترس به کار خواهد رفت، زیرا اعتقاد بر این است که افراد نمی توانند عمیقاً آرمیده باشند و همزمان در حالت ترس باشند (یعنی، ترس و آرمیدگی پاسخهای ناسازگار هستند). در مرحله دوم، بیمار با کمک درمانگر، سلسله مراتبی از موقعیتهای ترسناک را تهیه می کند که در آن وحشتناک ترین صحنه ممکن در بالاترین رده و صحنه ای که کمترین مقدار ترس را فراخوانی می کند، در پایین ترین رده قرار می گیرند(روزنهان و سلیگمن،1930، ترجمه سید محمدی ،1390).
مرحله سوم، ترس از موضوع فوبیک را با شرطی سازی تقابلی تدریجی برطرف می کند؛ به این صورت که باعث می شود پاسخس که با ترس ناسازگار است، همزمان با cs ترسناک رخ دهد. بیمار وارد آرمیدگی عمیق می شود، و به طور همزمان اولین صحنه موجود در سلسه مراتب را که کمترین برانگیختگی را ایجاد می کند، تجسم می نماید. این کار دو نتیجه دارد. اولاً، cs آمبولانس ها را با فقدان us آسیب زای اصلی همایند می کند. ثانیاً، پاسخ جدید، آرمیدگی، که پاسخ قدیمی ترس را خنثی می کند، در حضور cs رخ می دهد. این عمل تا زمانی که بیمار بتواند صحنه اول سلسله مراتب را بدون هیچگونه ترس تجسم کند، تکرار می شود.
بعد، صحنه دوم که اندکی بیشتر از صحنه اول ترس را فراخوانی می کند، با ارمیدگی همایند می شود. و بدین ترتیب بیمار به شیوه خاموشی تدریجی در این سلسله مرابت پیش می رود تا به وحشتناک ترین صحنه برسد. در این جا نیز بیمار دوباره خود را آرام می کند و آخرین صحنه را تجسم می نماید. وقتی بیمار بتواند این کار را بدون هیچگونه ترسی انجام دهد، می توان او را با مورد واقعی که در بالای سلسله مراتب وی قرار دارد مواجه کرد و به این طریق او را در زندگی واقعی امتحان کرد. در صورتی که بیمار بتواند حضور واقعی در وحشتناک ترین بخش سلسله مراتب را تحمل کند، درمان موفقیت آمیز دانسته می شود (روزنهان و سلیگمن،1930، ترجمه سید محمدی ،1390).
غرقه سازی. در شیوه غرقه سازی، بیمار فوبیک، معمولاً با تشویش زیاد، موافقت می کند که موقعیت فوبیک را تجسم کند یا بدون اینکه بکوشد از آن فرار کند، برا یک دوره طولانی در حضور آن بماند. در مجموع ثابت شده است که غرقه سازی از نظر آثار درمانی با حساسیت زدایی منظم برابری می کند، و حتی گاهی اوقات از ان برتر است. وقتی که بیمار را وادار به آزمودن واقعیت و ماندن در موقعیت فوبیک می کنند، و بدین ترتیب پی می برد که هیچ فاجعه ای اتفاق نمی افتد، معمولاً فوبی خاموش می شود. این مستقیماً فرضیه ای را تایید می کند که می گوید فوبی ها به این علت پایدارند که بیمار در زندگی واقعی از موقعیت فوبیک اجتناب می کند، بنابراین چون متوجه نمی شود که این موقعیت بی ضرر است، خاموشی صورت نمی گیرد(روزنهان و سلیگمن،1930، ترجمه سید محمدی ،1390).
سرمشق گیری. سومین درمان موثر برای فوبی ها سرمشق گیری است. معمولاً در این شیوه بیمار فوبیک فردی را مشاهده می کند که فوبیک نیست و رفتاری را امجام می دهد که بیمار فوبیک خود قادر به انجام آن نیست. مثلاً بیمار مبتلا به فوبی مار بارها الگویی را مشاهده می کند که به یک مار واقعی نزدیک می شود، آن را بلند کرده و نوازش می کند. بیمار فوبیک وقتی که می بیند طرف مقابل او صدمه نمی بیند، از این موقعیت کمتر دچار ترس می شود(روزنهان و سلیگمن،1930، ترجمه سید محمدی ،1390).
دیدگاه شناختی در فوبیهای اجتماعی، روشهای شناختی- که گاهی با آموزش مهارت های اجتماعی توام می شوند- نوید بخش هستند. افراد مبتلا به فوبیها های اجتماعی از راهبردهای درمانی مبتنی بر دیدگاههای الیس و بک، هر دو سود می برند. یعنی، درمانگر می تواند آنها را ترغیب کند تا با دقت بیشتری واکنش های دیگران را نسبت به خود، ارزیابی کنند. در سالهای اخیر، با علم به اینکه بسیاری از افراد مبتلا به فوبی اجتماعی به قدر کافی از مهارت های اجتماعی برخوردارند و لیکن به خاطر افکار خودشکن خویش قادر به ابراز آنان نیستند، توجه فزاینده ای به رویکردهای شناختی مبذول شده است. وقتی رویکردهای شناختی با روش مواجهه با موقعیت های ترس آور ادغام می شوند- به ویژه در نشستهای گروه درمانی-معلوم شده که بیش از هر درمان دیگری مفید واقع می شوند (دیویسون و کرینگ، 2007؛ ترجمه دهستانی، 1389).
دارو درمانی به نظر نمی رسد که دارو ها در مورد فوبی اجتماعی چندان مفید باشند. بازدارنده های MAO تا اندازه ای سودمند بوده اند. تقریباً 60 درصد بیماران تحت تاثیر این دارو بهبود می یابند. ام این اثر موقتی است، و زمانی که دارو قطع می شود، نرخ برگشت بیماری بالاست. علاوه بر این بازدارنده های MAO عوارض جانبی خطرناکی دارند. با مصرف دارو های ضد اضطراب قویتری چون آلپرازولام و بتابلوکرها، بهبودی نسبتاً کمتری (حدود 50 درصد) به دست می آید. اما باز هم، نرخ برگشت بیماری بسیار بالاست، و این داروها عوارض جانبی چشمگیری دارند. نرخ بالای برگشت بیماری در اثر قطع دارو، بیانگر اثر سطحی آنها بر اضطراب افرا فوبیک است (روزنهان و سلیگمن،1930، ترجمه سید محمدی ،1390).