موارد استفاده : تحقیق و آموزش
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 66 صفحه
شماره فایل : 95 mg
دلایل سنجش سرمایه فکری بسیاری از پژوهشگران معتقدند که رشد ارزش شرکتها بیش از رشد ارزش دفتری شان می باشد در حقیقت گزارشگری مالی سنتی نمیتواند ارزش واقعی شرکت را محاسبه نماید و فقط به اندازهگیری ترازنامه مالی کوتاه مدت و داراییهای ملموس اکتفا میکند[41]. سازمانها بنا بر ایده اندرسون[12] به چهار دسته از دلایل ممکن است سرمایههای فکری خود را مورد سنجش قرار دهند که عبارتند از : بهبود مدیریت داخلی بهبود گزارش دهی به خارج سازمان مبادلات این سرمایه دلایل قانونی بهبود حسابداری در این میان شکاف بین ارزش بازار سازمان و ارزش خالص دارايیهای مشهود که در واقع سهام ناشی از دارايیهای نامشهود تلقی میشود روز به روز بیشتر توجه سرمایهگذاران را جلب مینماید.
زمانی که این شکاف کوچک باشد بازگشت سرمایه از طریق درآمد سازمان یا دست کم دارايیهای مشهود آن به شکل منطقی قابل پیشبینی خواهد بود. اما دارايیهایی به شکل دانش و نشان تجاری بسیار بیشتر در معرض تهدید قرار دارند و تحقق آنها دشوارتر است. ولی به هر حال سرمایهگذاران جهت درک بهتر وضعیت سازمان به شاخصهایی نیاز دارند که قابل اطمینان باشند. اگر چه، روشهای سنتی حسابداری به طور قابل ملاحظه ای به درک ارزش کسب و کار کمک میکنند، با این وجود در یک سازمان دانش محور، که در آن دانش بخش بزرگی از ارزش یک محصول و همچنین ثروت یک سازمان را تشکیل میدهد، روشهای سنتی حسابداری که مبتنی بر دارايیهای ملموس و نیز اطلاعات مربوط به عملیات گذشته سازمان هستند، برای ارزشگذاری سرمایه فکری، که بزرگترین و ارزشمندترین دارايی برای بسیاری از سازمانها است، ناکافی هستند[43].
دیدگاه اندازهگیری سرمایه فکری بر چگونگی ایجاد مکانیزمهای اندازهگیری جدید برای گزارش دهی متغیرهای غیرمالی یا کیفی سرمایه فکری در کنار دادههای سنتی، کمی یا مالی تمرکز دارد[27]. در مقایسه با حسابداری مالی سنتی، اندازهگیری سرمایه فکری موضوعات مهمی، مثل سرمایه انسانی، رضایت مشتری و نوآوری را در برمیگیرد. بنابراین، رویکرد سرمایه فکری برای سازمانهایی که میخواهند از ارزش عملکرد شان به خوبی آگاهی داشته باشند، جامعتر است. تفاوتهای بین این دو رویکرد معنیدار هستند، در حالیکه حسابداری مالی به گذشته گرایش دارد، اندازهگیری سرمایه فکری آینده نگر است. اندازهگیری سرمایه فکری واقعیتهای نرم(کیفیتها) را در برمیگیرد، در حالیکه حسابداری مالی واقعیتهای سخت(کمیت ها) را اندازهگیری میکند.
اندازهگیری سرمایه فکری بر ایجاد ارزش تمرکز دارد، در حالیکه حسابداری مالی بازدهی عملیات گذشته و جریان نقدینگی را منعکس میسازد. به تدریج مشخص شده است که اندازهگیری مالی سنتی در هدایت تصمیمگیری استراتژیک ناکافی است[41]. و باید با اندازهگیری سرمایه فکری تکمیل یا حتی جایگزین شود. در اینصورت، مدیران به خوبی میتوانند از وضعیت موجود(نقاط قوت و ضعف) مدیریت سرمایه فکریشان مطلع شوند.
به طور مشخص، اندازهگیری سرمایه فکری در تصدیق توانایی سازمان برای تحقق اهداف استراتژیک، نمایش تحقیق و توسعه، فراهم ساختن اطلاعات پشتیبانی برای بهبود پروژهها و تأیید اهمیت برنامههای تحصیلی و آموزشی مفید است. اندازهگیری سرمایه فکری به عنوان یک روش مهم مدیریت بازاریابی و کسب و کار استراتژیک نیز، بیش از اینکه یک ابزار ارتباط با سهامداران یا سرمایهگذاران باشد، به عنوان یک ابزار مدیریت درون سازمانی مفیدتر خواهد بود[9].
بنابر این، چون شناسایی سرمایه فکری یک مسأله استراتژیک کلیدی است، در نتیجه، وضعیت موجودش بایستی به طور منظم به هیئت مدیره گزارش داده شود. در یک جمله، اندازهگیری سرمایه فکری برای مدیریت سرمایه فکری مهم است؛ بدین معنی که مدیریت موثر سرمایه فکری به اندازهگیری موثر آن بستگی دارد. بر اساس گزارشات ارائه شده، یک تعداد از شرکتها شروع به پیگیری، ارزشگذاری و ایجاد ابزارهایی برای حمایت از سرمایه فکریشان کرده اند[19]. با این وجود، شاید هنوز نیمی از مدیران شركتها برای کسب مزیت از این دانش آمادگی ندارند.
یک بانک فکری سوئیسی در نتیجه مطالعات خود درباره سرمایه فکری دریافت که به دلیل فقدان اندازهگیری سرمایه فکری تنها 20 درصد از دانش موجود یک سازمان در عمل مورد استفاده قرار میگیرد[12]. اندازهگیری سرمایه فکری از اواسط دهه 1990 یک حوزه تحقیقاتی برای محققان و دست اندرکاران سازمانها شده است. هر دو گروه تلاشهای زیادی برای اندازهگیری و ارزشیابی سرمایه فکری انجام دادهاند.
ادامه مقاله به طور کامل در فایل اصلی موجود است.