آموزش، مترادف سازندگی و تحول است و موجب ارتقای توانمندی های نیروی انسانی می شود. آموزش جریانی است که افراد طی آن آگاهی ها، مهارت ها و گرایش های مناسب برای ایفای نقش در موقعیت ها را فرا می گیرند.
آموزش، مترادف سازندگی و تحول است و موجب ارتقای توانمندی های نیروی انسانی می شود. آموزش جریانی است که افراد طی آن آگاهی ها، مهارت ها و گرایش های مناسب برای ایفای نقش در موقعیت ها را فرا می گیرند. این جریان، باعث ارتقای قدرت درک، تجزیه و تحلیل، شناخت، بینش و بصیرت، برای انجام وظایف محوله و نیز رویارویی با چالش های جدید شغلی می شود. در نظام آموزشی، از جمله عوامل مهم و تأثیر گذار (بدون نادیده گرفتن تأثیر سایر عوامل) کیفیت تربیت، کارآیی و کفایت کسانی است که در سمت معلم، کارگردان اصلی صحنه های تعلیم و تربیت هستند. این اهمیت به درجه ایست که باید اذعان نمود: «هیچ تعلیم و تربیتی نمی تواند فراتر از سطح توان معلمان خود پیشرفت کند». بدین لحاظ، در راستای تقویت نظام آموزشی، باید نقش معلم، متحول شود. چنین تحولی، همان طور که قبلاً بر آن تأکید شد، مدیون چهار اقدام اساسی ذیل است:
. توجه به استخدام معلمان و معیارهای اصولی مترتب بر آن 2. اصلاح آموزش معلمان (تربیت معلم) و توجه خاص به آموزش های ضمن خدمت آنان. 3.ایجاد نظام شایستگی معلمان. 4. ایجاد شرایط و امکانات پژوهشی برای معلمان علاقمند(نفیسی، 48:1376) عوامل چهار گانه فوق، به طور نظام مند بر کارایی و کیفیت معلمان اثر می گذارد. دگرگونی نظام آموزشی، گسترش و تنوع رشته ها و موضوعات درسی، مشاغل و حرفه ها، تحول در روش های تدریس و کتب درسی، تحول در شیوه های ارزشیابی و غیره، از جمله دلایلی است که ایجاب می کند کارکنان نظام آموزشی، به ویژه معلمان، به طور متناوب، دوره های آموزشی علمی، نظام مند و هدفمندی را بگذرانند. نتایج و ثمرات این اقدام، بر فرایند تدریس اثر خواهد گذاشت و به توسعه و گسترش رفتارهای جدید دانش آموزان کمک خواهد کرد. توجه به تربیت معلم و نیز دوره های کارآموزی و بازآموزی آنان به انحا و انواع مختلف و آشنا کردن معلمان با تحولات، گسترش دانش، توانایی و نگرش آنان نسبت به ابعاد گوناگون فرایند آموزش و یادگیری، به مثابه با ارزش شمردن توانایی های بالقوه و عملی آنان در حوزه تعلیم و تربیت است.
به عبارتی، پرورش روح یادگیری مداوم در نظام آموزشی، مستلزم پرورش معلمانی است که شوق آموختن و یادگیری در وجود آنان شعله ور است؛ بصیرت حرفه ای دارند و می توانند مهارت ها و توانایی های خود را به منصه ظهور رسانند و تأثیری نگرشی و علمی بر دانش آموزان داشته باشند. در راستای تقویت نقش حرفه ای معلم در نظام آموزشی و اندیشه ورزی او به عنوان کارگزار و با توجه به تغییرات بی حد و حصر کنونی، کیفیت و کارایی معلم در نظام آموزشی، به ویژه در عصری که به حق به عصر«انفجار اطلاعات»، معروف است، مضاعف می شود. در عصر نوین، لزوم گردآوری، دسته بندی، پردازش، بازسازی و روزآمدی اطلاعات و استفاده بهینه از یافته های آن، به شدت احساس می شود و به عنوان سرمایه و دارایی پذیرفته شده است. در مسیر چنین تحولاتی، سازمان هایی پاسخگو و موفق خواهند بود که هرچه بهتر و بیشتر بر تغییرات پرشتاب، یکپارچگی، دانش اندوزی مداوم، تقویت تعهد در کارکنان، تعامل مناسب با محیط سازمانی و برون سازمانی، نوآوری و خلاقیت تأکید کنند. چنین سازمان هایی، فرهنگی را ایجاد یا تقویت خواهند کرد (می کنند) که به «خود ـ انگیزشی»، «خود ـ سازماندهی»، «مسئولیت پذیری»، «خود ـ کنترلی» و «خود ـ آموزی» منتهی شود، چرا که دانش و یادگیری، نرم افزار استفاده از تمام ابزار و امکانات موجود در سازمان است.
اصولاً یادگیری، مقوله ای پویا است که به تدریج از یادگیری فردی به یادگیری سازمانی تغییر می یابد. به دلیل نیاز سازمان به سازگاری با تغییرات محیطی است که مفهوم «سازمان یادگیرنده» شهرت یافته است ؛ مفهومی که بر اهمیت یادگیری برای سازمان ها همان تأکیدی را دارد که در اهمیت یادگیری برای رشد افراد. «سازمان یادگیرنده، در طول زمان می آموزد، تغییر می کند و عملکردش را متحول می سازد. چنین سازمانی، عملکردش را از طریق آگاه شدن و درک کردن، بهبود می بخشد و اصلاح می کند.» (قهرمانی، 74:1380) در این سازمان ها، یادگیری، نیاز همیشگی کارکنان تلقی می شود؛ به این معنا که در آن، ضمن تأکید بر آموختن، چگونه آموختن، جذب و توزیع دانش، به خلق و تولید اطلاعات و دانش جدید و مورد نیاز نیز پرداخته می شود. بنابراین در فرایند پویا و تغییرات گسترده پیش رو، راهبرد نظام آموزشی نه تنها نمی تواند واکنشی باشد بلکه باید فراکنشی باشد.
اگر باور داشته باشیم که: «کیفیت هر نظام آموزشی در نهایت به معلمان آن جامعه وابسته است و در واقع هیچ جامعه ای نمی تواند از سطح معلمانش بالاتر رود( گزارش همایش، 15:1374) ناگزیر به این نتیجه منطقی می رسیم که معلم نیازمند توجهات دقیق و مستمر است. معلم به عنوان عنصر نافذ و فکور نظام آموزشی، در چنین سازمانی که از آن به «سازمان یادگیرنده» تعبیر شد، نمی تواند یادگیری از نوع تک حلقه ای را مبنای کار خود قرار دهد. در این نوع یادگیری، فرد و یا سازمان با استفاده از بازخورد و انجام اصلاحات پیاپی، رفتار خود را تنظیم می کند؛ لیکن این تنظیم رفتار، مبتنی بر رویه های استاندارد و از قبل تعیین شده است بدون آن که در مفروضات اساسی، تغییر معنی داری پدید آید. در حالی که در یادگیری دو حلقه ای یا خلاق، فرد یا سازمان به ارزیابی مجدد و هنجارها و گاه تغییر در ارزش ها، مفروضات اساسی و فرهنگ مبادرت می کند. این نوع یادگیری، فرم ها و معیارهای ثابتی ندارد و توانایی اساسی برای بازسازی آن وجود دارد. (گُردون، 1996)
این شیوه، بیان سنج،(1990)، یادگیری مولد، یادگیری سطح بالا و یا یادگیری استراتژیک نامیده می شود.بنابراین بر مبنای مفاهیم سازمان یادگیرنده، باید اهمیت تربیت، آموزش و بازآموزی معلمان در نظام آموزشی عمیقا مورد توجه قرار گیرد و جهت گیری بر مبنای یادگیری از نوع دو حلقه ای و مولد باشد. (همان:250)بدین ترتیب معلم خواهد توانست خلاقیت و ابتکار خود را به خدمت گیرد و به طور مداوم در پی توسعه قابلیت های خود برای مواجهه با موقعیت های بدیع، تازه و متنوع تدریس باشد. سنج می گوید: «مدارس اثربخش، در اساس، سازمان های یادگیرنده بودند. این سازمان ها محیطی را فراهم می کردند که هم از نظر معلمان و هم دانش آموزان، جایی بود که اطلاعات، آزادانه مبادله می شد، کارگروهی به صورت عادت در می آمد، بحث مسایل آموزش و یادگیری، مورد تشویق قرار می گرفت و اشتباهات، به عنوان فرصت هایی برای یادگیری، تحول و پیشرفت تلقی می شد.» (رمزدن، 1380: 90) در نتیجه، نظام آموزشی امروز را نمی توان با دانش و ذهنیت دیروز اداره کرد. محیط متحول سازمانی، چنین فرصتی را از مدیران و معلمان گرفته است. آنان باید «ناشناخته ها» را مدیریت و رهبری کنند. سایمون ، یکی از دانشمندان مدیریت جدید، معتقد است که سازمان های امروزی برای حفظ حیات و توفیق خویش می باید، سه مهارت اساسی را در خود پرورش دهند:
ــ مهارت در فهم شرایط نامعین آینده ــ مهارت ایجاد ایده های نو و متناسب با شرایط جدید. ــ مهارت در اجرای هر چه سریع تر برنامه های جدید. چنین شرایطی، برای آموزش و پرورش، به ویژه مدیران، معلمان و مشاوران، الزامات و ضرورت های تازه ای را مطرح می کند و رسالت نوینی را فرا روی دست اندرکاران نظام آموزشی ترسیم می کند. بنابراین، باید نسبت به تجهیز و تقویت بنیادی ترین عنصر اجرایی نظام تربیتی، تسهیلات و امکانات آموزشی، پژوهشی و راهبردهای انگیزشی، اقدامی اساسی صورت گیرد. به بیان آیزنر، «... اگر بنا باشد مدارس، مکان هایی برای پیشرفت و تشخیص قوا و قابلیت های دانش آموزان باشد، متقابلاً باید مکان هایی برای پیشرفت و تشخیص قوا و قابلیت های معلمان نیز باشد» (مهر محمدی، به نقل از آیزنر، 165:1379) چنین پرورشی، مستلزم سامان دهی، اصلاح و بهبود نظام انتخاب و به ویژه تربیت، آموزش و بازآموزی های معلمان است. توجه به این موضوع می تواند ضمن هم سویی با تحولات و تغییرات کنونی، به معلم در ایفای نقش، بسیار کمک کند.
انواع آموزش در توسعه استانداردهای آموزشی و نگرش حرفه ای معلمان
برای توسعه و ترویج فرهنگ استاندارد از طریق آموزش ، ابتدا باید با آموزش های موجود آشنا شد.به طور کلی آموزش را می توان در دو نوع تقسیم بندی نمود که عبارتند از :
۱ - آموزشهای رسمی ۲ - آموزشهای غیر رسمی نقش آموزش رسمی این آموزش در قالب آموزش های کاملاً رسمی مانند نظام آموزش و پرورش و نظام عالی و آموزش های نیمه رسمی مانند آموزش ضمن خدمت کارکنان تقسیم بندی می شوند .
الف) نظام آموزش و پرورش : در توسعه و ترویج فرهنگ استاندارد ، نظام آموزش و پرورش از چند حیث حائز اهمیت است ، از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: ۱- کثرت گروه مخاطبین ، ۲- طولانی بودن زمان آموزش ،
۳- سنین حساس آموزش و یادگیری ۴- در بر گرفتن طبقات اجتماعی مختلف برای شکل گیری این مهم لازم است که استاندارد در بخش های مختلف نظام آموزشی حضور اثر بخش داشته باشد از جمله مهمترین این موارد عبارت خواهند بود از :
۱- استاندارد سازی برنامه ها و برنامه ریزی های آموزشی. ۲- استاندارد سازی نظام تربیت معلم و جذب نیروی انسانی. ۳- استاندارد سازی محتوای آموزشی ( کتب درسی ) ۴- استاندارد سازی فضای آموزشی و پرورشی. ۵- استاندارد سازی امکانات آموزشی و تفریحی. ۶- استاندارد سازی روش های آموزشی و پرورشی. ۷- استاندارد سازی سیستم ارزشیابی و.... به علاوه در موارد زیر می توان به بسط و اشاعه فرهنگ استاندارد در نظام آموزش و پرورش اقدام نمود فعالیت های رسمی: ۱- کتب درسی گنجاندن مفهوم استاندارد در قالب متون ،تصاویر و ارزشیابی آموزشی
استاندارد سازی محتوای متناسب با سطح توانایی ، علایق و نیازهای دانش آموزان و با زمان آموزش و همچنین متناسب با سیاست های اجتماعی ، اقتصادی ،مذهبی و سیاسی جامعه . بیان نمونه های مختلف موجود و داستان های روزمره از نقش استاندارد در زندگی دانش اموزان .
۲- معلم ارتقاء سطح آگاهی و نگرش معلمان به استاندارد از طریق آموزش های تربیت معلم و ضمن خدمت معلمان . استاندارد سازی روش ها و فنون تدریس. آموزش مناسب و متناسب نظام تعلیماتی برای آموزش مفهوم استاندارد و تکیه بر توجه بدان در بخش های مختلف زندگی. حساس سازی نسبت به استفاده از خدمات و کالاهای استاندارد .
فعالیت های فوق برنامه : منظور از آنها کلیه فعالیت هایی است که دانش آموزان به صورت داوطلبانه در آنها شرکت نموده و به آن علاقه نشان می دهند از جمله این فعالیتها عبارتند از :
۱- فعالیتهای علمی ـ فرهنگی برپایی مسابقات داستان نویسی ، شعر ، مقاله و...در زمینه استاندارد در زندگی دانش آموز و تشکیل نمایشگاه از این مطالب . بازدید از فعالیت های مراکز متوالی استاندارد و شکل گیری بینش تخصصی و علمی نسبت به استاندارد . - حساس سازی نسبت به استفاده از کالا و خدمات استاندارد توسط مربیان بهداشت مدارس . ۲ - فعالیت های پرورشی ـ هنری برپایی مسابقات نقاشی ، خط ، کاریکاتور ، کاردستی و نمایش دانش آموزی در راستای اهداف استانداردسازی . سازماندهی نشریات دانش آموزی مرتبط با استاندارد