یک مطالعه شیوع شناسی نشان داد که تلاش های خودکشی تکانشی، با نمرات بالا در مقیاس نومیدی بک و نمرات پایین افسردگی رابطه دارد (سیمون و دیگران، 2001، به نقل از سوان و دیگران، 2002).
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
41
یک مطالعه شیوع شناسی نشان داد که تلاش های خودکشی تکانشی، با نمرات بالا در مقیاس نومیدی بک و نمرات پایین افسردگی رابطه دارد (سیمون و دیگران، 2001، به نقل از سوان و دیگران، 2002). یک جنبه از تکانشگری که بوسیله مقیاس تکانشگری بارت سنجیده می شود، تکانشگری عدم برنامه ریزی کردن یا کاهش احساس نسبت به آینده است. این جنبه از تکانشگری ممکن است با ناامیدی و افسردگی رابطه داشته باشد (سوان و دیگران،2002).
نتایج تحقیقی (سوان و دیگران، 2002) که روی بیماران دوقطبی (آزمودنی هایی با تشخیص اختلال دوقطبی که در گروه هایی در زمان اجرای تحقیق، دوره افسردگی، دوره مانیا و یا دوره اختلال خلقی را تجربه نمی کردند) جایگذاری شده بودند، نشان داد که نمره تکانشگری در مجموع و در زیر مقیاس توجهی، مستقل از نمرات مانیا است. اما، نمرات تکانشگری حرکتی، با نمرات مانیا و نمرات تکانشگری عدم برنامه ریزی با نمرات افسردگی همبستگی مثبت دارد. همچنین بدست آمد که در بین نشانه های افسردگی، ناامیدی، فقدان احساس لذت و خودکشی، قوی ترین رابطه را با نمرات این مقیاس داشتند. گفتنی است بر طبق این پژوهش، تکانشگری، بیشتر با مقیاس های عمل و انگیزش رابطه دارد تا مقیاس های افسردگی و مانیا.
علل رفتار تکانشگرانه
با توجه به آسیب پذیری جامعه نسبت به تکانشگری و عواقب بروز آن، ضروری می باشد که علل این گونه رفتارهای مخاطره آمیز به درستی روشن و مشخص گردد. چه بسا که با روشن شدن ریشه های رفتارهای تکانشگرایانه و بر طرف کردن دلایل احتمالی وقوع این رفتارها، تا حدود زیادی بتوان به پیش گیری از بروز آن ها پرداخت.
در این میان خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی باید مورد توجه خاص قرار بگیرد. خانواده در عین حال یکی از واحدهای مهم تعیین کننده سرنوشت افراد جامعه است و رفتارهای والدین در این واحد از عوامل بسیار مهم تعیین کننده بر وضعیت فرزندان آن ها می باشد. متاسفانه در بسیاری از موارد والدین دارای رفتارهای پرخاشگرانه و نابجا با یکدیگر و حتی با فرزندان می باشند که می تواند عواقب ناخواسته زیادی مثل اختلال توجه و اضطراب را در فرزندان ایجاد کند. وامقی و همکاران(1386)، در این رابطه می نویسند: بسیاری از کودکان و نوجوانان در خانه های خود شاهد خشونت بزرگسالان نسبت به یکدیگر بوده اند. برای مثال در ایالات متحده حدود 3/3 میلیون کودک در سال در خطر مواجهه با خشونت والدین خود با یکدیگر می باشند. حتی کودکان خود نیز ممکن است قربانی خشونت خانوادگی باشند. اما در هر دو حال از آن تاثیر می پذیرند.
نکته قابل توجه آن است که آمارها نشانگر میزان بالاتری از تکانشگری در جمعیت نرمال ایران نسبت به جمعیت نرمال غربی بوده است و درصد سوء رفتار نیز در خانواده ای ایرانی بالاتر می باشد. به گونه ای که حدود هفتاد درصد خشونت علیه کودکان در محیط خانه رخ می دهد، که سهم مادران از آن حدود 28 درصد می باشد. این گونه وقایع در دوران کودکی و محیط خانوادگی علاوه بر اثرات سوء مشخص بر کودکان می تواند در بروز تکانشگری های بعدی موثر باشد.
تحلیل های همبستگی نیز نشان داده اند که نوجوانان دارای خشونت به طور معنادار سطح بالاتری از تکانشگری را تجربه می کنند. یافته ها نشان می دهند که مواجهه با خشونت، بدرفتاری و وقایع منفی در دوران کودکی تماما در بروز رفتارهای تکانشگرایانه و پرخطر آنها در نوجوانی تاثیر گذار است. در ارتباط بین مولفه های خشم، رفتار پرخانشگرانه و همچنین رفتارهای تکانشی تحقیقات بسیاری انجام گرفته است. ال و همکاران (2004) در بررسی خود بر روی 99 بیمار دارای اختلال مرضی نشان دادند که کنترل پرخاشگری در آن ها موجب کنترل تکانشگری می شود و بین سطح پرخاشگری و تکانشگری رابطه معنی دار قوی وجود دارد.
یک سازه دیگر روانشناختی که می تواند در میزان تکانشگری نقش داشته باشد، کارایی حل مساله می باشد. به طور کلی حل مساله به یک فرایند شناختی-رفتاری ابتکاری اطلاق می گردد که به وسیله آن فرد می خواهد راهبردهای موثر و سازش یافته مقابله ای برای مشکلات روزمره را تعیین، کشف یا ابداع کند. افراد تکانشگر بدون در نظر گرفتن اثرات فعالیت خود دست به اقدام عاجل می زنند. این افراد در مهار پاسخ خود مشکل دارند و پاداش آنی را به پیامد تاخیری ترجیح می دهند. همچنین سبک پردازش اطلاعات با تکانشگری ارتباط دارد. اندرو و مورالز (2005)، عقیده دارند که افراد تکانشگر سبک پردازش اطلاعات سریعی داشته و در بازداری پاسخ با مشکل مواجه هستند. همچنین آن ها معتقدند که تکانشگری ممکن است مانعی بر سر یادگیری در سال های نخستین تحول باشد.
با توجه به نکات گفته شده می توان چنین بیان کرد که افراد تکانشگر در انجام موفقیت آمیز بسیاری از تکالیف شناختی با مشکل مواجه هستند. این مشکل احتمالا هنگامی خودش را بیشتر بارز می سازد که یافتن پاسخ تکالیف آموزشی ارایه شده مستلزم تلاش دیرپا و تفکر عمیق باشد، در چنین موقعیت هایی آن ها احتمالا شیوه کم دقتی را اتخاذ نموده و از راهبردهای ضعیف تری در حل مساله استفاده می کنند.
از دیگر پیش بین های تکانشگری می توان به خطرپذیری اشاره کرد. خطرپذیری تمایل به انجام اموری تلقی می شود که با درجاتی از عواقب مثبت ومنفی همراه می باشد ( جسر ، 1998). بررسی های انجام شده نشانگر این می باشد که افرادی که به رفتارهای پرخطر می پردازند درصد بالاتری از تکانشگری را دارا می باشند.
شوشتری و عابدی(1390) نشان دادند که مداخلات زود هنگام مبتنی بر بازی های کودک محور می تواند از عوامل موثر در میزان بیش فعالی-تکانشگری کودکان پیش دبستانی باشد. پس از دیگر عوامل پیش آیند و زمینه ساز عدم بروز تکانشگری می تواند مداخلات زودهنگام می باشد. بهبود بیش فعالی-تکانشگری تا حدود زیادی به تجارب کودک ارتباط دارد. کودک تجارب خود را از طرق متفاوتی به ویژه بازی ها در دوران رشد به دست می آورد.
بنابراین اگر بتوان به غنی سازی محیط و بسترسازی برای بازی های گروهی و حرکتی اقدام نمود، احتمالا به رشد و بهبود بیش فعالی-تکانشگری کودکان کمک خواهد شد. لذا بهتر است که متولیان امور آموزش، به طراحی بازی هایی بپردازند که کودکان در آن حداکثر استفاده را در جهت بهبود و تقویت توجه و کاهش رفتارهای تکانشگرایانه به کار ببرند.