پژوهش های تاب آوری نشان دادهاند که این مهارتهای مشکلگشایی در اوایل کودکی فرد، قابلشناسایی هستند. این مهارتهاعبارتاند از: شیوه فکر کردن به صورت انتزاعی، تأملی و منعطف و توانایی ایجاد راهحلهای معادل برای مشکلات شناختی و اجتماعی، همانند شایستگی اجتماعی.
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
56
پژوهش های تاب آوری نشان دادهاند که این مهارتهای مشکلگشایی در اوایل کودکی فرد، قابلشناسایی هستند. این مهارتهاعبارتاند از: شیوه فکر کردن به صورت انتزاعی، تأملی و منعطف و توانایی ایجاد راهحلهای معادل برای مشکلات شناختی و اجتماعی، همانند شایستگی اجتماعی. مطالعات انجامشده برروی افرادی که مشکلات روانشناختی را تجربه میکنند، نشان از فقدان مهارتهای مشکلگشایی در این افراد دارند. بر عکس مطالعات انجامشده بر روی افراد تاب آور نشان از وجود اینگونه مهارتها در اینگونه از افراد دارد. طبق پژوهش هالورسون ووالدراپ (1974)، کودکی که در سنین پایین بتواند نشان دهد که عاملی توانا برای ایجاد تغییر در یک موقعیت ناکام کننده است، به احتمال زیاد در مراحل بعدی نیز فردی فعال وشایسته خواهد بود.
استقلال
پژوهشگران واژههای متفاوتی را برای توصیف استقلال بکار بردهاند. برای مثال یک حس نیرومند عدم وابستگی، کانون درونی، و احساس نیرومند بودن (گارمزی، 1987)، اعتمادبهنفس و کفایت خود و خود نظم دهی وکنترل تکانه، به طور کلی گفتار پژوهشگران حوزه عوامل محافظتی چنین است که استقلال حس هویت خود است ونشاندهنده توانایی برای عمل مستقلانه و اعمال کنترل بر محیط خود میباشد پژوهشگران بسیاری توانایی جدا کردن خود از محیط خانوادگی ناکارآمد (کنارهگیری روانشناختی از والد بیمار) را به عنوان ویژگی اصلی کودکان تاب آور میشمردند که در خانوادههای دچار مشکل الکلیسم و بیماریهای روانی زندگی میکنند (آنتونی ، 1974). .
در این زمینه بردزلی و پودورفسکی (1988) دریافتهاند که کودکان تحت مطالعه آنها میتوانستند به صورتی واضح بین خود، تجربیات شان و بیماری والدین شان تفکیک قائل شده، و متعاقباً در یافتند که آنها عامل بیماری والدین شان نبوده و آیندهای متعادل خواهند داشت. والرشتاین (1983)، طی مطالعهای بر کودکانی که به صورتی موفقیتآمیز از عهده تعارضهای والدین و طلاق آنها برآمدهاند، عنوان میکند که وظیفه «فاصله گیری سازگارانه» دو چالش است:
-رهایی از تمایل به گریز از مرکز تعارضات والدین و کسب رضایتمندی در دنیای خارج (همسالان،مدرسه و جامعه). 2-کنار گذاشتن بحران خانوادگی از موقعیت مسلطش در دنیای درونی فرد. در همین ارتباط هس (1999) بر این باور است که چنین فاصلهگیری، محافظتی را فراهم میکند که برای رشد اعتمادبهنفس و توانایی کسب اهداف سازنده ضروری به نظر میرسد.
حس هدفمندی
درباره حس هدفمندی چندین ویژگی شناساییشده در ادبیات محافظتی، مطرح میباشند. انتظارات سالم، جهتگیری هدفمند، جهتگیری موفق، انگیزش پیشرفت، میل به تحصیل ، پشتکار، سرسختی ، باور به آینده روشن وحس پیشبینی پذیری، از این دستهاند.
ورنر واسمیت (1992) در مطالعه 25 ساله خود درباره تاب آوری بر نیرومندی این ویژگی تاکید میکنند. به نظر میرسد که مؤلفه موثر در مقابله با فشارزا های گریز ناپذیر زندگی، احساس انسجام باشد، یعنی اطمینان از اینکه محیط درونی و بیرونی قابل پیشبینی است و اطمینان از اینکه امور به احتمال زیاد، آنطور که میباید پیش رفته است. این حس انسجام، هدف کلید پایان، امیدواری ومعنیداری در تقابل مستقیم با درماندگی آموختهشدهای است که بنارد (1997) بر وجود آن در افراد دچار مشکل روانی و اجتماعی تاکید کرده است. علاوه بر این کوباک وکول (1993) تاکید میکنند که حس پیشبینی پذیری، توانایی تأثیرگذاری و در برخی موارد تعیین آینده، یکی از ویژگیهایی است که نه تنها برای موفقیت فردی ضروری، بلکه برای بقا انسان در دنیایی با پیچیدگیهای روزافزون، حیاتی است.
آنچه باید به خاطر بماند این است که تعریف تاب آوری با عوامل محافظتی در حوزههای پژوهشی عبارت است از مطالعه افرادی که در یک یا چند سیستم محیطی، استرس، شرایط ناگوار و خطرات عمده را تجربه کردهاند. بنابراین، چنانچه خطرات عمدهای که فرد را تهدید میکنند در سیستم خانواده باشند، مانند رشد کردن در خانوادهای با مشکل آزارگری، یا اسکیزوفرنیا، بسیاری از عواملی که به عنوان عوامل محافظتی شناساییشدهاند، باید از محیط مدرسه یا جامعه مشتق شوند. همچنین وقتی خطر عمده از محیط جامعه نشات میگیرد، پژوهش در خصوص عوامل تاب آوری نقش سیستم های خانواده و مدرسه را مورد بررسی قرار میدهد. از نظر ورنر (1989) بیشتر مطالعات صورت گرفته بر کودکان آسیبپذیر، عوامل خطر را در یک سیستم مورد بررسی قرار دادهاند و تحلیل دادههایی که تعامل میان عوامل خطرزا و محافظتی را در سه سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی، مورد بررسی قرار داده باشند، محدود است.
اعتماد بهنفس
اعتماد بهنفس از حس رد نسبت به ارزشمندی وشایستگیاش ناشی میشود. طبق نظر راتر (1997؛ به نقل از گلیگان ، 2000) دو گروه از تجربیات بیشترین تأثیر را بر اعتماد بهنفس دارند. روابط عاشقانه، دوستانه و ایمن و موفقیت در انجام کارهایی که فرد به آنهاعلاقهمند است وانجام آنها را مدنظر دارد. حتی یک رابطه مثبت در کودکی و بزرگسالی میتواند آسیب ناشی از تجربیات یا روابط منفی را کاهش دهد. همچنین موفقیت در یک کوشش میتواند تخفیف حس شکست در سایر حوزههای زندگی فرد گردد. در اینجا موفقیت به معنی رقابت نیست، بلکه دستیابی فرد به استاندارد های خود است.
احساس کفایت
عوامل ارتقا دهنده خود جهت مندی یا خودکارایی ، عبارت است باور والدین به حس کنترل در کودک، پاسخگویی (به خاطر اینکه والدین پاسخگو به کودک نشان میدهند که رفتار وی اثری دارد)،پایداری، گرمی و تمجید، حمایت و ترغیب کودک به در گیر شدن در محیط خود (گلیگان،2000).
احساس داشتن یک پایگاه ایمن
دلبستگی های ایمن برای کودک پایگاه ایمنی را فراهم میکند که موجب ترغیب بررسی اطراف میگردد (بالبی ، 1998). در همین ارتباط ورنر واسمیت (1992، به نقل از گلیگانف 2000) بیان میکنند که داستان زندگی افراد تاب آور نشان میدهد که شایستگی و اعتماد حتی تحت شرایط دشوار نیز میتوانند وجود داشته باشند، به شرط اینکه این کودکان در زندگی با افرادی مواجه شده باشند که پایگاه امنی برای ایجاد اعتماد، استقلال وابتکار عمل فراهم کرده باشند. اکثر افراد میتوانند این فرصت را داشته باشند که با یک یا هر دو والد یا خواهران وبرادران و یا با سایر اعضاء خانواده رابطه ایمنی داشته باشند. این افراد باگذر زمان، زمان بیشتری را دور از این پایگاه ایمن سپری میکنند، اما در زمان بیماری، پریشانی و نیازمندی به این پایگاه ایمن مراجعت میکنند.
این سه منبع تاب آوری يعني پایگاه ایمن، اعتماد بهنفس و خود کارآمدی میتوانند به وسیله تجربیات مثبت کسبشده و در بافت زندگی روزانه افزایش یابند. کوون و همکاران (1996) ویژگی کودکان تاب آور را چنین برشمردند: خوی نرم، هوش بالا، پیوند قوی بین والدین وکودک، احساس کفایت والدین، والدین دارای سلامت روان، احساس شایستگی از طرف کودک، کنترل واقعی ، همدلی وتوانایی مشکلگشایی اجتماعی.
گارمزی (1983) به عنوان یکی از پیشگامان مطالعات تاب آوری ویژگیهای افراد تاب آور را اینگونه فهرست میکند: دامنهای از مهارتهای اجتماعی، میزان زیاد واکنش دهی و حساسیت اجتماعی، هوش، همدلی، حس شوخ طبعی، مهارتهای مشکلگشایی، همچنین، تعامل مثبت باهمسالان وبزرگسالان درجات کم دفاعی و پرخاشگر بودن و درجات زیاد همکاری، مشارکت و پایداری هیجانی، یک حس مثبت از خود، احساس نیرومندی، کانون کنترل درونی (باور به اینکه تا حدی بر محیط کنترل دارند). از نظر راتر (1993) کودکان تاب آور همچنین والدینی مراقبتکننده دارند.
مگناس و همکاران(1999) نیز در پژوهشی احساس کودک از شایستگی خود، نگاه مثبت به خود، همدلی و کانون کنترل درونی را تفکیک کننده افراد تاب آور از افراد غیر تاب آور گزارش کردهاند. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که افراد تاب آور از مهارتهای تطابقی مثبت تری استفاده میکنند.
پیشینه پژوهشی در خصوص ارتباط متغیرهای تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری
در سال های اخیر به علت اهمیت دو مولفه تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری پژوهش های زیادی در این دو حوزه انجام شده است که در بخشی از تحقیقات صورت گرفته به ارتباط و تاثیر متقابل آنها پرداخته شده است. آرك ، سيمونز و همكاران (2009) در پژوهشي نشان دادند كه افراد داراي تاب آوري بالا در مواجهه با رويداد هاي هيجاني با ماهيت خنثي و نامعلوم، بيش تر تمايل به نشان دادن هيجانات مثبت داشتند. به اعتقاد آنها اين امر ممكن است به علت توانايي افراد براي كنارآمدن آگاهانه و موفقيت آميز به هنگام روبرو شدن با موقعيت هاي دشوار به خصوص موقعيت هايي با ماهيت بين فردي باشد. ريو (2005) نشان داد كه تاب آوري با هيجانات مثبت، همبستگي مثبت و با هيجانات منفي مانند خشم و غم، همبستگي منفي دارد. تحقيقات نشان دادند كه ارزيابي مجدد و تاب آوري به طور مثبت و سركوبي به طور منفي با بهزيستي رواني رابطه دارند.
براساس مدل گراس (2003) دو راهبرد اصلي تنظيم هيجان شامل ارزيابي مجدد (بازسازي كردن يك وضعيت هيجاني به عنوان وضعيتي با هيجان كم تر) و سركوبي هيجان (جلوگيري از نشان دادن بيروني حالت هيجاني، در هنگام هيجان زدگی) با هم در ارتباط مي باشند. تاب آوري نیز شامل نگرش هاي مقاوم در مقابل استرس مي باشد، كه مربوط به ارزيابي شخص به عنوان توانايي كنار آمدن با استرس زاها است. به هر حال تاب آوري كه از اجزا مهم سلامت روان مشخص شده است و به عنوان يكی از ساختارهای اصلی شخصيت در نظر گرفته مي شود ارتباط زیادی با خود تنظیمی شناختی هیجان دارد
بهزيستي رواني از پر اهمیت ترین اجزا روان شناختي كيفيت زندگي محسوب می گردد و به میزان زیادی انعكاس دهنده سلامت روان است. پژوهشگران نیز معتقدند تاب آوري و تنظيم هيجاني به عنوان تعيين كننده هاي مهم سلامت رواني و به طور دقيق تر بهزيستي رواني محسوب می شوند. درهمین راستا پژوهشی که با هدف بررسي رابطه سبك هاي دلبستگي، تنظيم هيجاني و تاب آوری با بهزيستي رواني دانشجويان توسط بیگدلی، حسنی و رستمی (1392) صورت گرفته است نشان می دهد، تاب آوری و تنظیم هیجان به طور معناداری به همراه دلبستگی پیش بینی کننده های خوبی برای بهزیستی روان می باشند. پژوهش های فراوانی نشان داده اند که تاثیر مولفه تاب آوری و مولفه های هیجانی در ارتباط باهم هستند و حتی به صورت مکمل بر سایر متغیر ها از جمله رفتارهای مخاطره آمیز مثل اعتیاد تاثیر می گذارند. در پژوهش محمدی، آقاجانی و زهتاب ور (1390) با عنوان ارتباط اعتیاد، تاب آوری و مولفه های هیجانی که با هدف بررسی ارتباط اعتیاد با عوامل محافظت کننده (تاب آوري) و عوامل هیجانی (افسردگی، اضطراب و استرس) انجام شده است به همین موضوع پرداخت شده است. یافته های این پژوهش مبین آن است که اضطراب، افسردگی و استرس در آزمودنی هایی که سوء مصرف مواد در آنها بالاتر بود، نسبت به گروه متقابل بیشتر و میزان تاب آوری کمتر بود. به عبارتی میزان بالای مشکلات هیجانی و احتمال بالای ناتوانی در جلوگیری از سو مصرف مواد در دانشجویان، توجه به عوامل خطر پذیری و مداخله های پیشگیرانه را در اولویت قرار می دهد.
در همین زمینه در تحقیقی دیگر که با عنوان رابطه سبک کنترل هیجانی و تاب آوري در برابر مصرف مواد مخدر در دانش آموزان پسر دبیرستانی توسط حیدری و همکاران (1390) صورت پذیرفته است، به منظور تعیین رابطه بین کنترل هیجانی و تاب آوري در برابر مصرف مواد مخدر در دانش آموزان پسر دبیرستانی طراحی شد. نتایج نشان داد که کنترل هیجانی و مولفه های آن با تاب آوری در برابر مصرف مواد مخدر رابطه معنا دار و منفی دارند. همچنین در زمینه پیش بینی تاب آوری در برابر مصرف مواد مخدر، بازداری هیجانی نقش تعیین کننده تری در پیش بینی تاب آوری ایفا می کند.
در مجموع یافته های این پژوهش بر نقش کنترل هیجانی و مولفه های آن در پیش بینی تاب آوری نوجوانان در برابر مصرف مواد مخدر تاکید می کند. در تحقیق حاضر ارتباط معکوسی بین سه زیر مقیاس بازداری هیجانی، نشخوار ذهنی و ابراز پرخاشگری وجود داشت. کنترل هیجانی و عدم تمایل به ابراز هیجانات سبب می شود تا نوجوانان در واکنش به شرایط ناگوار به درستی عمل نکرده و در مواجهه با عوامل خطرزا نتوانند تاب آور باشند. بازداری هیجانی، نشخوارذهنی و کنترل هیجانی بالاتر در دانش آموزان پسر دبیرستانی، با تاب آوری پایین تر در برابر مصرف مواد مخدر همراه می باشد. بدین معنی که افراد با ذهنی نشخوارکننده، تاب آوری کمتر و افکار، اضطراب و افسردگی بیشتری را تجربه می کنند و رفتارهای هیجانی منفی، آن ها را به سمت رفتارهای تکانشی، از جمله مصرف مواد مخدر سوق می دهد. کنترل خوش خیم که کنترل تکانه های ناراحت کننده حین انجام کار است، از مولفه های مثبت کنترل هیجانی می باشد. یافته ها بیانگر این هستند که بین کنترل خوش خیم و تاب آوری در برابر مصرف مواد، رابطه معنادار وجود ندارد. اما به طور کل نتایج پژوهش فوق نشان داد که مولفه بازداری هیجانی نقش تبیین کننده تری نسبت به سایر مولفه های کنترل هیجانی در مقابل تاب آوری ایفا می کند.
شواهد حاکی از آن است که، افراد به صورت عادی قادر به درک هیجانات و مکانیسم های کنترل آن نیستند، اما زمانی که این مکانیسم ها شناخته شوند و رفتارهای هیجان محور مرتبط با آن مشخص شوند، قادر به مدیریت آن خواهند بود. از طرف دیگر، نام گذاری این احساسات، به شناخت عملکرد آن و به خصوص کسب مهارت های کنترل هیجانی کمک می کند، که این موارد در پیش گیری از رفتارهای مخرب و افزایش تاب آوری افراد در مقابل این گونه از رفتارها، کمک شایانی خواهد کرد.
بنابراین به نظر می رسد که، هرچه نوجوانان راحت تر بتوانند هیجانات خود را ابراز کنند و کنترل و تعارض کمتری در برابر ابراز آن ها داشته باشند، به نحو موثرتری می توانند هنگام روبرو شدن با شرایط ناگوار و چالش برانگیز، نه تنها توانش اجتماعی خود را بهبود بخشند، بلکه قادر خواهند بود سازگاری خود را به طور چشمگیری ارتقاء دهند.
از جمله مسأله های پر اهمیت دیگری که در حوزه تاب آوری مطرح گردیده است، نقش صفات شخصیتی است. بررسی نقش عوامل شخصیت با تاب آوری بدلیل وجود عامل های هیجانی در صفات شخصیت می تواند تاثیر مولفه تاب آوری و تنظیم هیجان را با جزییات بیشتر نمایش دهد. در پژوهشی که توسط شفیع زاده (1391) با عنوان رابطه تاب آوری با پنج عامل بزرگ شخصیت انجام شده است، به طور دقیق تر به رابطه پنج عامل بزرگ شخصیت شامل برونگرايي، گشودگي، خوشايندي، وظيفه شناسي و روان رنجورخويي با تاب آوری پرداخته است. نتایج حاصل از این پژوهش فرضیه های پژوهش را تایید می کند، بنابر این یافته ها نشان می دهد که تاب آوری همبستگی منفی قوی با روان رنجور خویی و همبستگی مثبت معنی داری با برون گرایی و وجدان گرایی دارد. همچنین بر حسب این نتایج رابطه تاب آوری با گشودگی و توافق معنی دار نبود، این نکته قابل توجه است که فقط روان رنجورخویی قادر به پیش بینی معنا دار تاب آوری در این گروه از آزمودنی ها بوده است.
هیجان استرس نیز از دیگر انواع هیجانات پر اهمیتی است که بدلیل فراگیر بودن آن پژوهش های زیادی را به خود اختصاص داده است. باید توجه داشت که همه افراد به میزان های متفاوتی استرس را درک کرده اند. نکته قابل توجه این است که اثرات استرس در سلامت افراد به توانایی مقابله آنها با آن بستگی دارد. تاب آوری سطوح استرس و ناتوانی را در شرایط استرس زا تعدیل می کند و فرایند پویای انطباق و سازگاری مثبت را افزایش می دهد. تاب آوری تنها از طریق سازگاری با استرس نیست، بلکه به معنی بهبود، انعطاف پذیری و برگشت به حالت اول می باشد. در پژوهشی با عنوان بررسی همبستگی استرس درک شده با تاب آوری در دانشجویان کارشناسی پرستاری توسط پورافضل و همکاران (1391) به تبیین اثرات استرس و نقش تاب آوری بر سلامت روان پرداخته شده است. یافته های این پژوهش بیانگرآن است که تقریبا همه دانشجویان کارشناسی سطح استرس درک شده را متوسط و بالاتر گزارش کرده اند و همبستگی بین استرس درک شده و تاب آوری معنادار می باشد.
در راستای ارتباط مولفه هیجانی استرس و تاب آوری تحقیق دیگری توسط حسینی و بجستانی (1391) با عنوان اثر بخشی آموزش تاب آوری بر استرس مادران دارای فرزند مبتلا به سرطان صورت پذیرفته است. نتایج حاصل مبین آن است که مادرانی که به میزان معینی تحت آموزش تاب آوری قرار گرفته اند، در افزایش تاب آوری و کاهش استرس به نسبت مادرانی که از این آموزش ها برخوردار نبوده اند، پیشرفت بهتری داشته اند و به طور خلاصه می توان این گونه نتیجه گرفت که آموزش تاب آوری تاثیر معنا داری بر روی کاهش استرس و افزایش تاب آوری داشته است.
در تحقیقی دیگر که توسط کاوه و همکاران (1388) با عنوان تدوین برنامه افزایش تاب آوری در برابر استرس و تاثیر آموزش آن بر مولفه های کیفیت زندگی والدین دارای کودک کم توان ذهنی خفیف صورت گرفته است، بار دیگر به ارتباط مولفه استرس و تاب آوری پرداخته شده است. نتایج بدست آمده از این تحقیق بیانگر آن است که میزان تاب آوری در برابر استرس و تغییر پذیری روابط والد فرزند در والدینی که تحت آموزش تاب آوری قرار گرفتند، از والدینی که تحت آموزش قرار نگرفتند بیشتر و استرس کمتر گردید.
برآیند تاثیر متقابل دو مولفه تنظیم و کنترل شخص بر هیجانات خود و توانایی مقابله پویا با مشکلات در شرایط سخت و نا گوار منجر به سلامت روان و احساس خوشبختی و رضایت از زندگی می گردد. در همین راستا سامانی و همکاران (1386) طی پژوهشی برروی دانشجویان، نقش واسطهای هیجانات منفی را در رابطه بین تاب آوری و رضایت مندی از زندگی نشان دادند.
نتایج بدست آمده در بسیاری از تحقیقات حاکی از آن است که سازه سلامت روان با تاب آوری و سرسختی رابطه ای مستقیم دارند. در این زمینه رحیمیان و اصغر نژاد (1387) تحقیقی را انجام داده اند که نشان می دهد که تاب آوری و سرسختی توان پیشبینی معنادار سلامت روان را دارند.
اکثر پژوهش هایی که در جوامع خارج از ایران نیز صورت پذیرفته است، مهر تاییدی بر ارتباط سلامت روانی و هیجانی با توانایی مقابله با مشکالات بخصوص در شرایط سخت و ناگوار می زند. برای این منظور می توان به پژوهشی که توسط آنگ و همکاران (2006) صورت گرفته است اشاره نمود؛ نتایج این تحقیق نشان داد که تاب آوری واریانس معناداری از بهزیستی روانی و هیجانی را تبیین میکند.
از دیگر سازه های مرتبط با متغیر تاب آوری می توان به رویکرد نوین نگرش ها و هیجانات مثبت یا به عبارتی مثبت نگری اشاره نمود. در دو دهه اخیر در نشریات و کتب روانشناسی مختلف تاکیدات فراونی بر ایجاد نگرش و هیجانات آگاهانه مثبت شده است و حتی آموزش های زیادی در این باب صورت می گیرد، چرا که تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته است حاکی از افزایش توانایی افراد در مقابله با مشکلات در صورت داشتن نگرش ها و هیجانات اگاهانه مثبت می باشد. توگاد و فردریک سون (2004) نشان دادند که تاب آوری با هیجانهای مثبت رابطه مستقیم و با هیجانهای منفی رابطه معکوس دارد. کوهن و همکاران(2009) نیز با بررسی دانشآموزان نشان دادند که هیجانهای مثبت، افزایش تاب آوری و رضایت از زندگی را پیشبینی میکند و در برخی از پژوهشها، تاب آوری بر کاهش هیجانات منفی و افزایش رضایت از زندگی تأثیر داشته است (گلوریا و همکاران، 2005؛ انزلجیت و همکاران، 2006؛ کوهن و همکاران، 2009). همچنین نتایج تحقیقات بیانگر آن است که افرادی که در انتهای سطح پایین تاب آوری هستند (بر روی پیوستار تاب آوری بالا و تاب آوری پایین) به مقدار ناچیزی خودشان را با موقعیتهای جدید وفق میدهند و به کندی از موقعیتهای فشار زا به حالت عادی بر میگردند(سیبرت ،2007). سطوح بالاتر تاب آوری، هیجانهای مثبت و منفی را پیشبینی میکند. تجربه هیجانهای مثبت به افراد تاب آور کمک میکند که بتوانند با استرس های روزمره بهتر مقابله کنند (بشارت،1386).
به اعتقاد ارک و همکاران (2008) افرادی که دارای تاب آوری مناسبی هستند، اغلب با ایجاد هیجانات مثبت پس از رویاروییهای فشار زا به حالت طبیعی باز میگردند. آنچه قابل توجه است آن است که افرادی که از سطح بالاتری از تاب آوری بهره می برند به واسطه برخورداری از هیجانات مثبت و توانایی کنترل و تنظیم آگاهانه هیجانات خود یعنی تغییر رویه از هیجانات منفی به هیجانات مثبت نه تنها در اثر بروز مشکلات و رویداد های ناگوار دچار سیر نزولی در بهزیستی روانی و رفتاری خود نمی شوند بلکه بدون اینکه سلامت روان شان کاهش یابد و دچار بیماری روانی شوند، رویدادهای فشار زا را پشت سر میگذارند و علیرغم وجود شرایط استرس زا پیشرفت نیز خواهند داشت، به هدف خود رسیده و احساس کامیابی می کنند (واف و همکاران ،2008). در طرف مقابل عدم تاب آوری میتواند در بروز هیجانات منفی مانند خشم که منجر به رفتارهای پرخاشگرانه و زود هنگام می گردد کمک کند (آلن، کوکس و کوپر ،2006).
کاربونل (1988) نشان داد تاب آوری با حمایت اجتماعی جوانان در معرض خطر با مشکلات هیجانی ارتباط دارد و همچنین رشد فرایندهای تاب آوری میتواند در کاهش تأثیر هیجانی و روانشناختی استرس در بزرگسالی مفید باشد ( اونگ، ادواردز و برگمن ،2006). از طرف دیگر راهبرد های مقابله با استرس که عامل مراقبتی بسیار مهمی برای افراد در معرض خطر تلقی میشود، یکی از متغیرهای مهمی است که به طور گسترده در مطالعات بهکاربرده شده است ( چان ، 2000).
مطالعات گستردهای نیز در خصوص رابطه سبکهای مقابلهای مثبت و تاب آوری و سازگاری صورت پذیرفته است که نشان میدهند رابطه معناداری بین این دو مولفه بر قرار می باشد( گریک ،2001؛ چاتمن ،2006). بنا به تعریف لازاروس و فولکمن (1984) مقابله به عنوان فرایندی پیچیده، تابع ارزیابیهای فرد و فشارهای موقعیتی می باشد و عبارت است از تلاشهای رفتاری و شناختی که دائماً در حال تغییر است و به منظور کنترل موقعیتها و شرایطی که به طور بالقوه فشارزا یا زیانبار ارزیابی میشود، به کار میرود. طبق مطالعه چاتمن (2006) عدم استفاده از راهبردهای مقابلهای منفی، میزان تاب آوری را در نوجوانان افزایش میدهد.
علاوه بر این مطالعات، پژوهش های دیگری رابطه سبک های مقابله با تنش یا همان استرس به عنوان یک هیجان منفی و تاب آوری را بررسی کرده اند که به نتایج مشابهی دست یافتند. رشد تاب آوری در کودکانی که در بحران هستند، جهت به حداقل رساندن بزهکاری طولانی مدت و تبدیل آنها به افرادی که در بزرگسالی استرس کمتری را تجربه می کنند ضروری است (آلن و همکاران،2006).
آنچه از برآیند مجموع این دسته از تحقیقات بدست می آید، حاکی از آن است که تنظیم شناختی هیجانات می تواند با مولفه تاب آوری دارای ارتباطی مستقیم و متقابل باشد، به صورتی که تنظیم آگاهانه مثبت هیجانات منجر به افزایش تاب آوری گشته و تاب آوری نیز به نوبه خود پیامد های مثبتی در بهداشت روان و عملکرد فرد به بار آورد.