مفهوم هوش هیجانی که در آغاز توسط سالووی و مایر مطرح شد تفاوتهای فردی را در چگونگی استدلال درباره احساسات خویش روشن میسازد.
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
25
مفهوم هوش هیجانی که در آغاز توسط سالووی و مایر مطرح شد تفاوتهای فردی را در چگونگی استدلال درباره احساسات خویش روشن میسازد و هوش هیجانی بعنوان توانایی، عبارت است از ظرفیت درک، ابراز، فهم، کاربرد، و مدیریت(مهار) هیجانها در خود و دیگران. هوش هیجانی را شامل توانایی تشخیص درست هیجانها و عواطف دیگران و پاسخ متناسب به آنها و همچنین برانگیـختن،آگاهی و نظم بخشیدن وکنترل پاسخهای هیـجانی خویشتن میدانند. بر خلاف گلمن، بار–آن، سالووی و همکارانش "هوش هیجانی"را صرفا مجموعهای از توانایی های غیرشناختی و مجموعه ای از رگههای شخصیتی نمیدانند بلکه به عقیده آنها توانایی افراد در مقابل سازگاری با رویدادهای زندگی به همکاری در هم تنیده ظرفیتهای عقلانی و هیجانی وابسته است(سالووی، مایر، کارسو 2000).
سالووی (2002، به نقل از رجایی،1389). عنوان کرد هوش انسان متشکل از مجموعه محدودی از قابلیتهای شناختی نیست بلکه جنبهای هیجانی نیز میتواند در آن مطرح باشدهوش هیجانی را شامل توانایی برای تشخیص درست هیجانها و عواطف دیگران و پاسخ مناسب به آنها همچنین برانگیختن آگاهی و نظم بخشیدن و کنترل پاسخهای هیجانی خویشتن میداند نظریه هوش هیجانی مایر و سالووی جزء نظریه پردازی توانایی میباشد این نظریه پیشنهاد میكند هوش هیجانی میتواند به چهار شاخه تقسیم كرد: اولین شاخه، احساس و بیان هیجان است كه بازشناسی و طرح نمودن اطلاعات كلامی و غیركلامی از سیستم هیجانی میباشد(به معنای توانایی مواجهه سازگاری با هیجانات مخالف یامنفی با استفاده از شیوه های خود تنظیمی که شدت یا طول مدت حالات جنین هیجاناتی را بهبود بخشیده و نیز قابلیت ایجاد شرایط لذت بخش برای سایر افراد و پنهان کردن هیجانات منفی خود به منظور اجتناب از آسیب رساندن به احساسات شخصی دیگران را دربر می گیرد شاخه دوم، تسهیل تفكر، بوسیله هیجان میباشد و عبارت از بكارگیری هیجانها بعنوان قسمتی از جریان شناختی مانند خلاقیت و حل مسئله میباشد.
شاخه سوم، فهم، ادراك هیجانی میباشد كه شامل پردازش شناختی هیجان است كه عبارتست از: بصیرت و معلومات بدست آمده در مورد احساسات(به مفهوم توانایی تشخیص و فهم هیجانات خویشتن و سایر افراد بر اساس سرنخ های موقعیتی و بیانی که معنای هیجانی آنها با توافق فرهنگی همراه است.
شاخه چهارم، اداره یا تنظیم هیجانها، در موردتنظیم هیجانها در خود و افراد دیگر می باشد(مایر و همكاران،2000) معتقدند كه توجه به هیجانها و كاربرد مناسب آنها در روابط انسانی، درك احوال خود و دیگران، خویشتنداری و تسلط بر خواستههای لحظهای، همدلی به دیگران و استفاده مثبت از هیجانها در اندیشه شناخت، موضوع هوش هیجانی است كه می تواند با آگاهی و هوش معنوی ارتباط داشته باشد.(که شامل: توانایی استفاده از اطلاعات هیجانی در تفکر عمل و مسئله گشایی است..