دوره نوجوانی مرحله مهم و برجسته رشد و تکامل اجتماعی و روانی فرد به شمار می رود. در این دوره نیاز به تعادل هیجانی و عاطفی، درك ارزش وجودي خویشتن، کسب مهارت هاي اجتماعی لازم در دوست یابی، شناخت زندگی سالم و مؤثر و چگونگی برخورداري از آن مهم ترین نیازهاي نوجوان می باشد.
بنابراین، کمک به نوجوانان در رشد و گسترش مهارت هاي اجتماعی مورد نیاز براي زندگی مؤثر و سازنده در جامعه ضروري به نظر می رسد. همچنین این دوره، به سبب بروز مسائلی خاص، می تواند با نوعی سردرگمی همراه با کاهش عزت نفس ، خود کم بینی و خود پنداره منفی همراه با احساس خشم و پرخاشگري همراه باشد که سبب کاهش فعالیت هاي طبیعی و تعاملات اجتماعی می شود (اژه ای، 2004).
عزت نفس از مهمترین عوامل در رشد مطلوب شخصیت کودکان و نوجوانان است. برخورداري از اراده قوي، قدرت تصمیم گیري و ابتکار، خلاقیت، سلامت فکر و بهداشت روان ارتباط مستقیمی با عزت نفس دارند. عزت نفس حالتی است که فرد خود را به عنوان فردي شایسته در نظر گرفته و به گونه اي موفقیت آمیز با چالش هاي اولیه زندگی روبرو می شود و ارزش شاد بودن را دارد.
عزت نفس از دیدگاه کوپر اسمیت عبارت از ارزشیابی فرد درباره ي خود و یا قضاوت هاي درباره ي ارزش خود است. بین عزت نفس و تصور فرد از توانایی خود ارتباط متقابل وجود دارد، به گونه اي که اگر میزان عزت نفس کاهش یابد احساس ضعف و ناتوانی در فرد بوجود آمده، با افزایش میزان عزت نفس، احساس توانمندي و ارزشمندي در فرد احیاء می شود(براندن ، 1998).
یکی از دلایل مهم توجه پژوهشگران به مفهوم عزت نفس، تأثیر بالقوه آن بر سلامت است. به طوري که فرنچ و وارگو از عزت نفس به عنوان یک سپر فرهنگی در مقابل اضطراب نام می برند (بیابانگرد، 2005).
هم چنین عزت نفس سازه ی شخصیتی است که نقش مثبت و سازنده ای در دوره ی نوجوانی دارد. عزت نفس عموما یک مولفه ی ارزیابی کننده از خودپنداره و معرف گستره ای از خود است که شامل جنبه های شناختی، رفتاری و عاطفی است. در حالی که این سازه اغلب برای اشاره به مفهوم کلی ارزش شخصی استفاده می شود، مفاهیم دیگری مانند اعتماد به نفس تلویحا به عنوان یک مفهوم عزت نفس در بیشتر حیطه های خاص مورد استفاده قرار می گیرد.
هم چنین ، به طور وسیع فرض می شود که عزت نفس به عنوان یک صفت عمل می کند. یعنی در طول زمان در افراد ثابت است. با این وجود، این اصطلاح یک سازه ی رایج است که در حیطه های مختلف روانشناسی از جمله شخصیت، رفتاری، شناختی، و مفاهیم بالینی به کار می رود(رجبی و بهلول، 1386).
در اين زمينه، نظریه ی خودپنداره بيان مي كند كه عزت نفس كلي و اختصاصي يكسان نيستند و نمي توان يكي را از ديگري استنباط نمود. براي نمونه، عزت نفس كلي يك مؤلفة عاطفي است كه با بهزيستي روان شناختي در ارتباط است، ولي عزت نفس اختصاصي يك مؤلفة شناختي است و با پيامد رفتاري رابطه دارد ( پالمن و آلايك ،2000) .
لذا به مفهوم دقيق كلمه، عزت نفس عبارت از ميزان ارزشي است كه افراد براي خويشتن قائل هستند. همچنين سطح بالاي عزت نفس بيانگر ارزيابي مثبت از خود است و برعكس. به عبارت ديگر، عزت نفس يك ادراك است و نه يك واقعيت (رجبي و بهلول، 1386).
در ارتباط با تأثير درمان هاي روانشناختي بر عزت نفس، پژوهش ها نتايج گوناگوني را نشان داده اند؛ به طور مثال، ماریانی (1979)، نشان داد که درمان عقلانی- عاطفی در طی ده جلسه که بر روی دانش آموزان دبیرستانی انجام گرفت باعث افزایش عزت نفس آن ها شد. اما از سوی دیگر، بعضی پژوهش ها تاثیر این روش را نشان نداده اند، به طور مثال تری دیانا (1995) و یوت آرمند (1996)، نشان دادند آموزش مشاوره گروهی تاثیری بر بهبودی اعتماد به نفس ندارد .
در داخل کشور نیز نتایج مطالعه خدایی روي 40 نفر از دانش آموزان دختر سال اول متوسطه شهرستان ایلام نشان داد که مشاوره گروهی باعث افزایش سلامت عمومی و عزت نفس کلی دانش آموزان دختر گروه آزمایش شده است (جان بزرگی و نوری، 2006).
مظاهري و باغبان و فاتحی زاده(2006)، در بررسی خود که بر روي 30 نفر از دانشجویان خوابگاه در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه) به مدت8 جلسه انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که آموزش شناختی – رفتاري نسبت به آموزش رفتاري به طور معنی داري بر افزایش عزت نفس مؤثرتر بوده است.