در مدل شیور و مکالینسر، هم راهبردهای غیرفعالسازی و هم بیشفعالسازی به عنوان پاسخهای دفاعی به کمبود حس دلبستگی ایمن میباشند (شیور و مکالینسر، 2002).
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
78
در مدل شیور و مکالینسر، هم راهبردهای غیرفعالسازی و هم بیشفعالسازی به عنوان پاسخهای دفاعی به کمبود حس دلبستگی ایمن میباشند (شیور و مکالینسر، 2002). علاوه بر این پذیرش یکی از این راهبردها به این امر بستگی دارد که جستجوی مجاورت امری ممکن باشد یا. سوال اصلی اینجاست که چه عوامل شخصی و موقعیتی باعث ایجاد حس امکانپذیری جستجو میشود؟
برای پاسخ به این سؤال، شیور و مکالینسر (2002) یک چهاچوب علی مشخص کردند که در آن عوامل نزدیک و دور در پذیرش راهبردها نقش دارند. عوامل نزدیک، حالات ذهنی خاصی هستند که به علت عدم دسترسی نگارههای دلبستگی و ترسها و تهدیدهایی که فرد با آنها مواجه میشود، بوجود میآیند. آنها فرض کرده اند که عدم دسترسی به نگارههای دلبستگی به شکلهای مختلفی تجربه میشود و در نتیجه ترسهای مختلفی را ایجاد میکندکه باعث پذیرش راهبردهای مختلف دلبستگی خاص شود. عوامل دور به عوامل خارجی (الگوهای تعامل با نگارههای دلبستگی) گفته میشود و عوامل داخلی (مثل خلق) که حالت ذهنی فرد را شکل میدهد اطلاق میشود.
یک تحلیل پدیدارشناسانه از عدم دسترسی به نگارههای دلبستگی وجود دو نوع درد روانی را مشخص میکند. الف) درد ناشی از عدم دستیابی و ناامیدی از نیازهای دلبستگی و شکست در بودن در مجاورت نگاره دلبستگی ب) درد ناشی از عدم هم تنظیمی موثر پریشانی و تنها ماندن در برخورد با مشکلات. اگرچه این دو نوع بسیار به هم مربوطند اما در افراد مختلف، موقعیتهای مختلف و روابط مختلف متفاوت است. هرکدام از این حالتها یک حالت ذهنی را ایجاد میکند که پذیرش یک راهبرد خاص را میسر میسازد.
شکست در انجام رفتار دلبستگی مانند بدست آوردن نتایج مثبت (مثل نزدیکی و عشق) و پذیرش تنبیهها (عدم توجه، طرد کردن وخشم) نوعی حالت ذهنی به وجود میآورد که در آن نزدیکی به نگارههای دلبستگی به عنوان یکی از شرایط تنبیه است که موجب میشود فرد از تلاش های آینده برای حفظ مجاورت بهراسد. علاوه بر این، بر عکس حالت عادی که در آن نگارههای دلبستگی فرد را آرام و هدایت میکنند، در این حالت تهدید اصلی فرایند جستجوی مجاورت نگاره دلبستگی است در نتیجه فرد مجبور می شود که راهبردهایی را بپذیرد که تجربه تنبیه و عدم پاداش را به کمترین حد خود برساند که این همان راهبردهایی غیر فعالسازی است.
یک حالت ذهنی بسیار متفاوت از شکست در همتنظیمی پریشانی و نیاز به برخورد با تهدیدها به تنهایی حاصل میشود. این حالت ذهنی از اعتقاد به عدم دسترسی، عدم ثبات و کافی نبودن نگارههای دلبستگی حاصل میشود که فرد بدون کمک و تنها با تهدیدها در دنیا باقی ماند و هیچ پایه امنی برای تکیه بر آن وجود ندارد، بنابراین فرد باید هرچه بیشتر تلاش کند تا روابطش را با نگارههای دلبستگی حمایت کننده حفظ کند. در این حالت فاصله گرفتن از نگاره دلبستگی خطرناک است، چون فرد راجع به تواناییهایش بسیار شک دارد. علاوه بر این فرد از نتایج برخورد با مشکلات به تنهایی میهراسد و مجبور میشود که راهبردهای بیشفعالسازی را بپذیرد.
به بیان دیگر، به اعتقاد این محققان این دو حالت ذهنی پایه پذیرش راهبردهای ثانویه دلبستگی است. ساختار ذهنی عدم دسترسی به نگارههای دلبستگی به عنوان یک موقعیت بدون پاداش و همراه با تنبیه باعث پذیرش راهبردهای غیرفعالسازی میشود. در این حالت، جستجوی نگارههای دلبستگی به عنوان یک تجربه تنفرانگیز است که فرد باید یا آن مواجه شود. بنابراین جستجوی مجاورت یک رویکرد نامطلوب است و فرد تلاش میکند تا از این منبع درد (نگارههای دلبستگی) فاصله بگیرد. در نتیجه مبتنی بر مطالعات بالبی (1982/1969) نوعی اعتماد به نفس جبرانی شکل میگیرد.
در مقابل، تأکید زیاد بر عدم اعتماد به نفس و تنهایی و بیکمکی در موقعیتهایی که نگارههای دلبستگی حضور ندارند، باعث پذیرش راهکارهای بیشفعالسازی میشوند. در این حالت فاصله از نگارههای دلبستگی به عنوان تجربهای دردناک محسوب میشود و جنبههای دردناک تنها ماندن توسعه مییابد. این افراد در درک اینکه جستجوی مجاورت امکانپذیر است دچار سوء تفاهم هستند؛ هزینههای روانشناختی درک این نکته که جستجوی مجاورت امکانپذیر نیست، بسیار زیاد است. بنابراین فرد به کوچکترین نشانههای در دسترس بودن نگارههای دلبستگی حساس است و اگر این نشانهها موجود نباشند، بسیار عصبانی میشود.
از یک طرف الگوی تعامل با نگارههای دلبستگی ناامید کنندهای که ارتباط جستجوی مجاورت و احساسات منفی را افزایش میدهند، فرد را به سمت راهبردهای غیرفعالسازی سوق میدهد. این الگوهای تعامل شامل الف) عدم توجه و راندن مداوم و پاسخهای خشمگینانه نگارههای دلبستگی به جستجوی مجاورت فرد ب) تهدید به وجود آمدن تنبیه در اثر رفتارهای دلبستگی ج) تجربههای دردناک و آسیبزا در طی تلاشهای جستجوی مجاورت د) پیامهای آشکار و نهان از طرف نگارههای دلبستگی مبنی بر اینکه فرد باید به خود اعتماد کند و جلوگیری از بیان نیازها و خواستهها.
از طرف دیگر، الگوی تعامل با نگارههای دلبستگی ناامید کنندهای که از رشد مهارتهای خودتنظیمی جلوگیری میکند احساس نیاز و عدم اعتماد به نفس را در فرد افزایش میدهد و به پذیرش راهبردهای بیشفعالسازی کمک میکند. این تعامل شامل الف) الگوی اجباری مراقبت بدون توجه به نیازها و خواستههای فرد ب) اجبار نگارههای دلبستگی در جلوگیری از آموختن مهارتهای خودتنظیمی در فرد و تنبیه فرد هنگامی که در فعالیتهای مستقلانه شرکت میکند ج) پیام آشکار یا نهان از طرف نگارههای دلبستگی مبنی بر تأکید بر نیاز، عدم شایستگی و ضعف فرد د) تجارب دردناک و آسیبزا هنگام جدایی از نگارههای دلبستگی. تعاملهای اینچنینی یک حالت دوگانهای را ایجاد میکنند که در آن نزدیکی به نگارههای دلبستگی دردناک و دوری از آنها هم خطرناکتر است. عدم ثبات رفتارهای دلبستگی امیدهایی را برای همتنظیمی در فرد باقی میگذارد که رفتارهای بیشفعالسازی را افزایش میدهد.