آفات مطالعه یکی از شاخصهای توسعه و بالندگی در جوامع بشری، افزایش مطالعه و تولید فکر در میان قشرهای مختلف هر جامعهای است.
در دنیای امروز که مولفههای دانش و نوآوری هر روز از نو تعریف میشود، میزان توجه به مطالعه، نشانگر رشد فرهنگی و ملی هر کشور است و بیتوجهی به این فرایند، نوعی بیماری فرهنگی و اجتماعی محسوب میشود که میتواند در درازمدت ضرباتی جبران ناپذیر بر پیکره فرهنگ یک جامعه وارد کند (به پژوه، 1385).
- ناآشنایی با فنون مطالعه:اولین مولفه آسیبزا در فرایند مطالعه، عدم آشنایی با اصول و فنون مطالعه است. آشنایی با فنون و مهارتهای مطالعه، ضروریترین نیاز برای فرد یادگیرنده محسوب میشود و عدم آگاهی از این مهارتها سبب میشود که فرد در حوزه مطالعه و دستیابی به مطالب دچار سرگردانی و اتلاف وقت شود و نتواند سطح کیفی و کمی مطالعه خود را ارتقا دهد.
- نچشیدن طعم مطالعه: در جامعه ما افراد بسیاری هستند که دارای تحصیلات و مدارک دانشگاهیاند، اما در زندگیخود طعم شیرین مطالعه را نچشیدهاند و نمیدانند که در کتاب، این جسم بیجان چقدر معانی جاندار و زنده نهفته است. اگر مردم ارزش و اهمیت کتاب و مطالعه را میفهمیدند و میدانستند که چقدر کتاب در زندگی آنان تاثیرگذار است، هرگز از کتابخوانی رویگردان نبودند. اغلب از دیگران میپرسیم که چه مطالعه میکنی و به ندرت اتفاق میافتد که سوال کنیم چگونه مطالعه میکنی در حالی که چگونگی و نحوه مطالعه است که افراد سطحی و ژرفاندیش را از یکدیگر جدا میکند. بنابراین، مطالعه زیاد شرط نیست، بلکه خوب مطالعه کردن شرط است که تحقق آن نیازمند تدارک مقدماتی است (به پژوه، 1385).
- کتابگریزی: یکی دیگر از عوامل آسیب زا در فرایند مطالعه و حوزه کتابخوانی، کتابگریزی است. در میان برخی از لایههای جامعه، کتاب همچون طاعون و تابو شده است که باید از آن گریخت و هرگز نباید به آن نزدیک شد. مردم به کتاب به دید غذا نمینگرند که باید همواره خورده شود؛ به دید دارو نمینگرند که باید گاهی خورده شود، بلکه به دید لقمه گلوگیر مینگرند که هرگز نباید در دهان گذاشته شود. میزان مطالعه در جامعه ما بسیار اندک است و موجب تاسف. یکی از مهمترین علل کتابگریزی شایعه گرانی کتاب است . در کشور ما کتاب آنقدر گران نیست که گران نشان میدهند. - مشکلات اقتصادی: یکی از عواملی است که میزان مطالعه را در بین مردم، به ویژه دانشجویان کاهش میدهد؛ زیرا بنیانهای ضعیف اقتصادی و معیشتی مردم باعث کاهش قدرت خرید کتاب و آشفتگی ذهنی میشود که پیامدش کاهش انگیزه و بیرغبتی نسبت به مطالعه و کتابخوانی است (سیف، 1386).
- کندخوانی: سبب میشود که بیشتر افراد از کتاب و مطالعه گریزان شوند. همه ما خواندن را از طریق اتصال حروف به یکدیگر و ساختن کلمات و اتصال کلمات به یکدیگر و ساختن جملات یاد میگیریم. بعدها که برخواندن تسلط کافی یافتیم، این روش را به صورت عادت حفظ میکنیم. اما درست خواندن و درک مطلب هیچ احتیاجی به خواندن کلمه به کلمه ندارد. خواندن کلمه به کلمه؛ یعنی مطالعه با سرعتی حدود 200 تا 250 کلمه در دقیقه و این سرعت بسیار پایین است. در نتیجه وقتی که با این سرعت کند مطالب را میخوانیم، ذهن وقت اضافی میآورد و به ناچار به این شاخه و آن شاخه میپرد و در نتیجه حواسپرتی ایجاد میشود، اما مطالعه سریع به ذهن فرصت جولان نمیدهد و سبب افزایش تمرکز حواس میگردد؛ بنابراین میزان درک مطلب نیز افزایش مییابد (سیف، 1386).
- کمینگری به جای کیفینگری: اگر بخواهیم از مطالعات خود بهرهمند شویم، باید به جای توجه کردن و پرداختن صرف به "کمیت" به "کیفیت" مطالعه نیز ارزش دهیم. برخی افراد پس از سالیانی مطالعه و شب بیداری، از افزایش معلومات خود کم بهره یا بیبهرهاند. این بدان علت است که کیفینگری در مطالعه را رها کرده، به کمینگری روی آوردهاند. به طوری که خوب خواندن را فدای زود خواندن و بیشتر خواندن کردهاند (سلیمی باهر، 1381).
- سرخوردگی از مطالعه: خواندن کتابهای سست، سطحی و بیمحتوا موجب میشود که عدهای پس از مدتی مطالعه از کتاب و کتابخوانی سرخورده شوند. مشکل اینجاست که آنان فکر میکنند هر چه به دستشان میرسد، باید آن را دقیقا مطالعه کنند. گاهی اتفاق میافتد که یک کتاب تازه و خوش عنوان به دست خواننده میرسد، لذا با علاقه و رغبت زیاد شروع به مطالعه آن میکند، اما پس از مطالعه صفحات اول کتاب با دقت متوجه میشود که این کتاب آن چیزی نیست که مورد نظر وی بوده است؛ بنابراین آن را با دلزدگی کنار میگذارد. درصورتی که اگر پیش از مطالعه دقیق، کتاب را به طور اجمالی و با سرعت زیاد مرور کلی بکند، خیلی زودتر به این نتیجه میرسد (سیف، 1368)
- بلندخوانی: عادت به بلندخوانی از عمر مطالعه میکاهد و پس از مدتی سبب میشود که فرد خواننده از کتابخوانی فاصله بگیرد، زیرا؛ الف) بلند خواندن موجب کاهش سرعت فرد در مطالعه میگردد؛ در صورتی که صامت خوانی سرعت مطالعه را افزایش میدهد و این پدیده علاقه به مطالعه و یادگیری را زیاد میکند. ب) صامت خوانی در فضاهای مختلف میسر است؛ اما فردی که به بلندخوانی عادت دارد، نمیتواند در بسیاری از فضاها و مکانها مطالعه کند؛ بنابراین توجه او به مطالعه کمتر میشود و به مرور زمان مطالعه و کتابخوانی را کنار میگذارد. (اشرفی ریزی، 1383)
- کم ارزش شدن مطالعه: آمادگی برای خواندن تا حدود زیادی بستگی دارد به ارزش و اهمیتی که جامعه به فرایند مطالعه میدهد. در جامعهای که خواندن ارزش به شمار نمیآید، انتظار آن که افراد با اشتیاق به خواندن روی آورند، انتظاری نامعقول و غیرواقعبینانه است. دراین حالت افراد عدم علاقه به مطالعه را در پشت توجیههایی نظیر نداشتن وقت کافی، شغل خستهکننده، و... پنهان میکنند؛ حال آنکه هرگاه موانع روانی و اجتماعی برطرف شود، بسیاری از افراد داوطلبانه به وادی مطالعه قدم میگذارند (فعل عراقی، 1386 ).
- حواس پرتی: عدم تمرکز حواس از موانع و آفات اساسی مطالعه است. تمرکز حواس، یعنی توانایی ثابت نگه داشتن حواس و دقت روی موضوع یا کاری که به میل و اراده انتخاب شده است (خادمی،1380).
- بی نظمی در مطالعه: یکی دیگر از موانع مطالعه، بینظمی خواننده هنگام مطالعه و عدم برخورداری از سیر منظم و منطقی در مطالعات و تحقیقات است. این چنین نیست که انسان به هر نوشته و هر کتابی که دست یافت، باید آنرا بخواند؛ بلکه باید به مطالعات جهتدار روی آورد تا از آن بهره ببرد (زواره، 1388؛ به نقل از سلیمی باهر،1381).
- قدرت سحرآمیز تلویزیون: کتاب چندین رقیب قوی دارد که عبارت است از : تلویزیون، ماهواره، رایانه، و اینترنت. هنگامی که رسانههای رقیب کتاب اختراع شد، کتاب تحتالشعاع آنها قرار گرفت. یکی از این رسانهها که میزان مطالعه را در جامعه به حداقل کاهش داده است،تلویزیون میباشد که حداقل یک دستگاه آن در هر خانهای وجود دارد. هرچند استفاده از این رسانه جز نیازهای ضروری بشر به حساب میآید و دارای کارکردهای زیادی است، اما مطالعات جامعهشناختی نشان میدهد که هرجا تلویزیون آمده، از میزان مطالعه کاسته شده است. اکنون در بسیاری از خانهها میز تلویزیون جای کمد کتاب را اشغال کرده و تلویزیون جای کتاب را گرفته است. مردم همچنین میپسندند که به جای این که زانو در شکم فرو برند و مودبانه بنشینند و فسفر مغز صرف کنند و مطالعه کنند، پایشان را دراز کنند و رو به تلویزیون تکیه کنند و بدون اینکه روغن فکر بسوزانند، تلویزیون تماشا کنند . به هر حال تلویزیون گوی سبقت را از کتاب ربوده و موجب مطالعهگریزی شده است؛ لذا برای زودن این آفت بهتر است که تلویزیون خود عهدهدار تبلیغ مطالعه و کتاب شود و به جای رقابت با کتاب، با آن رفاقت کند (زواره، 1388؛ به نقل از اسفندیاری، 1385).