به طور کلی ما مایل هستیم علل زیر بنایی رفتار خود و دیگران را بفهمیم تا دقیقا دریابیم که چرا خود یا دیگران تحت شرایط خاص به شیوه های مشخص و معین عمل می کنیم این فرآیند را اسنادهی ارتباطی می گویند(گاتمن، 1998 به نقل از خجسته مهر، کوچکی، رجبی1391)
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
75
به طور کلی ما مایل هستیم علل زیر بنایی رفتار خود و دیگران را بفهمیم تا دقیقا دریابیم که چرا خود یا دیگران تحت شرایط خاص به شیوه های مشخص و معین عمل می کنیم این فرآیند را اسنادهی ارتباطی می گویند(گاتمن، 1998 به نقل از خجسته مهر، کوچکی، رجبی1391). اسنادهای ارتباطی به طور کلی شامل دو نوع اصلی اسنادهای علی و اسنادهای مسوولیت هستند اسنادهای علی بر جایگاه اسناد(درونی- بیرونی)، پایداری و ثبات و کلی یا جهان شمول بودن تاکید دارد در حالی که اسنادهای مسوولیت بر عمدی و آگاهانه بودن رفتار خودخواهی همسر خاطی و سرزنش تاکید می کند(توتارل-کیسلاک و کاوسوقلو، 2006 به نقل از همان منبع).
همانطور که گفته شد یکی از اولین فرمول بندی های نظریه اسناد در کارهای هایدر مشاهده شد که اسنادها را به دو نوع موقعیتی و شخصی تقسیم کرد بعد از او افرادی مانند دا ویس، جونس، شاور وکلی نیز نظریاتی ارئه دادند اما یکی از جامع ترین نظریه ها نظریه وینر می باشد که بیان داشت بین اسنادهای شخصی و موقعیتی اسنادهای دیگری هم می تواند وجود داشته باشد به نظر وی بازده های رفتاری نه فقط به به عوامل درونی(شخصی) یا بیرونی (موقعیتی) بلکه به عواملی که پایدار و ناپایدار قابل کنترل و غیرقابل کنترل هستند نیز نسبت داده می شود (محمد زاده، لامعی، لامعی1390).
اغلب کشورهای صنعتی غرب به ویژه ایالات متحده جهت گیری فرد گرایانه دارندبه این معنا که برای استقلال و ابراز وجود ارزش زیادی قایل هستند برعکس بسیاری از فرهنگ های غیر غربی دارای جهت گیری جمعی هستند که به وابستگی متقابل افراد به یکدیگر در جامعه تاکید می ورزد. چنین واقعیتی این احتمال را مطرح می کند که برخی از اثرات اسنادی مورد بحث ما جهانی نباشد بلکه صرفا منعکس کننده جهت گیری فردگرایانه در جامعه هایی باشد که تحقیقات در آن صورت گرفته است به عنوان مثال ممکن است این فقط جهت گیری فردگرایانه جوامع غربی و نه نوعی ویژگی همگانی آدمی در پردازش اطلاعات باشد که به ما رهنمود می دهد تا مردم را برحسب صفات شخصیتی آنان توصیف کنند یا اعمال آنها را به شخصیت فردی آنها اسناد دهند نه به موقعیت. مثلا ژپنی ها که جوامع جمع گرا هستند در پاسخ به سوال من کیستم یک چهارم آمریکایی ها صفات روانشناختی مانند من خوش بین هستم را استفاده می کردند و سه برابر آمریکایی ها از نقش ها و بافت های اجتماعی مانند عضو باشگاه نمایش هستم نام برده بودند.
جالب اینکه وقتی بافت اجتماعی مشخص شد ژاپنی ها بیش از آمریکایی ها در توصیف خود مضامین روانشناسی به کار بردند مانند من تنبل هستم. این خود نشان می دهد که رفتار خود را وابسته به موقعیت می دانند (کوزنیز به نقل از اتکینسون و همکاران،1385). بررسی های مشابه دیگر نشان داد که مردم اروپا و آمریکای شمالی به مراتب بیشتر از آمریکایی ها احتمال دارد خود را با اصطلاحات گرایش شخصی توصیف کنند (ترافیموف، تریاندیس، گوتو،1991؛ تریاندیس،1989، به نقل از اتکینسون و همکاران،1385).
تحقیق میان فرهنگی دیگری در پی تعیین این احتمال برآمد که آمریکایی ها نسبت به هندوها در هند تبیین های گرایشی را بر تبیین های موقعیتی ترجیح می دهند و از هر آزمودنی خواسته می شد که کار اخیر شخصی را شرح دهد که او را خوب می شناسد، آزمودنی های آمریکایی بیشتر از هندوها تبیین های گرایشی مثل او تا حدودی بی مبالات و بی ملاحظه است و کمتر از آنها تبیین های موقعیتی مثل دید کم بود و دوچرخه دیگر تند می رفت را ارائه کردند ( میلر،1984 به نقل از اتکینسون و همکاران،1385). در یک نگاه اجمالی به نظر می رسد نتایج حاصله دلالت بر این دارد که مردم فرهنگ های جمع گرای آسیایی کمتر احتمال دارد مرتکب خطای بنیادین اسناد شوند تا آمریکایی ها و مردم جامعه های فردگرا. عوامل موقعیتی عملا نقش مهمتری در تعیین رفتارهای مردم جمع گرا بازی می کند.(راس و نیزبت،1991). در نتیجه در فرهنگ های جمع گرا زن خوب، یا مادر است و یا همسر و او هیچ گونه امکانی برای ابراز وجود به شکل دیگری ندارد و زن در چنین فرهنگی به گونه ای تربیت میشود که که قبل از خودیابی و ابراز وجود خانواده را بر خویشتن مقدم دارد، زیرا رفتارهای او با ملاک وضعیت خانواده سنجیده می شود و البته خانواده نیز باید در خدمت جامعه باشد تخطی از این ارزش های جامعه انحراف بوده و با سرکوب و تنبیه مواجه می شود به علاوه چون حفظ نظم با حضور کارکردی خانواده تعریف می شود خشونت درونی آن معمولا پنهان می شود و این پنهان کاری برای حفظ سلامت جامعه انجام می شود (محمدی اصل،1388).
در این فرهنگ که زن با اطاعت کردن به برقرای آرامش کمک می کند مرد فرصت تحقیر و تمسخرو خشونت علیه زنش را به دست می آورد این علیرغم واگذاری مهم ترین مسولیت اجتماعی یعنی مادری به وی است دیگران این وضعیت را به خستگی شوهر و ناتوانی زن در ارتباط با وی منسوب می دارند زن باید برای حفظ شوهر به برنامه ریزی و اجرای موفق دست بزند ولی شکستن نه به شرایط که به قضا و قدر منسوب می گردد(همان منبع). والکر علاوه بر سندرم زنان کتک خورده دو تئوری دیگر نیز در خصوص زنان کتک خورده مورد بحث قرار داد که عبارتند از تئوری سیکل خشونت و درماندگی آموخته شده (کمپ1984، والکر1989 به نقل از ربانی و جوادیان 1386). به زعم والکر آنها همیشه رفتارهای انفعالی از خود نشان نمی دهند بلکه آنها در انتخاب رفتارهای مناسب در محدودیت هستند به خصوص رفتارهایی که قابلیت بالایی در ایجاد پیامدهای موفقیت آمیز دارند (والکر1993 اویمگ1987 والکر1987 به نقل از ربانی و جوادیان).
سلیگمن معتقد است که زنان کتک خورده ای که با فرد بد رفتار باقی می مانند رفتارهای انفعالی بی انطباقی از خود نشان می دهند اما همیشه دلیل روشنی وجود ندارد که ناشی از درماندگی آموخته شده باشد (سلیگمن،1993). السبرگ و هایس در 2001 پژوهشی با موضوع بررسی واکنش زنان در مواجهه با خشونت همسر انجام دادند و در آن به این نتیجه رسیدند که 40 درصد زنان در مورد خشونت همسر خود با کسی صحبت نمیکنند و 75 درصد طلب کمک نمی کنند ولی 30 درصد از دوستان خود طلب کمک کرده و21 درصد به مراجع قضایی مراجعه می کنند. بلکنپ نیز در 1999 در تحقیقی که انجام داد به این نتیجه رسید که زنان در هنگام مواجهه با خشونت همسرانشان سه نوع واکنش از خود نشان می دهند: 1) تصمیم به ترک همسر بد رفتار 2) تصمیم به تهدید کردن همسر بد رفتار 3) تصمیم به مقاومت در برابر خشونت شوهر (بلکنپ، 1999 به نقل از ربانی و جوادیان) آنچه که بیشتر مطالعات به آن دست یافته اند این است که اکثر زنان مورد خشونت قرار گرفته توسط همسر خود در هنگام بروز خشونت هیچ کاری نمی کنند و از هیچ منبعی کمک نمی گیرند (اعظمی،آقایی،گرانمایه، شاکری1380.لی،2001 و السبرگ2001 به نقل از ربانی و جوادیان).
بنابراین برای بسیاری از محققین این سوال مطرح شده است که چه عامل یا عواملی باعث می شود که زنان در هنگام بروز خشونت نقش انفعالی داشته و یا به طور غیر مستقیم با بدرفتاری شوهر خود سازگار شوند در تحقیقی که اعظمی و همکاران انجام دادند به این نتیجه رسیدند که 84 درصد زنان آسیب دیده خانه دار بوده اند ربانی و جوادیان در تحقیق سال 1386 به این نتیجه رسدند که 4/50 درصد زنان در هنگام بروز خشونت از سوی شوهر هیچ کاری انجام نمی دهند و تنها 8 درصد زنان خانه را ترک کردند تکرار و تناوب خشونت در خانواده اثرات منفی زیادی می تواند داشته باشد که کمترین آن عادی شدن این رفتار(کتک زدن مرد و پذیرش کتک توسط زن) در خانواده است. در نهایت کودکان خانواده های خشونت آمیز هویت های نقش جنسیتی که آنان را برای خشونت و قربانی شدن مستعد می کند در درون خود تثبیت می کنند این نقش های جنسیتی عبارتند از: مردهایی که از شکل های مختلف کنترل و زور استفاده می کنند و هیچوقت ترسو نیستند و به محبت و مهربانی نیازی ندارند و زنانی که ضعیف و وابسته و تحت نفوذ هستند و نمی توانند در مورد زندگیشان تصمیم بگیرند یا مدعی حقوقشان شوند همچنین در این پژوهش مشخص شد که 2/51 درصد زنان کتک خورده در هنگام بروز خشونت از سوی همسرانشان از هیچ منبعی جهت کمک استفاده نمی کنند پژوهش السبرگ و اعظمی به نقل از ربانی و جوادیان 1386 نیز نشان داد که به ترتیب 75 درصد و 50 درصد زنان در هنگام بروز خشونت طلب کمک نمی کنند.
جوادیان و ربانی همچنین به این نتیجه رسیدند که هرچه سن زنان بیشتر باشد احتمال اینکه آنان رفتار انفعالی(هیچ کاری نکردن) از خود نشان دهند بیشتر است و همین طور برخی اعتقادات و باورهای فرهنگی در زنان نیز منجر به واکنش انفعالی آنان می شود این تحقیق نشان داد که واکنش انفعالی زنان تحت تاثیر مسائل فرهنگی و مذهبی است البته با در نظر گرفتن این موضوع تحقیقات مشابهی در زمینه فرضیه های این پژوهش یافت نشد. از آنجایی که در شکل گیری اسنادها، افراد خانواده و به خصوص مادر تاثیر زیادی دارد مبین این واقعیت است که اگر مادر رفتارهای استقلال طلبانه کودک را تشویق کند کودک واجد منبع کنترل درونی می شود که نقش کلیشه های جنسیتی که از مادر به فرزند منتقل می شود بسیار واضح است هرچند گفته شده است که سبک اسناد ویژگی نسبتا پایدار شخصیت است اما امکان تغییر در نوع سبک اسناد نیز وجود دارد(بارون و برن،1991 به نقل ازنوری، آذر مکاری،ابراهیمی1379) چرا که سبک اسناد یک متغییر شناختی شخصیت است که افراد بر حسب عادت و فقط عادت حوادثی را که در زندگیشان رخ می دهد را تبیین می کنند و اگر به شکل بدبینانه باشد خود سرزنشی برای فرد به همراه خواهد داشت و اگر خوشبینانه باشد افراد خودشان را سرزنش نمی کنند و قابل ذکر است که سبک های اسنادی هم در سازگاری و هم در سبک های ابراز هیجان نقش عمده ای دارد(حسن زاده، مظاهری، خسروی1390). هرچه فرد سبک اسناد منفی تری داشته باشد مواجهه نامناسبی در برابررویدادهای تنش زا نشان می دهد وآسیب پذیری بیشتری را متحمل خواهد شد(فدایی و همکاران1390).
بونس و پترسون(1997)،به بررسی اختلاف دو جنس در رابطه سبک اسناد و ویژگی های شخصیتی با استفاده از سیاهه شخصیتی کالیفرنیا پرداختند. پژوهش والاچ و سلا (2008) با هدف فهم و پیشگیری از خشونت زناشویی نشان داد نحوه اسناد مردانی که همسرانشان را کتک می زنند نقش اساسی در افزایش خشونت و استرس دارد بر این اساس برنامه های درمانی بایستی به سبک اسناد بپردازند. داس، جونز و کریستنسن(2002) خطوط درمان شناختی رفتاری برای زوج درگیر در خشونت را ترسیم کرده اند. در پژوهشی (داوتون، بورگارت، پرین، کریسمن و هال،2005) طرحواره شناختی زنان کتک خورده ( برای مثال معنایی که برای خشونت قایل بودند، واکنش پس آسیبی و سابقه قربانی خشونت جنسی بودن) بررسی شد یافته ها نشان داد معنای خشونت (برای مثال سبک انتظارات در خشونت اخیر، شدت/کشندگی خشونت و اسناد علیت)، واریانس طرحواره های شناختی درباره امنیت، خود و دیگران را تبیین می کند (محمد خانی،1388).
هوتالنیگ و سوگرمن (1986) به نقل از محمد خانی (1388) عوامل نگرشی را در سازگاری با خشونت و ماندن در کنار فرد مهاجم را نیز دخیل می دانند ( مانند اینکه گاهی زنان آزار دیده عامل وقوع خشونت را به خود نسبت می دهند و بیان می کنند با تغییر رفتارهای خود، میتوانستند از خشونت جلوگیری کنند). به ویژه زنانی که مورد تهاجم قرار می گیرند خود را مقصر می دانند از سوی دیگر مردان با مسئول قلمداد کردن فرد ، در شکل گیری احساس خود تقصیری زنان کتک خورده نقش دارند. چنانچه از نوشته های پژوهشی بر می آید بررسی ها بیشتر بر حمله جسمانی و در برخی موارد بر خشونت روان شناختی متمرکز بوده داده ها در مورد میزان همراهی انواع خشونت، نگرش زناشویی زنان قربانی خشونت و نحوه اسناد دهی آنها اندک است (همان). باکوم و اپشتاین(1990) بر این باورند که هرقدر توانایی ادراک شده زوج برای تغییر و بهبود رابطه بیشتر باشد، رضایت افزایش می یابد بنا بر این سوگیری ادراکی تاثیر قدرتمندی بر کیفیت روابط می گذارد از سوی دیگر هرچه باور زوج به اینکه یک یا هردوی آنها می توانند کاری کنند که مشکلات جاری حل شود و روابط بهبود یابد، بیشتر باشد، تلاش آنها برای بقای رابطه افزایش میابد.
همینطور باکوم و اپشتاین(1990) به نقل از محمد خانی(1388) برای سنجش محتوای اختصاصی اسنادها در مشکلات زناشویی از پرسشنامه نگرش زناشویی ام ای اس استفاده کردند که این پرسشنامه دارای خرده مقیاس های اسناد علیت به رفتار خود (برای مثال هر مشکلی که داریم به دلیل حرفها و کارهای من است)، اسناد علیت به شخصیت خود(برای مثال برای بهبود رابطمان باید شخصیت من تغییر کند).
سوگیری وابسته به جنسیت نیز در نوع اسناد نقش دارد، زیرا نوع اسناد زنان و مردان با قالب های فکری آنها متاثر از عوامل فرهنگ غالب جامعه می باشد مثلا در برخی جوامع چون مردم معتقدند مردان قابلیت های بیشتری از زنان دارند در نتیجه از آنها انتظار دارند موفقیت بیشتری نیز داشته باشند اما در برخی جوامع غربی به دلیل شرایط خاص جامعه در اسناد مردان و زنان شباهت بیشتری دیده می شود (موسوی،1383). زنانی که از نظر جسمی مورد بهره کشی قرار گرفته اند(بارون و بیرن،1984) و نیز زنان مطلقه (دوهرتی، 1983) به منبع کنترل بیرونی بیشتری گرایش دارند. تعامل های فرهنگی از عوامل موثر دیگر در نوع اسناد است مثلا اگرچه فرهنگ غربی به فرد گرایی و واگرایی و فرهنگ شرقی به جمع گرایی و حس همبستگی توجه بیشتری نشان می دهند اما مطالعات نشان داده است طی تعامل های فرهنگی و همزیستی بین این دو گروه در نوع اسنادهای آنها نیز تغییراتی روی می دهد چنان که ساکنان چینی هنگ کنگ از چینی تبارهای آمریکایی گرایش های بیرونی بیشتری نشان می دهند و یا آمریکایی هایی که میراث چینی دارند از آمریکایی های اروپایی تبار بیرونی گراترند (یوتا، 1994، به نقل از گراوس، 1961).
در مطالعه وایتلی و همکاران(1981) عامل مردانگی در خودپنداره نقش جنسی با سبک اسناد مثبت رابطه داشت اما عامل زنانگی با اسناد پایدار برای پیامدهای منفی همراه بود که تا حدود زیادی متاثر از عوامل فرهنگی و اجتماعی است. زنانی که منبع کنترل بیرونی و عزت نفس پایین دارند در برابر حوادث منفی زندگی(از لحاظ ایجاد علائم روانشناختی) بیشترین آسیب ها را تجربه می کنند در حالی که این آسیب پذیری در کسانی که از عزت نفس بالا و منبع کنترل درونی برخوردارند وجود ندارد در نتیجه باید گفت که سبک اسناد و عزت نفس می تواند در نقش حلقه واسط بین حوادث زندگی و ایجاد علائم روانشناختی عمل کند (موسوی، 1383).
اسنادها دلایل یا عللی هستند که افراد برای یک اتفاق خاص و مرتبط با خودشان یا دیگران قایل می شوند فرضیه اصلی اسنادی این است که مردم فعالانه در جستجوی علل وقوع وقایع هستند پیشاوندهای اسنادی تا حدی مبتنی بر اطلاعات به دست آمده و باورهایی ست که خود ناشی از تجارب شخصی یا استنتاج از گفته های دیگران است و پیامدهای آن بر سطح انتظارات آتی میزان انگیزش و پایداری در تلاش قابل توجه است برای مثال تجربیات سرشار از شکست همراه با سرزنش های احتمالی می تواند موجب استادهای منفی و در نتیجه کاهش سطح انتظارات خود کم بینی و تقلیل اهداف و کاهش تلاش فرد شود (یوسفی و شیخ، 1381).
یکی از فکرهای که در درماندگی آموخته شده وجود دارد این است که برای اینکه مشکلی پیش نیاید باید سکوت کنی(کریمی، 1389). مکانیسم سازگاری ابداعی زنان با این اوضاع عبارت از انتساب خشونت شوهران به ناکامی های شغل و اجتماع است اگر آنان وجود شوهر را برای حمایت خویش و تربیت فرزندان لازم شمرند تحمل خشونت او را نوعی ایثار انگاشته و لذا برای ختم غائله از مراجعه به مبادی قانونی خودداری می کنند دائما بر خدمات خویش می افزایند عدم احساس مشارکت زنان در تصمیم گیری های حامی اجتماعی خویش عملکرد سازمان های مددکاری را به مخاطره می افکندزیرا این سازمان ها را با مراجعه داوطلبانه زنان خشونت دیده و بیان واقعیت امر مواجه نمی سازد(محمدی اصل،1388). زنانی که از کلیشه های رایج جنسیتی حاکم بر جامعه و خانواده کمتر پیروی می کنند هم دسترسی بیشتری به سرمایه های اجتماعی دارند و هم در مقابل اعمال خشونت از سوی همسرانشان مقاومت نشان می دهند (جافی،2006).