موارد استفاده : منبع کمکی انجام پژوهش
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 27 صفحه
شماره فایل 626
برای داشتن تفکر امیدوارانه، باید یاد گرفت که چطور با موانع برخورد نمود. برای نیل به این منظور، باید گذرگاه های مختلفی در نظر گرفت. به عبارت دیگر، تفکر امیدورانه با غلبه بر موانع، ایجاد می شود. پس موانع چیزهایی نیستند که لزوماً از زندگی حذف شوند، آنها حتی می توانند باعث ارزشمندتر شدن هدف برای ما شوند (اسنایدر، 2000).
به طور کلی برخورد با مانع در راه رسیدن به هدف، می تواند واکنش های هیجانی منفی ایجاد کند، اما این واکنش ها در همۀ افراد یکسان نیستند و افراد دارای امید بالا، هنگام برخورد با موانع به دلیل ایجاد راه های جانشین و جدید برای رسیدن به هدف، پاسخ های هیجانی سازگارتری ارائه می دهند. همچنین این افراد به هنگام عدم امکان دستیابی به هدف اصلی، از اهداف جانشین استفاده می کنند (اسنایدر، 1994). آنها در هریک از حیطه های زندگی خود، چندی هدف را مشخص می کنند، به این ترتیب می توانند به هنگام مواجهه با مانع، انعطاف پذیر بوده و به دنبال هدف دیگری بروند یا بر دیگر حیطه های زندگی خود تأکید کنند در حالی که افراد دارای امید پایین، به روشنی نمی دانند که چطور باید به اهداف خود برسند و در برخورد با موانع چگونه عمل کنند.
در حقیقت افراد امیدوار در نتیجۀ تجربه سختی ها، به این باور رسیده اند که می توانند خود را با مشکلات و فقدان های بالقوه وفق دهند (اسنایدر، 2000). در برخورد با موانع، افراد از مراحل روان شناختی بخصوصی می گذرند. این مراحل در همۀ افراد، طبق الگوی خاصی ایجاد نمی شوند، اما به طور کلی، از امید به سمت خشم، از خشم به سمت ناامیدی و از ناامیدی به سمت بی احساسی پیش می رود (اسنایدر، 1994). خشم، ابتدایی ترین واکنش در برخورد با مانع است، در این مرحله، هنوز انرژی برای پیگیری اهداف وجود دارد، گرچه لزوماً مؤثر نیست.
در مرحلۀ ناامیدی، فرد هنوز بر اهداف خود متمرکز است، اما برای فائق آمدن بر موانع، احساس ناتوانی می کند. افراد در تجربۀ احساس ناامیدی، با یکدیگر متفاوت اند. برخی به آسانی دچار این حالت می شوند، مثلاً با وقوع رویدادهای ظاهراً بی ضرر، مانند گم کردن دسته کلید یا مشاجره ای کوتاه با همسر خود. آنها مسائل را به گونه ای ادراک می کنند که باعث احساس بی کفایتی در آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. علاوه بر این، افراد ممکن است به دلیل عدم مهارت یا دانش لازم در مورد چگونگی حل مسأله دچار مشکل ناامیدی نیز، شوند (اسنایدر، 2000).
سرانجام افراد، وقتی متوجه می شوند که همه اقدامات آنها در رسیدن به هدف، با شکست مواجه شده، دچار بی احساسی می شوند و از پیگیری همه اهداف شان باز می مانند. بی احساسی، یعنی فقدان علاقه، توجه، احساس و هیجان. این یک حالت منفعل نباتی غیر مراقبت کننده است که مانع تحول شخص شده و باعث نگرانی اطرافیان می شود. از نظر اسنایدر، بی احساسی، فاجعه ای مصیبت بار است که در آن، فرد احساس لذت خود و به صورت کلی تر، هرگونه احتمال مشترک بالقوه با دیگران را از دست می دهد (اسنایدر، 1994).
ادامه مقاله به طور کامل در فایل اصلی موجود است.