آرون بک، سردمدار شناخت درمانی معتقد است که مهمترین علت مشکلات زناشویی و روابط انسانی، سوء تفاهم و خطاهای شناختی و افکار اتوماتیک(خود بـه خـودی)است.
علل مـشکلات ارتـباطی و اختلافات زناشویی آرون بک، سردمدار شناخت درمانی معتقد است که مهمترین علت مشکلات زناشویی و روابط انسانی، سوء تفاهم و خطاهای شناختی و افکار اتوماتیک(خود بـه خـودی)است. به اعـتقاد او تفاوت در نحوهء نگرش افراد باعث بروز اختلافات و پیامدهای ناشی از آن مـیشود. همچنین او معتقد است که یکی از مهمترین علل اختلافات زناشویی، انتظارات متفاوت زن و شوهر از نقش یکدیگر در خانواده است. اغلب زوجها دربارهء دخل و خـرج خـانواده، نـگهداری فرزندان، فعالیتهای اجتماعی، گذران اوقات فراغت و تقسیم کار در خانواده،باورهای متفاوت دارند (بک، ترجمهء قـراچه داغی،1392).
زوجـینی که از نظر زمینههای فرهنگی، قومی ونژادی باهم تفاوت دارند، انتظارات و باورهایشان در مورد روابط زناشویی نـیز مـتفاوت اسـت. درصورتیکه زوجین بتوانند عاقلانه نقاط قوت و تفاوت فرهنگیشان را در نظر بگیرند، میتوانند مشکلات ارتباطی خـود را بـه نـحوی مسالمتآمیز حل کنند، اما در عین حال تفاوتهای محسوس در انتظارات زوجین میتواند منبع تعارض بین هـمسران باشد(صفار، 1388).
عـامل دیـگر، تفاوتهای جنسیتی است. بین نحوهء برخورد زنان و مردان، در رابطه با یکدیگر، تفاوتهای مهم وجود دارد. برای مثال، زنان نـسبت بـه مردان احساس نارضایتی بیشتری در زمینهء کمبودهای عاطفی دارند و هنگام صحبت دربارهء مسایل ارتـباطی، بـا هـیجان بیشتری سخن میگویند، تعارض بیشتری بین کار و وظایف خانوادگی احساس میکنند و برای طلاق پیش قـدم مـیشوند. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد تجربهء صمیمیت در میان زنان و مردان متفاوت است. زنان خودافشایی در زمـینهء احـساسات را بـه عنوان صمیمیت زیاد تلقی میکنند و مردان داشتن فعالیتهای مشترک با همسر را نشانهء صمیمیت میدانند. بنابراین تـفکر غـیر منطقی که ویژگیهای آن عبارت از اغراق زیاد، انعطاف ناپذیری بیجا و به ویژه مطلقگرایی اسـت، در بـسیاری مـوارد به اختلال ارتباطی میانجامد (صفار، 1388).
به طـور کلی عوامل علّی اصـلی کـه زوجین را در معرض مشکلات ارتباطی و اخـتلافات زنـاشویی قرار میدهد، عوامل شناختی، رفتاری و عاطفیاند و نشانههای آشفتگی در رابطهء زوجین را میتوان در موارد ذیل خلاصه کـرد(هالفورد،ترجمهء تـبریزی و همکاران،1384):
2-2-8-1. رفتار منفی از شکایتهای معمول زوجین میتوان مـنفی بـودن تـعاملات روزمرهء آنها را نـام بـرد. زوجین آشفته، نسبت به زوجین خـوشبخت، بیشتر رفـتار منفی همسرشان را مطرح میکنند. بههرحال زوجین آشفته تمایل دارند که براساس «مقابله به مثل» به رفـتارهای مـنفی همسرشان پاسخ دهند. به عبارت دیگر در یـک رابـطهء آشفته اگـر یـک از زوجـین به طور منفی رفـتار کند، دیگری نیز به طور منفی پاسخ خواهد داد. در مقابل، رفتارهای زوجین دارای رضایت زناشویی، کمتر تحت تأثیر رفتارهای هـمسرشان اسـت. زوجین راضی نسبت به اعمال گذشتهء هـمسرشان واکـنش خـاصی نـشان نمیدهند(صفار، 1388).
گـاتمن و همکارانش در بین زوجـین آشـفته، هفت الگوی مشکلزا را شناسایی کردهاند که آنها را از زوجین دارای سازگاری زناشویی متمایز میکند.این هفت الگو عبارتاند از:عواطف مـنفی مـتقابل، نسبت پایـین رفتارهای مثبت به منفی، میزان بالای انتقاد، تـدافعی رفـتارکردن، تحقیر، عیبجویی و اسـناددهیهای مـنفی و ثـابت بـه همسر(فورمن ،2002).
2-2-8-2. کمبود فعالیت مثبت مشترک فعالیتهای مثبت مشترک، عاطفهء مثبت تولید میکند و باعث افزایش فعالیتهای صمیمانهء جدید بین همسران میشود. در مقابل، میزان کم فعالیت مثبت در افراد آسیبپذیر باعث احساس کسالت و افسردگی مـیگردد. این امر به نوبهء خود میتواند به فقدان تلاش در جهت برنامهریزی برای فعالیتهای آینده و بیگانگی و کمبود لذت منجر شود و این حالت به کل رابطه سرایت میکند(صفار، 1388).
2-2-8-3. کمبود صمیمیت شاخص دیگر آشفتگی در رابطه، کمبود صمیمیت است. صمیمیت بـه وقـوع تعامل بین زوجین اشاره میکند که به احساس نزدیکی،عشق و توجه در میان آنها میانجامد. صمیمیت به روشهای متعدد مطرح میشود. برای بعضی افراد، صمیمیت زمانی به حد نهایت خود میرسد که نسبت بـه دیـگری دارای احساسات صمیمی«خودافشاکننده« باشند. به عبارت دیگر، احساسات خود را نسبت به دیگری ابراز کنند.
برای دیگران، صمیمیت هنگامی است که تجارب مثبت مشترک دارند و برای عدهای نـیز صـمیمیت یعنی داشتن رابطهء جنسی. هـوستون، روانشناس دانـشگاه تگزاس معتقد است که«برای زنان، صمیمیت به معنای آن است که دربارهء همهچیز، به خصوص دربارهء خود ارتباط زناشویی صحبت کنند. اما بیشتر مردان، درک نمیکنند که همسرانشان از آنـها چـه میخواهند، آنها میگویند: «من میخواهم کـارها را هـمراه او انجام دهم، اما او فقط میخواهد حرف بزند»(گلمن،ترجمهء پارسا،1382).
عنصر مشترک در اکثر روابط آشفته این است که زوجین نیازهای صمیمیت یکدیگر را برآورده نمیکنند و لذا باید روشی را احیا کرد که در آن صمیمیت در رابطه افزایش یابد.
2-2-8-4. ارتباط و حل تـعارض ضعیف رایجترین مـشکلی که زوجین بیان میکنند ناتوانی در برقراری ارتباط است. بیش از 90 درصد زوجین آشفته این مشکل را به عنوان مسئلهء اصلی، در رابطهء خود بیان میکنند. محققان معتقدند که وجود نقص در برقراری ارتباط به آشفتگی رابـطه مـنجر میشود. هنگام بـحث و گفتوگو در مورد مشکلات، زوجین آشفته غالبا عجله و انتقاد میکنند، میخواهند یکدیگر را تغییر دهند. همچنین زوجین طفره میروند. مشکلات رابطه در زوجین آشـفته، نسبت به زوجین آرام، کمتر از طریق گفتوگو حل میشود(صفار، 1388).
گاتمن در دو مطالعهء طولی گزارش کـرد کـه عـصبانیت در تعامل زناشویی نمیتواند میزان طلاق را پیشبینی کند، ولی چهار فرایند: انتقاد کردن،رفتار دفاعی داشتن، تحقیر و سنگ دیوار بودن (کنار کشیدن و شـنونده بـودن)، به طور قابل اطمینان طلاق را پیشبینی میکند. همچنین تخاصم، به معنای رفتاری که همسر را به مـبارزه مـیطلبد نـیز میتواند پیشبینی کنندهء طلاق باشد(صفار، 1388).
گاتمن همچنین نشان داد که از نظر کنترل و حل تعارض، بین زوجین مـشکلدار و زوجین بدون مشکل تفاوت فاحش وجود دارد. بعضی از زوجین آشفته از بحث دربارهء موضوعات تـعارض برانگیز عملا اجتناب مـیکنند. چنین زوجـینی احتمالا مشاجرهء کمی دارند، اما نارضایتی از رابطهشان زیاد است. بههرحال، مشکل کلی اکثر روابط آشفته، کنترل غیر مؤثر تعارض است. کنترل غیر مؤثر تعارض به این معنی است که مسایل مبهم رابطه، حل نـشده باقی میمند و لذا این مسایل غالبا منبع تعارضهای تکراری میشوند.خیلی از زوجین آشفته همیشه بحثهای مشابه یا یکسانی دربارهء یک موضوع معین دارند، بدون اینکه مشکل را حل کنند(هالفورد، ترجمهء تبریزی و همکاران،1384).
2-2-8-5. ایفای نقش نامناسب و فقدان حمایت متقابل ایفای نـقش نـامناسب یکی از عمومیترین شکایتهای زنان از رابطهشان بوده، منبع بسیاری از تعارضهای زناشویی است. نقش زیاده از حد (فشار نقش)باری را روی دوش همسران و به ویژه زنان میگذارد و با استرس، آشفتگی و افسردگی همراه است. استرس و افسردگی به نوبهء خود مـشکلات ارتـباطی را تداوم بخشیده، افزایش میدهد. فقدان حمایت از سوی همسر یکی از مؤلفههای مشترک نارضایتی از روابط زناشویی است و سطوح بالای حمایت از سوی همسر با رضایت زناشویی همبستگی دارد(صفار، 1388).
2-2-8-6. رابطه جنسی ضعیف رابطهء جنسی، ابزاری مهم برای تجربهء صمیمیت بین زوجین اسـت. رابطهء جـنسی خـوب با رضایت مداوم از رابطه پیـوند دارد. درحـالیکه رابـطهء جنسی کم و ناخوشایند، منشأ تعارضاتی در زوجین مشکل داراست. اغلب زوجین از نظر کمبود صمیمیت و نزدیکی و زندگی جنسی ضعیف باهم مشترکاند. زنان ابزار میدارند که اصـل صـمیمیت بـاید ابتدا ایجاد شود تا رابطهء جنسی متعاقب آن بـهبود یـابد(هالفورد،ترجمهء تبریزی و همکاران،1384).
نتایج مطالعات هنری و میلر (2004) در زمینهء مشکلات زناشویی در میانهء عمر نشان میدهد که رایجترین مشکلات در سنین میان سالی زوجـین عـبارتاند از: مـوضوعات مالی(27 درصد)، موضوعات جنسی(8/23 درصد)، شیوههای برخورد با کودکان (6/23 درصد)، صمیمت عاطفی(7/18 درصـد)، تمیز کردن منزل(18 درصد)و ارتباط(3/15 درصد). به طور کلی فعالیت جنسی تنها یک نمونه از رفتار متقابل زن و شوهر است و بدیهی اسـت کـه رضـایت از رابطهء جنسی، ارتباطی تنگاتنگ با رابطهء کلی زن و شوهر دارد. به عـبارت دیـگر، اکثر زن و شوهرهایی که برای اختلال جنسی به درمان روی میآورند نارضایتی زناشویی را عنوان میکنند و به طـور مـشابه، اغـلب افراد که برای درمان زناشویی مراجعه میکنند از مشکلات رابطهء جنسیشان رنج مـیبرند(اسپنس،ترجمهء تـوزنده جـانی و همکاران،1383).
2-2-8-7. تعصبات ادراکی زوجین آشفته در نحوهء نگرششان نسبت به رویدادهای رابطه تعصب دارند. یعنی عمدتا رفتارهای منفی همسرشان را مـیبینند و در ذهـن خـود نسبت به این رفتارها تعصب منفی دارند. در مقابل، زوجین راضی رفتارهای طرف مقابل را نادیده مـیانگارند و دیـدگاه مثبت غیرواقع بینانهای در مورد همسر و رابطهء خوددارند (هالفورد، تبریزی و همکاران،1385).
2-2-8-8. عاطفهء منفی واژه «بیاعتنایی عاطفی» به حالت عاطفی زوجین اشـاره مـیکند و مـیتواند مثبت یا منفی باشد. به عبارت دیگر اگر شما دارای عاطفهء منفی باشید، اکثر رفتارهای همسرتان را منفی و برعکس اگـر شـما دارای عاطفهء مثبت باشید، دقیقا همان رفتارها را مثبت میبینید. شکست در برقراری ارتباط یکی از رایجترین مـشکلاتی اسـت کـه توسط همسران ناراضی ابراز میشود. ده رفتار مانع از ارتباط همسران عبارتاند از: نق زدن،حرف همدیگر را قطع کـردن، فاجعه آمـیز کـردن مسایل، بگومگو کردن دربارهء چیزهای بیاهمیت، تعمیم بیش از اندازه، منحرف شدن از موضوع اصلی، پر توقع بـودن، تهدید کـردن، توهین کردن، ریشخند زدن و انتقاد گزنده(برنشتاین، و برنشتاین، ترجمهء پور عابدی نائینی و منشیء، 1380).
2-2-8-9. شناخت منفی علاوهبراین مشخصات عاطفی، زوجین آشفته شناختهای خاصی دارند. زوجین آشفته باورهای غـیرواقع بـینانهای در مورد روابط و همسرشان در ذهن خوددارند. به ویژهء معتقدند که هرعدم توافقی، مخرب اسـت یـا تغییر رفتار همسرشان غیرممکن است واین وابـستگی سـخت بـه نقشهای جنسیتی سنتی، مطلوب است. یک مشخصهء شناختی دیـگر در زوجـین آشفته، نسبت دادن علل رفتارهای منفی همسرشان به عوامل منفی ثبات و درونی است. این اسـنادهای مـنفی با سرزنش کردن بیشتر هـمسر بـه خاطر مـشکلات ارتـباطی هـمراه است. برای مثال، شوهری که از سرکار دیر بـه مـنزل میرسد، همسرش به او به عنوان یک«شخص خودخواه و از خود راضی که به خـانواده تـوجهی ندارد» نگاه میکند. همین رفتار ممکن است بـه وسیلهء زنی که از رابـطهاش راضـی است به این صورت تـفسیر شـود که«شوهرش برای حمل بار سنگین شغلی درگیر بوده، از جانب رئیس خود تحت فـشار است»(صفار، 1388).
سـلیگمن معتقد است در دیدگاه بدبینانه، یکی از زوجین مـعتقد اسـت کـه همسر، به طور ذاتـی نـقایصی دارد که نمیتوان آنها را تـغییر داد و هـمیشه به فلاکت منجر میشود:«او خودخواه و خودبین است، اینطور بزرگ شده است و همیشه همینطور خواهد مـاند، او انـتظار دارد که همیشه دست به سینه مـنتظر اوامـر او باشم، درحالیکه ذره ای بـه احـساسات من اهمیت نمیدهد.» امـا دیدگاه خوشبینانه که متضاد با بدبینی است میتواند چنین باشد: «او الآن پرتوقع شده است، اما قبلا خـیلی اهـل ملاحظه بود، ممکن است در حالت روحی بـدی قـرار داشـته بـاشد.
شاید مـوضوعی مربوط به کـارش بـاعث ناراحتی او شده است.» براساس این دیدگاه، فرد بر روی شوهر خود (یا زندگی مشترکش) به عنوان چیزی که به صورتی عـلاج نـاپذیر آسـیب دیده و دیگر امیدی به بهبود آن نیست، قلم بـطلان نـمیکشد. برعکس، او لحـظات بـد را مـعلول مـوقعیتهایی میداند که ممکن است تغییر کنند.گرایش اول، درماندگی مداوم را به همراه میآورد، اما دیدگاه دوم فرد را تسکین میدهد(گلمن، ترجمه پارسا،1382).