درتعریف های مثبت از اوقات فراغت، بیشتربرای تعیین محتوای اوقات فراغت کوشش شده است، در این تعریف ها، اگرچه تأثیر فعالیت های اجباری از نظردور نمی ماند، اما سعی بر این است که اوقات فراغت به عنوان یک اصل یاپدیده ای مستقل از کاردیده شود.
اوقات فراغت
درتعریف های مثبت از اوقات فراغت، بیشتربرای تعیین محتوای اوقات فراغت کوشش شده است، در این تعریف ها، اگرچه تأثیر فعالیت های اجباری از نظردور نمی ماند، اما سعی بر این است که اوقات فراغت به عنوان یک اصل یاپدیده ای مستقل از کاردیده شود.در این تعریف ها، اوقات فراغت فقط در رابطه باکاردیده نمی شود، بلکه باتوجه به عملکردش نسبت به شخص یااجتماع موردتوجه قرار می گیرد. (گودرزی، اسدی، 1379)
هربرت وبر
هربرت وبر به عنوان صاحب نظر تعلیم وتربیت، معتقد است که اوقات فراغت باید نیاز های درونی انسان را برآورده کندواو رااز قید وبند ها رها سازد. انسان دراوقات فراغت، از تعیین نوع فعالیتش توسط دیگران آزاداست که این موجب تمایز آن از کار می شود.به نحوی که انسان به معنای واقعی کلمه، ان گونه که مایل است رفتار می کند.(جلالی فراهانی،1390)
ولفانگ نارشتت
ولفانگ نارشتت نیز مانند وبر معتقد است اوقات فراغت، زمان آزادی فرد است. ازدید او، اوقات فراغت دراصل، زمان آزادی کامل شخص است تابتواند تمامی خواسته های خود را بدون کوچک ترین اجباری تحقق بخشد. اومی گوید:اوقات فراغت، فضایی مستقل است، فضایی که در مقابل فضای کار قرار دارد.(جلالی فراهانی،1390)
اوپاشوسکی
اوپاشوسکی درآلمان، بزرگترین نظریه پردازی است که تعریفی مثبت از اوقات فراغت دارد. او مایل است اوقات فراغت را از انحصارکارخارج کندومعتقد است تقسیم بندی زندگی انسان به دو بخش کار وفراغت تقسیم بندی مصنوعی است، زیرا در آن به زمینه های همچون خانواده، فرهنگ، مدرسه وارتباطات اجتماعی توجهی نشده است.به اعتقاد او، اوقات فراغت تنها منحصر به افرادی که کار می کنند نیست، بلکه برای همه اقشار جامعه ضروری است.بنابر این اواز سه زمان متفاوت صحبت میکند
-زمان در اختیارکه می توان به طورشخصی وبدون اجبار از طرف دیگران، تصمیم گرفت وآن راتقسیم بندی کرد.(وقت آزاد،خصوصیت بارز:تصمیم گیری شخصی) 2-زمان مسئولیت هاووظیفه ها(وقت درگیر،خصوصیت بارز:تصمیم گیری باهدف) 3-زمان از قبل تعیین شده توسط دیگران ووابسته(وقت وابسته،خصوصیت بارز:تعیین توسط دیگران) وقت وابسته، زمانی است که شخص مجبور به انجام کاری درفضا ومحدوده ای از قبل تعیین شده توسط دیگران است. اما وقت درگیر، زمانی است که شخص به فعالیت خاصی می پردازد که از نظر خانوادگی، شغلی، اجتماعی به آنهاوابسته است. امازمان در اختیار، زمانی است که شخص به صورت کاملاً آزادوبه تشخیص خودآن راتقسیم می کند وبه فعالیتی مطابق میل خود می پردازد.(جلالی فراهانی ، 1390)
نظریات مختلف
اگرچه امروزه،کار واوقات فراغت در مقابل هم قرارداده نمی شود، امامفید است که رابطه بین آنهارااز نظردانشمندان وصاحبنظران مختلف موردبررسی نقادانه قراردهیم. اززمان های بسیاردور(1933)، هنگامی که پال لا زارسفلد وهانس زیزل برای اولین بارپژوهش هایی در زمینه تأثیر بیکاری برزندگی انسان ونحوه گذران اوقات فراغت او انجام دادند، تاامروز، همواره این مسئله اهمیّت داشته که چه رابطه ای بین کار واوقات فراغت وجوددارد.دراین زمینه نظریه های مختلف وگاه متضاد به وجود آمده اند
توکارسکی واشمیت (1985)این نظریه هارابه صورت زیر طبقه بندی کرده اند نظریه انرژی اضافی:آن قسمت از انرژی که به هنگام کارمورد نیاز نیست، دراوقات فراغت مصرف می شود. نظریه استراحت:عملکرداصلی اوقات فراغت، استراحت پس ازکار است. نظریه تخلیه هیجان:هیجان های انباشته شده زمان کاروانقباض های روانی آن دراوقات فراغت تخلیه می شود. نظریه جبران:اوقات فراغت، امکان جبران اجبارها، سرخوردگی ها، نواقص وکمبود هایی راکه درهنگام کار به وجود می آیند، فراهم می کند. نظریه تضاد:اوقات فراغت در تضاد کامل با کار است. نظریه تشابه:کار واوقات فراغت زمینه های مشابهی هستند که چارچوب های مشابه نیز دارند. نظریه کاهش:کمبود تجربیات شخصی درزمینه کار موجب می شودکه فعالیت های اوقات فراغت نیز دچارنقصان شوند. نظریه عمومیت:عادت ها ورفتار های فراگرفته شده در هنگام کار، درزمان فراغت نیزادامه پیدا میکنند.
نظریه استقلال:بین کار واوقات فراغت به جز ارتباط زمانی، رابطه دیگری وجود ندارد. این فهرست را می توان به صورت دلخواه ادامه داد، زیراهرصاحب نظری که در زمینۀ رابطۀ کار واوقات فراغت پژوهش کرده، نظریه ای جدید بیان نموده است.تاکنون هیچ نظریۀ عمومی دربارۀ رابطۀ کار واوقات فراغت دیده نشده که توانسته باشد نتایج تمامی تحقیقات را در خود بگنجاند. در عصر حاضر نبود نظریهای جامع از بزرگترین مشکلات در زمینۀ تحقیقات اوقات فراغت است.(جلالی فراهانی،1390)
عوامل موثر برگذران اوقات فراغت
تورکیلدسن (1985) فهرستی را بر می شمارد که در آن به بیش از 46 عامل مؤثر گزینش اوقات فراغت اشاره شده است. بسیاری از عوامل مجزا از یکدیگر و در عین حال مرکب و غالباً مرتبط به یکدیگر وجود دارند که بر نحوه و نوع انتخاب مردم درباره شرکت در فعالیت های اوقات فراغت تأثیر می گذارند. این عوامل به سه گروه عمده تقسیم می شوند
الف - عوامل شخصی و خانوادگی شامل، سن، وضعیت شخصی در چرخۀ زندگی خانوادگی، جنس و سطح تحصیلات. ب - شرایط موقعیتی و اجتماعی از لحاظ درآمد، اشتغال، رده اجتماعی. پ - عوامل مرتبط با فرصت ها از بابت استنباط شخص از اوقات فراغت، دسترسی و سیاست های تدارك و مدیریت اوقات فراغت.(به نقل ازمیرواسع،64)