یکی ازمفاهیمی که در دهه های اخیر مورد توجه قرار گرفته، مفهوم هوش هیجانی است .دلیل این امر توانایی فرضی هوش هیجانی بالا در حل بهتر مسائل وکاستن از میزان تعارضات بین آنچه انسان احساس می کند و آنچه که فکر می کند ،می باشد. هوش هیجانی یعنی توانایی اداره مطلوب خلق و خوی و وضع روانی وکنترل تکانش ها ، عاملی که هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف ،در شخص ایجاد اندیشه وامید می کند. پیچیدگی های عصر حاضر و سرعت تحولات در عرصه های مختلف زندگی ،نقش یافته های دقیق و علمی روان شناسی را حساس تر نموده است.
طى سالهاى متمادى، روان شناسان براى طبقه بندى و تعرىف هوش تلاش كرده اند، در قرن گذشته هوش، (هوشبر) IQ مورد سنجش قرار مى گرفت كه تلاش مى كرد ظرفىت شناختى و عملكردى (مثل تواناىى شخص براى ىادگىرى، به خاطر آوردن، دلىل آوردن، انتزاع)، را ارزىابى نماىد. از آغاز دهه 1990 بحث در زمىنه اثرات روان شناختى هىجان و كاركردهاى انطباقى آن و نىز ماهىت رابطه هىجان و شناخت با معرفى مفهوم هوش هىجانى ابعاد تازه اى به خود گرفت. مفهوم هوش هىجانى، دنىاى تازه و عمىقى در فهم هوش انسان گشوده است و تواناىى براى ارزىابى هوش كلى ىا عمومى منفى كمترى را تجربه كنند. آنها همچنىن در اىجاد و حفظ روابط كىفى بالا مهارت دارند. به طور كلى هوش هىجانى با وقاىع و پىامدهاى زندگى ارتباط دارد و به اقرار در فهم و پىش بىنى جنبه هاى گوناگون زندگى روزمره كمك مى كند (سىاروچى و همكاران 2002، به نقل از نورى 1383).
در مسیر تحولات زندگی اهمیت هوش هیجانی به عنوان یک عامل برای سازگاری مناسب با تحولات ، بیشتر مشخص شده است ودر این میان توانمندی های صرفاً عقلانی به تنهایی نمی تواند پیش بینی کننده خوبی برای موفقیت در زندگی باشد.هوش هیجانی به ما می گوید که چگونه از هوشبهر در جهت موفقیت در زندگی استفاده کنیم.هوش هیجانی به ما در جهت شناخت احساسات خود ودیگران ،مهارت کافی در ایجاد روابط سالم با دیگران و حس مسئولیت پذیری در مقابل وظایف کمک می کند.(بخشی سورشجانی، 1387) در سال 1990 پیتر سالوی وجان مایر از دانشگاه ییل نظریه قابل فهمی از هوش هیجانی ارائه دادند .
آنان هوش هیجانی را "نوعی پردازش اطلاعات هیجانی می دانند که ارزیابی دقیق هیجانات در خود و دیگران، ابراز مناسب هیجان، تنظیم انطباقی هیجان به نحوی که زیستن را ارتقا بخشد را در بر می-گیرد. مطالعات انجام شده نشان دهنده نقش واهمیت هوش هیجانی در شوون مختلف زندگی افراد اعم از تحصیل، شغل ومحیط اجتماعی وسلامت روانی فرد است (بخشی سورشجانی ،1387).
با توجه به نقش واهمیت هوش هیجانی در زندگی خصوصی و بین فردی ومشکلات موجود در جهان حاضر مطالعات عدیده بیانگر این است که زندگی بشر امروزه با استرس های متعدد وپیچیده ای عجین شده است وتوانایی مقابله با این استرس ها زمینه حفظ وتامین سلامت جسمی ،عاطفی وروانی شخص را تامین می کند.در تعاریف متعددی که از سلامت روانی و ویژگی های افراد سالم شده است ، مشابهت های زیادی بین مفاهیم مرتبط با سلامت روانی و هوش هیجانی می توان مشاهده نمود (روشن و همکاران ،1385).
سازمان بهداشت جهانی ،سلامت روان را قابلیت ایجاد ارتباط موزون وهماهنگ با دیگران، توانایی در تغییر و اصلاح محیط اجتماعی وحل مناسب ومنطقی تضادهای غریزی وتمایلات شخصی، به طوری که فرد بتواند از مجموعه تضادها ترکیبی متعادل بوجود آورد،می داند. به طور کلی شخص دارای سلامت روان می تواند با مشکلات دوران رشد روبرو شود وقادر است درعین کسب فردیت با محیط نیز انطباق یابد.به نظر می رسد تعریف رضایت بخش از سلامت روانی برای فرد مستلزم داشتن احساس مثبت وسازگاری موفقیت آمیز ورفتار شایسته ومطلوب است.بنابراین هر ملاکی که به عنوان اساس سلامتی در نظر گرفته می شود باید شامل رفتار بیرونی واحساسات درونی باشد (بنی جمالی و احدی، 1370).
یکی دیگر از عوامل تاثیر گذار بر سلامت روان حمایت اجتماعی است. انسان موجودی اجتماعی است و در طول حیات خود نیازمند همنوعان خود و برقراری ارتباط با آنان است.حمایت اجتماعی به میزان برخورداری از محبت ، همراهی ومساعدت اعضای خانواده ،دوستان و سایر افراد است. هولاندر حمایت اجتماعی را پاسخ های قابل لمس می داند که شخص از دیگران دریافت می کند، این پاسخ ها می تواند به صورت تایید یا بازشناسی اعمال ارزشمند شخص وتایید نگرش های وی توسط دیگران باشد. حمایت اجتماعی اطلاعاتی به فرد می دهد که او احساس می کند مورد توجه و محبت ،مراقبت ،احترام وارزشمندی است وبه شبکه ارتباطات متقابل تعلق دارد (آقاپور و محمدی ،1388). یکی از حوزه های مهم سلامت روان سلامت روان سالمندان می باشد. پدیده افزایش جمعیت سالمندان یکی از مهمترین چالش های اقتصادی ،اجتماعی وبهداشتی در قرن حاضر است .
در کشور ما بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال1390 سالمندان بالای 65 سال حدود 5/7% از کل جمعیت را شامل می شدند وپیش بینی می شود تا سال 1429 به 24/9% برسد که روندی سریع تر از سایر گروه های جمعیتی خواهد داشت. با در نظر گرفتن روند شتابان رشد جمعیت سالمندی واینکه سالمندان به دلیل کهولت دچار کاهش توانایی های بدنی (جسمی) و روانی می شود. انواع بیماری ها ومشکلات روانی آنها را تهدید می کند. با توجه به اینکه سلامت سالمندان از اهمیت خاصی برخوردار است. یکی از ابعاد مهم بعد روانی است که نیازمند توجه خاص به آن و پیشگیری از اختلالاتی نظیر افسردگی واضطراب در آنان است.
به دلایل متعددی سالمندان از جهت سلامت روانی بسیار آسیب پذیر بوده وحدود 15تا 25 درصد افراد مسن مشکلات روانی مهمی دارند به طوری که با هر دهه افزایش سن اختلالات افسردگی افزایش می یابد. اضطراب نیز یکی از مسائل شایع دوران سالمندی است زیرا این دوره مملو از انواع احساس کمبودها و ناتوانی ها می باشد وبه عبارتی سالمندان به علت کاهش اعتماد به نفس، نقصان فعالیت وتحرک، از دست دادن نزدیکان و دوستان، کاهش استقلال مادی وجسمانی و ابتلا به بیماری های مزمن، در معرض مشکلات روانی بیشتری قرار دارند (علی پور و همکاران، 1388).
هوش هىجانى به طور فزاىنده اى در سلامت روانى افراد تأثىر مىگذارد. بهداشت روانى دانش و هنرى است كه به افراد كمك مى كند تا با اىجاد روشهاىى صحىح از لحاظ روانى و عاطفى بتواند با محىط خود سازگارى نموده و راه حل هاى مطلوب ترى را براى حل مشكلاتش انتخاى نماىد و اىن برگرفته از هوش به نسبت بالاى افراد است (بهرامى، 1381). اگر چه مطالعات و پژوهش های مختلفی در زمینه سلامت روان سالمندان انجام شده است اما پژوهشی جهت بررسی رابطه هوش هیجانی و حمایت اجتماعی با سلامت روان درسالمندان در ایران صورت نگرفته است.